گام تبیین انتظارت
در گام تبیین انتظارات نخست لازم است والدین تکتک انتظاراتشان از نوجوان خود را در فهرستی بنویسند. سپس بر اساس هر یک از آن انتظارات قانونی وضع کنند. در ادامه همزمان با جعل هر قانون، پیامد مثبت و منفی اجرا کردن و نکردن آن قانون را برای فرزند خود مشخص کنند.
در توضیح مطلب لازم به ذکر است که نوجوان عاشق انصاف است. اگر احساس کند طرف مقابلش با او منصفانه برخورد میکند و برای او احترام قائل است، بهتر حاضر است با او گفتوگو کند و به سخنانش گوش دهد؛ و در مقابل اگر احساس کند پدر یا مادرش با او عادلانه برخورد نمیکنند، به گفتوگو کردن با آنها اهمیتی نمیدهد و به این راحتیها حاضر به گفتوگو با آنها نیست.
عامل مهمی که سبب میشود نوجوان، والدین خود را فردی منصف بداند، آن است که حس کند والدینش قابل پیشبینی هستند یعنی قوانین مشخصی در خانه دارند و بر اساس آن قوانین پاداش و تنبیههایی مشخص را بهصورت همزمان با وضع قوانین، معین میکنند و همچنین در عمل به این قوانین و پیامدهای آن دمدمیمزاج نیستند بلکه همیشه انجام درست این موارد را از سوی نوجوان خود پیگیری میکنند.
برای مثال، والدین در کنار وضع قوانینی همچون «باید ساعت هفت به خانه برگردی و دیگر به بازیات ادامه ندهی»، لازم است پیامدهای تشویقی عمل کردن به این قوانین و یا پیامدهای تنبیهی عمل نکردن به این قوانین بهطور همزمان مشخص شود مثلاً «اگر تا ساعت هفت به خانه برگردی میتوانی... (بسته به علاقه نوجوان برای او پاداشی مشخص کنید مثلاً دو دقیقه زمان برای تمرین رانندگی با ماشین به او هدیه بدهید) و اگر تا ساعت هفت به خانه برنگردی دو برابر تعداد دقایقی که تأخیر داشتهای فردا از زمان بازیت کم میشود».
برخی پدر و مادرها قانون را مشخص میکنند مثلاً میگویند «هر چه را برداشتی باید سر جایش بگذاری» ولی پیامد مثبت و منفی این قانون را وضع نمیکنند و وقتی نوجوان آنها دچار اشتباه شد، در همان زمان میخواهند جریمهای برای او در نظر بگیرند سبب میشود چند احساس منفی در مسئله و اجرا کنند که همین فرزندشان نسبت به والدینش شکل بگیرد:
اول آنکه نوجوان شما احساس میکند شما غیرقابلپیشبینی هستید چون احتمال آن وجود دارد که در مقابل هر بار نقض قانون آنها شما جریمه جدید از پیش تعیین نشدهای وضع کنید.
دوم آنکه به دنبال حس قبل، احتمال آنکه شما را بیانصاف بدانند بالا میرود چراکه برای تنبیهی که شده است بهجای آنکه خود را مسئول بداند که قانون را رعایت نکرده است، شما را مقصر میداند که او را تنبیه کردهاید و همین مسئله بهمرور سبب دور شدن و تنفر او از شما میشود.
سوم آنکه چون از پیامد رفتارش خیلی آگاه نیست، از ابتدا قصد اصلاح رفتار در او شکل نمیگیرد چون ممکن است حتی احتمال دهد که جریمه آنچنان مهمی برای رفتارهای اشتباه او وجود نخواهد داشت.
بنابراین، قبل از آنکه قانون وضعشده والدین از سوی فرزندان آنها زیر پا گذاشته شود، ضروری است که پیامد و نتیجه گوش دادن و ندادن نوجوان کاملاً مشخص و مکتوب شود؛ بنابراین شیوه درست تبیین انتظارات و وضع قوانین برای نوجوان بهصورت گزاره زیر است:
«من از شما انتظار دارم که .......... را رعایت کنی، اگر این قانون را رعایت کنی ما .......... (پاداش) و اگر این قانون را زیر پا بگذاری ما .......... (جریمه) را برای شما اعمال میکنیم.
نتیجه بسیار مهم اینگونه جعل قانون آن است که فرزند شما خود را مسئول رفتار خویش بداند. در این صورت دیگر نیاز به تذکرهای زیادی والدین به فرزندان نخواهد بود و زمینه بسیاری غر زدنها و یا دعوا کردنها از سوی دو طرف از بین خواهد رفت چراکه نوجوان شما درک میکند که کسب پاداش یا جریمه شدن مستقیماً بستگی به رفتار خود او دارد.
در تبیین گام انتظارت توجه به یک نکته بسیار مهم است و آن اینکه قوانین، پاداشها و جریمهها باید کاملاً دقیق جزئی و مشخص باشد؛ بنابراین بر اساس انتظار نظمی که از نوجوان خود دارید این قانون را وضع نکنید که «همه جای اتاقت باید مرتب باشد» بلکه دقیقاً مشخص کنید که منظورتان از مرتب بودن اتاق او چیست؛ مثلاً بگویید «هر شب ساعت ده شب لازم است لباسهای چرک خود را در سبد لباسهای چرک قرار دهی، کتابهای درسی خود را به طبقه کتابهای درسی برگردانی و وسایلی را که زیر تخت خود در طول روز انداختهای به سر جای اولش برگردانی»؛ بنابراین قانون مبهم و کلی، سبب میشود او با مختصر کاری که انجام داده است احساس کند وظیفه خود را انجام داده و حالآنکه از نگاه ما والدین او هنوز چنین کاری نکرده است و همین اختلافنظر سبب میشود او احساس کند ما بیانصاف هستیم.
والدین گرامی به دو نکته مهم توجه کنید:
لطفاً قبل از وضع قوانین، انتظارات خود از نوجوانتان را یکی کنید تا قوانین شما مشخصتر و متحدتر شکل بگیرد. والدینی که خود باهم تفاهم ندارند که چه انتظاری از نوجوانشان معقول است و باید بر اساس آن قانون وضع شود، نوجوان خود را دچار یک دوگانگی رفتاری میکنند و در این اختلافنظر والدین، جایگاه هر دو والد نزد نوجوان متزلزل میشود.
بعد از جعل قانون، والدی که مستقیم باید شیوه اجرای قانون را دنبال کند، پدر است نه مادر! مادر بههیچوجه نباید با نوجوان خود درگیر شود و تمام مراقبتها از اعمال قانون توسط پدر باید صورت بگیرد. البته مادر در حد تذکر دادن به نوجوان میتواند ورود کند ولی نباید برای اعمال قانون خود مستقیم وارد شود و صرفاً باید گزارشی بسیار مختصر از رفتار نقض قانون فرزند به پدر دهد و آنهم البته بعد از پرسوجویی که پدر درباره نوجوان خود و رعایت قانون او از مادر میکند؛ دلیل این مطلب آن است که اولاً اعمال قانون نیاز به اقتدار پدر دارد و مادر که منبع محبت است نمیتواند این اقتدار لازم را داشته باشد؛ ثانیاً، معمولاً این مادرها هستند که بیشتر ساعات روز را با فرزندشان هستند و اگر بخواهند مدام سر این مسائل با فرزند خود چالش کنند، فضای خانه برای نوجوان و مادر بسیار آزاردهنده میشود ولی پدر ساعات کمتری از روز را در خانه است و میتواند با اقتدار توأم با ملایمت از فرزند خود انجام قانون را مطالبه کند.
منبع: ماهنامه خانه خوبان