روزنه های امید

  • 7485
  • 158 مرتبه
شعر شهادت امام صادق (علیه‌السلام)

شعر شهادت امام صادق (علیه‌السلام)

1401/03/05 09:51:19 ق.ظ

گوشه‌ای از حرای حجرهٔ خویش
نیمه‌شب‌ها، خدا خدا می‌کرد
طبق رسمی که ارث مادر بود
مردم شهر را دعا می‌کرد
*
هر ملک در دل آرزویش بود
بشنود سوز ربنایش را
آرزو داشت لحظه‌ای بوسد
مهر و تسبیح کربلایش را

هر زمان دل‌شکسته‌تر می‌شد
«فاطمه اشفعی لنا» می‌خواند
زیر لب با صدای بغض‌آلود
روضهٔ تلخ کوچه را می‌خواند
*
عاقبت در یکی از آن شب‌ها
دل او را به درد آوردند
بی‌نمازان شهر پیغمبر
سر سجاده دوره‌اش کردند
*
پیرمرد قبیلهٔ ما را
در دل شب، کشان‌کشان بردند
با طنابی که دور دستش بود
پشت مرکب، کشان‌کشان بردند
*
ناجوانمردهای بی‌انصاف
سن و سالی گذشته از آقا؟!
می‌شود لااقل نگهدارید
حرمت گیسوی سپیدش را
*
پابرهنه، بدون عمامه
روح اسلام را کجا بردید؟
سالخورده‌ترین امامم را
بی عبا و عصا کجا بردید؟
*
نکشیدش، مگر نمی‌بینید؟!
زانویش ناتوان و خسته شده
چقدر گریه کرده او نکند؟
حرمت مادرش شکسته شده
*
ای سواره، نفس‌نفس زدنش
علت روشن کهن‌سالی است
بس که آقای ما زمین خورده؟!
در نگاه تو برق خوشحالی است
*
جگرم تیر می‌کشد آقا
چه بلاهایی آمده به سرت!
تو فقط خیزران نخورده‌ای و
شمر و خُولی نبوده دوروبرت
*
به خدا خاک بر دهانم باد
شعر آقا کجا و شمر کجا؟!
حرف خُولی چرا وسط آمد؟
سرتان را کسی نبرد آقا؟
*
به گمانم شما دلت می‌خواست
شعر را سمت کربلا ببری
دل آشفتهٔ محبان را
با خودت پای نیزه‌ها ببری
*
شک ندارم شما دلت می‌خواست
بیت‌ها را پر از سپیده کنی
گریه‌هایت اگر امان بدهد
یادی از حنجر بریده کنی

وحید قاسمی