خانواده آسمانی
  • 3325
  • 117 مرتبه
انواع خانواده

انواع خانواده

1399/03/31 01:24:27 ب.ظ

از جهات مختلف می‌توان تقسیم بدنی‌های متفاوتی از خانواده ارائه کرد که ما به برخی از این دسته‌بندی‌ها اشاره می‌کنیم.

 

1. خانواده گسترده و خانواده هسته‌ای

خانواده را از جهت حجم و جمعیت آن به خانواده گسترده و خانواده هسته‌ای تقسیم می‌کنند. خانواده گسترده، خانواده‌ای است که در آن، حداقل دو نسل و یا بیشتر در کنار هم زندگی می‌کنند. این خانواده، مبتنی است بر رابطه خونی تعداد گسترده‌ای از افراد ازجمله والدین، فرزندان، پدربزرگ‌ها، مادربزرگ‌ها، عمه‌ها، دایی‌ها و ... امّا خانواده هسته‌ای، به یک واحد خانوادگی اطلاق می‌شود که در آن، پدر و مادر و فرزندانشان باهم زندگی می‌کنند 2.

خانواده گسترده، نماد یک جامعه سنّتی و شکل غالبِ خانواده در آن جوامع است، درحالی‌که خانواده هسته‌ای، نماد جوامع جدید و صنعتی است.

وقتی یک جامعه، شروع به از دست دادن الگوی کشاورزی و پذیرش الگوی صنعتی می‌کند، کارکردها و اقتدار خانواده، همراه آن دگرگون می‌شوند. شاید مهم‌ترین پیامد گذر از یک جامعه سنّتی روستایی به یک خانواده صنعتی شهری، جانشینی خانواده هسته‌ای کنونی به‌جای خویشاوندی گسترده پیشین باشد. با تغییر شکل خانواده از صورت یک واحد تولیدی به یک واحد تقریباً مصرفی صِرف، دیگر ضرورتی باقی نمی‌ماند که تعداد گسترده‌ای اقوام و خویشان به‌صورت دسته‌جمعی در کنار هم زندگی کنند. در این شرایط، جمعیت اضافی خانواده، نه‌تنها چیزی را تولید نمی‌کند و گرهی از اقتصاد خانواده باز نمی‌کند، بلکه بار خاطر خانواده محسوب می‌شود. در یک اجتماع شهری، خانواده‌ای که فرزندان زیادی را باید تأمین کند، دشواری‌های اقتصادی بیشتری نسبت به خانواده‌ای که فرزندان کمتری دارد، متحمل خواهد شد.

در اینجا یک سؤال مهم رخ می‌نمایاند که: به‌راستی چرا بنیان خانواده گسترده سست گردید و کم‌کم فروپاشید و بر ویرانه‌های آن، الگویی جدید به نام خانواده هسته‌ای بنا گردید؟ برای پاسخ گفتن به این سؤال، به چند نکته باید اشاره شود.


1-1.
نیاز به تحرک جغرافیایی: وقتی جامعه از شکل سنتی خود تغییر چهره دهد و به یک جامعه صنعتی تبدیل شود، افراد، دیگر در کسب منزلت، به خانواده خود چشم نمی‌دوزند، بلکه با انتخاب و تلاش خود، منزلت اجتماعی را کسب می‌کنند و این، نیازمند تحرک جغرافیایی است. یک دانشجو و یا یک افسر، گاه لازم می‌شود که برای یک مدت بسیاری طولانی‌ای از شهر خود سفر کند و این به معنای جدایی از خانواده گسترده و تشکیل یک خانواده هسته‌ای است.


2-1.
برآورده شدن نیازها از طرف گروه‌های رسمی: روشن است که یکی از دلایل مهم وابستگی به خانواده گسترده، برآورده شدن برخی از نیازهای اساسی از سوی اعضای دیگر خانواده است؛ امّا در جامعه صنعتی، بسیاری از نیازهایی که در گذشته در خانواده گسترده برطرف می‌شد، از طریق گروه‌های رسمی برآورده می‌شود. به‌عنوان‌مثال، در جامعه سنّتی، خانواده گسترده، کارکرد حمایت زیستی را بر عهده داشت. اگر کسی مریض می‌شد، این خانواده بود که تمام هزینه‌های آن را بر عهده می‌گرفت؛ امّا امروزه این نیاز را بیمه‌های درمانی و تأمین اجتماعی بر عهده گرفته‌اند. در جامعه صنعتی، دیگر فرد، نیاز به بودن در خانواده گسترده را احساس نمی‌کند.


3-1.
کسب منزلت اجتماعی: منزلت، به پایگاه اجتماعی یک فرد در یک گروه، در مقایسه با گروه‌های دیگر اطلاق می‌شود. منزلت بر دو گونه است: انتسابی و اکتسابی. منزلت انتسابی را فرد از بدو تولد به دست می‌آورد و بیشتر مبتنی بر زمینه خانوادگی، ثروت، دین و ... است. ازاین‌رو این نوع منزلت، بر اصل و نسب خانوادگی فرد، مبتنی است و نه بر شایستگی‌های فردی‌اش؛ امّا منزلت اکتسابی، یک پایگاه اجتماعی است که فرد به خاطر سخت‌کوشی و لیاقتی که از خود به خرج می‌دهد، به دست می‌آورد 3. در گذشته، منزلت و پایگاه اجتماعی هر فرد را خانواده او تعیین می‌کردند. فرزند یک کشاورز، به کشاورزی می‌پرداخت و اساساً برای انجام دادن کار کشاورزی، اجتماعی می‌شد؛ امّا در یک جامعه صنعتی، افراد با آزادی‌های بیشتری منزلت خود را تعیین می‌کنند.


2.
خانواده پدرسالار و خانواده مادرسالار

در خانواده، قدرت در دست چه کسی است؟ پاسخ گفتن به این سؤال، از نوع دیگری از دسته‌بندی خانواده حکایت دارد که عبارت است از: خانواده پدرسالار و خانواده مادرسالار. پیش از توضیح این دو نوع، خوب است بدانیم که در طول تاریخ، به‌ندرت دیده شده است که قدرت در خانواده به‌طور مساوی بین زن و شوهر، تقسیم شده باشد. در بیشتر جوامع و در بخش بزرگی از تاریخ بشر، مرد از قدرت زیادی برخوردار بوده است. هرچند گاهی زنان نیز از قدرت قابل‌توجه بی‌نصیب نبوده‌اند. این‌که قدرت، بیشتر در دست مرد باشد یا زن، تأثیر زیادی بر ساختار خانواده و ابعاد دیگر آن می‌گذارد. همان‌گونه که در بالا نیز اشاره کردیم، خانواده از جهت ساختار قدرت درونی، بر دو گونه است:


1-2.
خانواده پدرسالار: به خانواده‌ای که پدر در آن از قدرت بالایی برخوردار باشد، خانواده پدرسالار (patriarchal family) اطلاق می‌شود. پدرسالاری، مستلزم ویژگی‌های ذیل است:

الف - زن پس از ازدواج، به محل اقامت شوهر - که معمولاً همان مسکن پدر و مادر شوهر است - عزیمت می‌کند (پدرْ مکانی).

ب - پدر، محور نسب است؛ یعنی افراد خانواده، خود را فرزند پدر می‌دانند و نسل خود را از جانب پدر، ردیابی می‌کنند. (پدرْ نَسَبی).

ج - فرزندان، نام خانوادگی خود را از پدر می‌گیرند (پدر نامی).

د - عمده میراث یا همه آن به فرزندان ذکور منتقل می‌شود.

ه - پس از مرگ پدر، پسر ارشد، جانشین او می‌شود.


2-2.
خانواده مادرسالار: خانواده‌ای را که در آن، مادر از اقتدار بیشتری بهره‌مند است، خانواده مادرسالار (matriarch family) می‌نامند. در این نوع خانواده، برخلاف نوع پیشین، مادرْ مکانی، مادرْ نسبی، مادرْ نامی و تقدّم دختران در ارث و جانشینی، برجسته است. بدین معنا که هر چه را که در بالا از ویژگی‌های پدرسالاری برشمردیم، در مورد مادر صدق خواهد کرد.4

البته در این‌که چه زمانی در تاریخ کهن بشر، پدرسالاری و یا مادرسالاری حاکم بوده است در بین اندیشمندان، اختلاف است. برخی معتقدند پس از یک دوره هرج‌ومرج در ساختار خانواده، نخست، مادرسالاری حاکم شده است و بعدها پدرسالاری ظهور کرده است. در جوامع امروزی ما، خانواده به‌سوی برابری نسبی اقتدار بین زن و شوهر پیش می‌رود. هرچند هنوز هیچ جامعه‌ای را نمی‌توان یافت که در آن، برابری کامل وجود داشته باشد. به‌عنوان نمونه، مطالعاتی که در مورد خانواده طبقه متوسط انگلستان در صورت گرفته، نشان می‌دهد که مردان در مورد منابع اقتصادی خانواده، از قدرت بیشتری برخوردارند. برحسب برخی از این مطالعات، تصمیم‌های بسیار مهم (مثلاً در امور مالی) تنها توسط شوهر اتخاذ می‌شود؛ و تصمیم‌های مهم (مثلاً در مورد آموزش کودکان) را غالباً هر دو می‌گیرند. ولی عملاً زن، هیچ‌یک از این دو مورد را به‌تنهایی تصمیم نمی‌گیرد. زنان معمولاً تنها مسئولیت تصمیم‌هایی را بر عهده دارند که هم زن و هم مرد، آن را کم‌اهمیت می‌دانند.5


3.
خانواده کامل و خانواده ناقص (تک همسر)

در یک تقسیم‌بندی دیگر، خانواده را از حیث وجود و حضور پدر و مادر یا یکی از آن‌ها به گونه خانواده کامل و خانواده ناقص، تقسیم‌بندی می‌کنند.

خانواده کامل به خانواده‌ای اطلاق می‌شود که در آن، زن و مرد باهم و در کنار فرزندانشان زندگی می‌کنند؛ امّا خانواده ناقص (single parent familry) خانواده‌ای است که یکی از دو همسر، بر اثر مرگ یا طلاق و یا به دلایل دیگری در خانواده حضور ندارد و سرپرستی، تنها بر عهده یکی از آن‌هاست. هرچند این نوع خانواده در همه جوامع و همه دوره‌های تاریخی وجود داشته است، امّا میزان آن در جوامع و دوره‌های مختلف، متفاوت بوده است.

در نیمه دوم قرن بیستم، با افزایش سریع نرخ طلاق و گسترش روابط جنسی نامشروع در جوامع غربی، میزان این نوع خانواده، همواره رو به رشد بوده است. مثلاً در سال 1976 کمتر از چهار میلیون خانوار آمریکایی تک سرپرست وجود داشت؛ درحالی‌که این رقم در سال 1991 به بیش از ده میلیون خانوار رسید. در انگلستان نیز در سال 1971 در حدود 570 هزار خانواده تک همسر وجود داشت؛ امّا در سال 1996 به یک‌میلیون و شش‌صد هزار خانوار افزایش یافت.6


4.
همخانگی یا زندگی مشترک بدون ازدواج

ازدواج، پدیده‌ای است فراگیر که در همه جوامع انسانی وجود داشته است و در طول تاریخ، تنها راه مشروعیت بخشیدن به خانواده، پیمان ازدواج بوده است. باوجوداین، همراه با شکل‌گیری وسیع روابط جنسی میان زن و مرد که در غرب اتفاق افتاد، نوع دیگری از روابطِ کمتر پایدار در این جوامع رواج یافت که به آن همخانگی یا زندگی مشترک بدون ازدواج (cohabiation) گفته می‌شود. در این نوع از خانواده، زن و مردی بدون این‌که باهم رسماً ازدواج کنند، برای مدتی باهم زندگی می‌کنند. بر اساس آمارها در سال 1960 در امریکا 43900 نفر زندگی مشترک بدون ازدواج داشته‌اند و در سال 1998 این رقم به 4236000 رسید. در انگلستان تقریباً 30% زنان واقع در سنین 20 تا 31 سال به همخانگی روی آوردند.7 شایان توجه است که این نوع از خانواده (اگر بشود نام آن را خانواده نهاد) از ویژگی‌های فرهنگ غرب است. در همه فرهنگ‌ها، به‌ویژه فرهنگ اسلامی، تشکیل خانواده تنها از طریق ازدواج، مشروعیت الهی و پذیرش اجتماعی دارد. دین اسلام برای کسانی که به هر دلیلی نمی‌توانند یا نمی‌خواهند ازدواج دائم داشته باشند، الگوی ازدواج موقت را ارائه داده است تا هم در آن، مشروعیت الهی باشد و هم مقبولیت اجتماعی و این از ویژگی‌های یک دین کامل و فرازَمانی است.

منبع: مجله حدیث زندگی

اخبار مرتبط