خانواده در اسلام چه معنایی دارد؟ در غرب چه طور؟ در غرب، خانواده تعریفی سودمحور یافته است. این سود را هم نباید صرفاً منفعت مادی در نظر گرفت. کسانی که در غرب ازدواج میکنند، چون زیر سیطره تفکر منفعتطلبانه هستند، مدام از خود میپرسند چه میآورم، چه دریافت میکنم.
دکتر ابراهیم فیاض، جامعهشناس نامآشنای کشورمان که سالیان بسیاری است به تدریس و تحقیق درباره مسائل اجتماعی پرداخته، حرفهای جالبی در این زمینه دارد.
کل قصه خانواده غربی
در غرب، خانواده به معنای آنچه ما در ذهن داریم وجود ندارد. در آنجا روابط، اقتصادی است؛ حتی بین زن و مرد! یعنی روابط عاطفی از بین رفته و مناسبات اقتصادی جای آن را گرفته و اصولاً همهچیز بر اساس اقتصاد، ارزشگذاری میشود. عقلانیت اقتصادی و ابزاری که آنان دم از آن میزنند، همین است.
همهچیز بر اساس روابط سودگرایانه است؛ یعنی چه قدر سود میدهی و چه قدر میگیری. کل قصه خانواده در غرب همین است! از همین روست که افراد در غرب تمایلی به ازدواج ندارند. چراکه معتقدند باید سنجید در صورت ازدواج چه چیزی را از دست میدهند. به همین دلیل تنها به همخوابگی باهم رضایت میدهند!
در این همخوابگی، بیشتر سر زن کلاه میرود. چون علاوه بر آسیبهای بدنی، غالباً سرپرستی فرزند احتمالی نیز به عهده زن گذاشته میشود و مرد بهراحتی خود را کنار میکشد؛ البته در غرب سعی شده با سیستم تأمین اجتماعی، زنان را بیشتر تحت پوشش قرار دهند، اما همین موضوع حمایتی نیز به ضرر زنان تمام میشود. به این دلیل که زنان فهمیدهاند بعد از جدایی هم میتوانند تحت پوشش بیمه قرار گیرند، از همین رو طلاق برای زن امر عجیبی تلقی نمیشود، اما آثار روانی و اجتماعی آن باقی میماند. برای مثال طی ملاقاتی که چندی پیش با یک دختر 16 ساله آلمانی داشتم، عنوان میکرد تاکنون پدر خود را ندیده است! این موضوع حتی در بین متفکران بزرگ غربی نیز رواج دارد.
سیر به اینجا رسیدن
اصل در زندگی غربی «شخص» است و تمام روابط حول محور شخص شکل میگیرد. سیر تاریخی خانواده در غرب از خانواده گسترده به خانواده هستهای و از خانواده هستهای به خانواده بدون فرزند و پسازآن خانواده یکنفره و انواع جدیدتر مثل خانواده متشکل از یکی از والدین و پدرخوانده و مادرخوانده و بعد هم مشکلات اخلاقی پدرخوانده یا مادرخوانده با فرزندخوانده خود و آخرین نوع آن، خانواده همجنسباز، تأیید و تأکیدی بر ضدیت دنیای مدرن غرب با خانواده است.
اصولاً تعریف خانواده غربی با معیارهای حاکم بر جامعه ما امکانپذیر نیست؛ البته خانوادههایی با چارچوب خانواده ایرانی در غرب وجود دارد اما تعداد آنها خیلی زیاد نیست، چون اهداف فرق میکند؛ لذا شما شاهد رشد منفی جمعیت در اکثر کشورهای اروپایی و همچنین آمریکا هستید.
نشانههای فروپاشی
نشانههای فروپاشی خانواده در غرب را حتی در خود ایران هم بهراحتی میتوانید ببینید! آمار نسبتاً بالای طلاق و کاهش چشمگیر ازدواج در ایران نشانه پیروی از همین سبک زندگی غربی است. وقتی دولتمردان و متولیان فرهنگی ما سیاستهای آنان را دنبال میکنند، قاعدتاً به همان نتایج آنان میرسیم. در ایران هم اقتصاد بستر قرار گرفته و همهکاره شده. حتی گاهی رابطه جنسی نیز رابطه اقتصادی شده و درنتیجه آمار فحشا در جامعه بالا میرود. وقتی روابط جنسی اقتصادی شد، هرکسی که ماشین شیکتری داشته باشد یا هنرپیشه سینما و تلویزیون باشد، بیشتر در معرض ارتباط قرار میگیرد و در رسانهها و مطبوعات هم بازتاب زیادی پیدا میکند. این دقیقاً همان الگوی غربی است؛ البته نه با آن شدتی که در غرب وجود دارد، ولی دارد در همان مسیر حرکت میکند؛ یعنی پول کلان، محور همهچیز قرار میگیرد.
تهدید جدی
اگر خانواده از بین برود، اولازهمه عاطفه از بین میرود و خودکشی و پرخاشگری و افسردگی جای آن را میگیرد. این آمار بالای قتلها و ضربوجرحها نشانه چیست؟ اگر به بررسی افرادی که مرتکب این جرائم شدهاند بپردازید، اکثراً از خانوادههای غیر نرمال و ازهمپاشیده هستند. بعدازآن، انسانها در زندگی فردی و اجتماعی دچار یک خلأ شدید میشوند. چون اگر خانوادهای که معنویت و عاطفه در آن رشد میکند از بین برود، جایگزینی برای این موارد وجود ندارد. این میشود که مردم کمکم به سمت بیدینی، سکولاریسم و لائیسیسم میروند. اخلاقیات از جامعه رخت برمیبندد و تعداد افراد خودمحور در جامعه زیاد میشود. به خاطر همین است که شما امروز در تهران و شهرهای بزرگ ایران پسران و دختران زیادی را میبینید که خلأ تنهایی خود را با حیواناتی مثل سگ و گربه پُر میکنند؛ درست مثل غرب. متأسفانه این روند در کشور در حال گسترش است تا جایی که در بعضی برجهای شمال تهران یکی از شرایط سکونت، نداشتن سگ و گربه است. چراکه زندگی با حیوانات در حال فراگیری بین جوانان است. تمام این موارد هم چون زنجیرهای پیوسته نتیجه فروپاشی خانواده است.
کنترل وضعیت
زمانی میتوان جلوی فروپاشی خانواده را گرفت که اقتصاد را محور رشد قرار ندهیم. اگر اقتصادمحور رشد باشد، وضعیت همینی است که الآن میبینید. دولت باید پول خرج بقای خانواده کند و عدالت را گسترش دهد. برای همین در کشوری مثل فرانسه که نظام حاکم بر آن یک نظام سوسیالیستی است، خانواده بیشتر وجود دارد تا کشورهایی مثل آلمان و انگلیس؛ زیرا در کشورهایی مثل انگلیس و آلمان به خاطر نوع نظام حاکم بر آنها اعتقادی به خانواده و روابط خانوادگی ندارند و همین امر سبب شده که دولت برای تحکیم روابط خانوادگی قدمی برندارد. همچنین معنویت و عدالت قطعاً سبب رشد خانواده میشود. شما اگر نگاهی به آمار خانوادههای مسیحی پروتستان در غرب بیندازید متوجه میشوید که روزبهروز این آمار در حال کاهش است، چون معنویت در آن خانوادهها جایی ندارد و در عوض رشد اقتصادی در آن بالاست، اما در خانوادههای مسیحی کاتولیک چون به معنویت نسبتاً توجه میشود، شدت کاهش آمار تشکیل خانواده کمتر است؛ مثل کشورهای ایتالیا، اسپانیا و پرتغال.
تزریق فرهنگ و معنویت
از طریق برنامههای اقتصادی میتوان خانواده را نجات داد. باید عدالت اقتصادی به وجود آید؛ یعنی تا این حد تورم بالا نرود. تزریق فرهنگ با تغییر برنامه اقتصادی بروز پیدا میکند؛ البته در بحث عدالت اقتصادی گامهایی برداشته شد. در دولت پیشین طرحهایی اجرا شد که تأثیر خوب و محسوسی بر روند افزایش ازدواج گذاشت؛ مثل همین طرح مسکن مهر که به افزایش آمار ازدواج در ایران کمک کرد. طرحهایی مثل هدفمندی یارانهها و پرداخت یارانه نقدی هم کمک کرد، ولی به دلیل اجرای نهچندان درست، بار تورّمی زیادی را تحمیل کرد که از آثار مثبت آن کاست؛ البته تحریمهای همهجانبه غرب نیز موضوع را حادتر کرد. اینکه میبینید غرب بعد از اجرای قانون هدفمندی یارانهها تحریمها را شدت داد برای این بود که متوجه شدند این طرح سبب بهبود وضعیت اقتصادی و تحقق عدالت میشود، درنتیجه به رشد و بالندگی خانوادهها منجر میشود. به همین دلیل به سنگاندازی خود ادامه دادند تا آثار مثبت آن بر جامعه و خانوادهها را از بین ببرند. مطمئن باشید اگر طرحهایی نظیر این دو که باعث رشد اقتصادی و عدالت اقتصادی شد، اجرا نمیشد، تحریمها تا این اندازه شدت نمیگرفت. آنها میخواستند هر طوری شده مانع رشد ایران شوند.
حرف آخر
تمام موضوعات در غرب حول محور اقتصاد میچرخد. اگر اقتصاد مقدم بر فرهنگ شود، قطعاً نتیجهای جز تضعیف خانواده نخواهد داشت؛ همین چیزی که الآن در غرب میبینیم. ما باید با تغییر در برنامهریزی اقتصادی و البته مقدم کردن فرهنگ بر اقتصاد در مسائل تئوری و عملی، زمینهها را برای تحکیم بنیان خانواده که محبوبترین نهاد نزد خدای متعال است، آماده کنیم.
منبع: ماهنامه خانه خوبان