کلاس سوم ابتدایی که رسیدیم و موضوع انشاء را برایمان مشخص کردند که علم بهتر است یا ثروت؟ هیچوقت فکرش را هم نمیکردیم که این دوراهی بزرگ، یکی از مهمترین مسائل درگیری ما در سالهای جوانیمان باشد. سالهایی که باید انگیزه و نشاط توانمان را قدر بدانیم و تا به دست گردوخاک مرده و خاکستری جامعه خسته نشدهایم، آنچه را انتخاب کنیم که واقعاً فکر میکنیم بهتر است.
بهراستی علم بهتر است یا ثروت؟ اصلاً منظور ما از علم و ثروت چیست؟ آیا علم همین سیر فرسایشی کنکور کارشناسی، دورهٔ کارشناسی، کنکور کارشناسی ارشد، دورهٔ کارشناسی ارشد، کنکور دکتری و دورهٔ دکتری است؟ آیا ثروت صرف پول داشتن است؟ این پول را چه کسی و چگونه به دست میآورد؟
مهندسان بیهنر
روزهای دورتری که بازار مدرکگرایی بهاندازهٔ حالا داغ نبود، پدران ما بدون آنکه مدرک کارشناسی ارشد و دکتری مهندسی داشته باشند، تلویزیون خرابشده و یخچالی را که بهاندازهٔ کافی خنک نمیکرد یا پنکهای را که هنگام چرخیدن قرقر میکرد، با چند دقیقه تمرکز، بهخوبی درست میکردند و حالا خانههای ما پر شده است از مهندسان بیکار و کم مهارتی که بزرگترین تدبیرشان برای حل مشکلات فنی خانه، تماس با تعمیرکار مربوطه و پرداخت مبلغی وجه نقد در ازای کاری است که انجام میدهد.
شاید سادهترین توجیه این باشد که جامعه، فرزندان ما را مدرک گرا بار میآورد. دانشگاه فقط روی جنبهٔ علمی تمرکز دارد و یکیک دانشجویان را مانند یک کارخانهٔ پیوست اطلاعات به ذهن، بیمهارت تحویل میگیرد و همچنان بیمهارت تحویل میدهد. شاید سادهترین روش مقابله این باشد که برویم جلوی تکتک وزارتخانههای مربوطه بنشینیم، اعتصاب کنیم و داد بزنیم کهای وزیر! ما از شما انتظار داریم که جامعه را از سیاهچالهٔ مدرکگرایی بیرون آورید و آمار تحصیلکردههای بیکار را کاهش دهید! نامه بنویسیم به اینوآن و اعتراض کنیم که چرا ایران بین تمام کشورهای، دنیا بیشترین تعداد دانشگاه را دارد؟ چرا حتی از چین و هند که جمعیت چندین برابری بیشتر از ما دارند هم، حدود پنج برابر بیشتر دانشگاه داریم؟ جز این است که اجازهٔ تأسیس و فعالیت این تعداد دانشگاه در دستان وزارت علوم است و این یعنی خود وزارت علوم به معضل مدرکگرایی دامن میزند؟ شاید اینها سادهترین راهها باشد و لزوماً موفقترین راه نباشد.
پدر و مادرها بچهها را به قربانگاه میفرستند
تجربه نشان داده تا هنگامیکه این تغییرات بهصورت مویرگی در دل خانوادهها اتفاق نیفتد، این نوع اعتراضات اجتماعی، شکست خورده است. تا وقتیکه یکی از آرزوهای پدر و مادرها، دیدن فرزندشان در لباس فارغالتحصیلی کارشناسی، ارشد و دکتری است یا در میهمانیها، خانم دکترها و آقای مهندسها را چندان باابهت صدا میزنند که تمام جمع میخواهند به احترام آن دختر و پسری که چند سال از زندگیاش را صرف گرفتن مدرک کرده است، بلند شوند و دست بزنند و تا وقتی دخترها شرط ازدواجشان برای افراد، داشتن مدرک کارشناسی ارشد به بالاست و پسرها دختری را که لیسانس نداشته باشد، خیلی آدم حساب نمیکنند، همچنین تا وقتیکه فرزند دانشگاه نرفتهای که زود به بازار کار وارد شده و وسط میدان مهارتی به دست آورده است، بهتدریج برای مدرک نداشتنش در خانواده سرخورده میشود، چه انتظاری داریم که مسئولان در اقدامی انقلابی، همهٔ روزنههایی را که به تشدید مدرکگرایی کمک میکند، ببندند؟
آغاز تمام رخدادهای جامعه در دل قربان صدقه رفتنهای پدر و مادرهاست. در دل همینکه فرزند با مهارت بالاتر را برای جامعه مفیدتر بدانند یا فرزند با مدرک بالاتر را. مهم است پدر و مادری، دختر و پسر هجدهسالهشان را مختار به تصمیمگیری بدانند و ورود او به دنیای کار را از همان هجدهسالگی بهاندازهٔ ورودش به دانشگاه ارزشمند بدانند یا نه. مهم است که مقدار اعتمادبهنفس و توجهی که هر دو نوع فرزند از خانواده میگیرند، برابر است یا نه.
آنچه این روزها در بیشتر خانوادههای ایرانی رواج دارد، متأسفانه ارزش بسیار بیشتر دانشگاه به بازار کار است. البته نمیتوان جبر اجتماعی ارزشمندی بیشتر مدرک به مهارت را در این دیدگاه خانوادهها نادیده گرفت، اما اگر بخواهیم فرزندانی سالمتر و مفیدتر داشته باشیم و خیالمان از آیندهشان کمی آسودهتر باشد، باید از کودکی در ذهنشان این بذر را بکاریم که فرزندم! تو اگر تا آخر عمرت انواع مدرکهای دنیا را به دست آوری و جامعه هم تو را حلوا حلوا کند، شاید در ظاهر آدم موفق و خوشحالی به نظر برسی، اما در حقیقت یک روزی دنیا به هزاران روش، مهارت نداشتهات را توی سرت میکوباند و روزی میرسد که تو میفهمی شاید بهتر بود عمر کمتری در راه کسب مدرک صرف کنی، ولی باز و بسته کردن چهارتا پیچ و مهره را بلد باشی!
مهارت بهتر است
حالا که سالها از سوم ابتدایی من گذشته است، اگر از من بپرسند سرانجام علم بهتر است یا ثروت؟ دلم میخواهد تمام تبعیضهایی را که به سود مدرک بوده است، فراموش کنم و بگویم: «با اجازهٔ پدر و مادرم مسئولان و افکار عمومی جامعه، مهارت بهتر است».
منبع: ماهنامه خانه خوبان