مهارت های زندگی
  • 4530
  • 135 مرتبه
غدیر از منظر روان‌شناسی اجتماعی

غدیر از منظر روان‌شناسی اجتماعی

1399/06/31 10:34:11 ق.ظ

اشاره

جریان غدیر، محکی بود برای سنجش ایمان اهالی آن و شاهدان روز بزرگ خدا. عده‌ای در این آزمون قبول شدند، ولی تعداد زیادی از آنان مُهر مردود دریافت کردند. با تأملی روان‌شناختی در این پدیده تاریخی، درس‌های عبرت‌آموزی برای ما روشن می‌شود که می‌تواند جنبه‌ای پیشگیرانه داشته باشد.

از دیدگاه روان‌شناسی، انسان‌های با آگاهی و بینش بالا، توان دنباله‌روی از حق و حقیقت را دارند؛ هرچند تعداد آن‌ها اندک باشد و در مقابل، انسان‌های حقیر و نامستقل، تن به تابعیت از باطل می‌دهند و با جمع همنوایی می‌کنند تا مبادا انگشت‌نما شوند. اکنون اندکی در موضوع هم‌نوایی اجتماعی تأمل میکنیم.


مقدمه

یکی از مسائلی که همواره در زندگی افراد جلوه‌گر است، نفوذ اجتماعی است. دیگران می‌کوشند به شیوه‌های گوناگون ما را وادارند که به‌دلخواه آنان فکر، احساس و رفتار کنیم. در مقابل، ما نیز درصدد اثرگذاری بر افکار، احساسات و رفتار آنان برمی‌آییم. سه نوع مهم نفوذ اجتماعی عبارت است از:

هم‌نوایی و هم‌رنگی با جامعه: دگرگونی در رفتارها یا باورهای فرد درنتیجه فشار غیرمستقیم افراد گروه یا جامعه.

متابعت: دگرگونی‌ای است که در رفتار فرد به‌وسیله درخواست مستقیم دیگران پدید می‌آید.

اطاعت از مراجع قدرت: نوعی نفوذ اجتماعی است که در آن فرد از دستورهای دیگران اطاعت می‌کند.


هم‌نوایی

هم‌نوایی درنتیجه فشار غیرمستقیم گروه انجام می‌گیرد. این امر ناشی از این واقعیت است که در بسیاری از موقعیت‌های اجتماعی، قواعدی برای رفتار (هنجارهای اجتماعی) وجود دارد که معین می‌کند افراد جامعه در موقعیت‌های گوناگون چه رفتاری باید داشته باشند.

بیشتر افراد به این هنجارها پای بندند و خود را به آن‌ها ملتزم احساس می‌کنند. گرچه ممکن است ابتدا تصور کنیم این هنجارها آزادی فرد را محدود می‌کند، باید توجه داشت که بدون آن‌ها، جامعه دچار هرج‌ومرج خواهد شد. برای ضرورت وجود هنجارهای اجتماعی، کافی است تصور کنیم مثلاً اگر قواعدی برای رانندگی نمیبود، چه وضع خطرناکی برای رانندگان و عابران پیش می‌آمد.


عوامل مؤثر بر هم‌نوایی

در افزایش احتمال هم‌نوایی فرد با گروه یا کاهش آن عواملی اثرگذار است که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

اتفاق‌نظر گروه: یکی از عوامل آن است که اکثریت، نظر واحدی ابراز کنند.

شرایط ابراز نظر: درصورتی‌که فرد مجبور باشد نظر خود را آشکارا بیان کند، احتمال هم‌نوایی افزایش می‌یابد. بسیاری از مردم در ظاهر از هنجارهای اجتماعی پیروی می‌کنند، ولی باطناً عقیده خود را تغییر نمی‌دهند. افزون بر آشکار بودن اظهارنظر، دفاع سابق فرد از یک موضع نیز بر میزان هم‌نوایی وی اثرگذار است. کسانی که پیش‌تر از دیدگاهی خاص به‌صورت علنی و به‌شدت طرفداری کرده‌اند، کمتر تحت تأثیر موضع مخالف گروه قرارگرفته و با آنان هم‌نوایی کرده‌اند. مثلاً اگر یک نماینده مجلس پیش از تصویب لایحه‌ای از آن طرفداری کرده و در روزنامه‌ها منعکس شده باشد، هنگام طرح آن لایحه در مجلس کمتر تحت تأثیر موضع دیگران ـ هرچند اکثریت باشند ـ قرار می‌گیرد.

تعلق‌خاطر به گروه: هر چه تعلق‌خاطر فرد به گروه بیشتر باشد، احتمال پیروی وی از رفتارها و نظرهای آن بیشتر می‌شود. ازاین‌رو، اثرپذیری فرد از دوستان و آشنایان بیش از افراد غریبه است. دلیل این مسئله هم روشن است؛ اگر می‌خواهیم موردپذیرش و علاقه گروه دلخواه خود قرار بگیریم، بهتر است باورها و رفتارهایی مشابه آنان داشته باشیم یا دست‌کم در ظاهر، این نوع رفتارها و باورها را ابراز کنیم.

ویژگی‌های وظیفه موردنظر: هرقدر کاری که گروه انجام می‌دهد مشکل‌تر باشد، میزان هم‌نوایی نیز بیشتر می‌شود. از سوی دیگر، وقتی فرد خود را دارای صلاحیت داوری درباره کارگروه نمی‌داند، میزان هم‌نوایی‌اش بیشتر می‌گردد.


چرا گاهی هم‌نوایی نمی‌کنیم؟

یک) انگیزه حفظ فردیت انسان را وامی‌دارد برای حفظ هویت فردی خویش تسلیم نظر جمع نشود. انسان می‌خواهد در بعضی از جنبه‌ها از دیگران متمایز باشد. همین انگیزه است که گاهی سبب می‌شود رفتارهایی عجیب‌وغریب و خلاف عرف از فرد سر بزند. در این‌گونه موارد، فرد می‌داند چنین رفتارهایی ممکن است موردپذیرش و تأیید دیگران قرار نگیرد، ولی انگیزه‌اش برای حفظ هویت فردی، نیرومندتر از انگیزه همرنگی با جماعت است.

دو) انسان علاقه‌مند است مهار سرنوشت خود را به دست داشته باشد، ولی تسلیم شدن در برابر فشار گروه، مانع تحقق چنین هدفی است. هم‌نوایی با دیگران، تلویحاً بدین معناست که فرد رفتار خویش را به اراده خود انتخاب نکرده است و این مسئله، موجب محدود شدن آزادی فرد و کمرنگ شدن احساس تسلط وی بر زندگی خویش می‌شود.

سه) یکی از مسائلی که ما را به هم‌رنگی با جماعت می‌کشاند، پایین بودن اعتمادبه‌نفس و عزت‌نفس است. اگر به توانایی‌های فکری و مهارت‌های خودمان اعتماد داشته باشیم، نه‌تنها دنباله‌روی کورکورانه را از زندگی خود حذف می‌کنیم، بلکه میکوشیم با رفتار و اندیشه درست خود، آیینه‌ای برای دیگران باشیم.

با افزایش اعتمادبه‌نفس، به‌زودی خواهید دانست تفاوت داشتن با دیگران و برخورداری از استقلال فکر، نه‌تنها نکته‌ای منفی نیست، بلکه تفاوت‌هایی که در مسیر تکامل شخصیتی شما باشد، نوعی فضیلت به شمار می‌آید. ازاین‌رو، جوانی که دنباله‌روی فساد نیست و خلاف را برای زندگی انتخاب نکرده، هرقدر هم با دیگران متفاوت باشد، جوانی آگاه و ارزشمند است. به همین ترتیب، دخترخانمی که پوشش کامل را برای خود برگزیده، اگرچه در محیطی باشد که دیگران نگاه خوبی به او و گزینش او نداشته باشند، باز از این تفاوت رنج نمی‌برد، بلکه به آن افتخار و از خداوند به دلیل این آگاهی و بصیرت تشکر می‌کند.


هم‌نوایی، مطلوب یا نامطلوب؟

هم‌نوایی با برخی هنجارها مانند مقررات راهنمایی و رانندگی بسیار سودمند است و نظم اجتماعی را برقرار می‌سازد. افزون بر این، گاه پیروی از این هنجارها موجب صرفه‌جویی در وقت و انرژی می‌شود. برای مثال، اگر قرار بود در آغاز هر ترم، استاد و افرادی که قرار است در کلاس شرکت کنند، درباره زمان و مکان برقراری کلاس، امتحان، مدت‌زمان ادامه ترم، نحوه نمره دادن و ده‌ها مسئله دیگر بحث و آن را با توافق حل کنند، عمده زمان‌ترم به این مسائل اختصاص می‌یافت. هم‌نوایی با هنجارهای موجود از صرف وقت و نیروی بیهوده جلوگیری می‌کند.

از سوی دیگر، برخی هنجارهای حاکم بر رفتارهای افراد، بی‌فایده و دست و پاگیر است. مثلاً پوشیدن برخی لباس‌ها یا التزام به آراستن سرووضع ظاهری خود مطابق مد روز، ممکن است سبب ناراحتی فرد شود، ولی ازآنجاکه خود را مقید به همرنگی با دیگران کرده است، این وضعیت زجرآور را تحمل می‌کند؛ بنابراین، صرف پیروی اکثریت افراد جامعه یا گروه از یک هنجار، نمی‌تواند دلیل مطلوب بودن آن باشد، بلکه خوبی و بدی یک رأی یا رفتار، تابع ملاک‌های خاص خود است. از دیدگاه اسلامی دست‌کم در چهار مورد هم‌نوایی نامطلوب است:

یک ـ گاه پیروی افراد از هنجارهای حاکم بر رفتار اکثریت، کورکورانه و بدون هیچ دلیل معقولی صورت می‌گیرد و آنان صرفاً رفتار را بدین دلیل انجام می‌دهند که دیگران نیز چنین می‌کنند. مثلاً اگر از فردی که برچسب خاصی روی لباس یا خودرو خود چسبانده بپرسید چرا چنین کاری کرده، در پاسخ احتمالاً به رفتار دیگران اشاره خواهد کرد و آن را دلیل رفتار خود خواهد خواند.

به‌یقین در فرهنگ اسلامی که تکیه فراوانی بر تعقل و تفکر دارد، این نوع هم‌نوایی نمی‌تواند پذیرفته باشد. قرآن مجید از یک‌سو، بدترین جنبندگان روی زمین را کسانی می‌داند که عقل خود را به کار نمی‌گیرند و گوششان از شنیدن حق ناتوان و زبانشان برای افشای حقیقت گویا نیست (انفال: 22) و از سوی دیگر، به بندگانی که انتخاب‌گرند و پس از شنیدن سخنان گوناگون، از میان آن‌ها بهترین را برمی‌گزینند، بشارت می‌دهد. (زمر: 17 و 18) همچنین در قاموس قرآن، هر نوع پیروی کورکورانه ـ چه از پدران و گذشتگان (نک: بقره:170، مائده:104، اعراف:28، انبیا:53، زخرف: 22 و 23) و چه از بزرگان قوم و قبیله (احزاب: 67) - محکوم است. به‌طور طبیعی در چنین فرهنگی، هم‌نوایی بی‌منطق با اکثریت نیز مطلوب به شمار نمی‌آید.

دو - گاهی پیروی از اکثریت با این اعتقاد همراه است که کثرت طرفداران یک رأی یا رفتار، دلیل حقانیت آن است. این نگرش گاه آگاهانه و به‌صورت روشن از سوی افراد بیان می‌شود و گاهی به‌صورت ناهشیار در درون آنان وجود دارد، ولی آشکارا آن را بیان نمی‌کنند.

بطلان این طرز فکر بسیار روشن است؛ زیرا دلیل معقولی بر اینکه اکثریت هیچ‌وقت راه خطا را نمی‌پیمایند، وجود ندارد. اگر هم در برخی جوامع بر روی رأی اکثریت تکیه می‌شود، از این باب نیست که اکثریت را جایزالخطا نمی‌دانند، بلکه بدان دلیل است که راهی جز این برای تصمیمگیری پیش روی خود نمی‌بینند و درواقع، به علت اضطرار و بن‌بست است.

در جامعه‌هایی که برای خداوند و احکام الهی جایگاهی در نظر میگیرند، اجباری برای پیروی ازنظر اکثریت وجود ندارد؛ زیرا قوانین و برنامه‌های خداوند که از طریق انبیا به بشر می‌رسد، از هرگونه عیب و نقصی به دور است و با قوانین و هنجارهای اکثریت قابل قیاس نیست.

در این میان، نباید از نقش نعمت خدادادی عقل غفلت کرد. اگر رأی یا رفتار اکثریت در یک گروه یا جامعه با معیارهای عقلی منطبق نبود، آیا باید با جماعت هم‌رنگی کرد و رفتار یا نظر نامعقول را پذیرفت یا باید راه خود را از آنان جدا کرد و به‌حکم عقل گردن نهاد؟ به‌یقین پیروی اکثریت از یک عمل، دلیل موجّهی بر حقانیت آن نیست و تشخیص حق و باطل ملاک دیگری می‌طلبد.

قرآن مجید این نکته را در عبارتی کوتاه و به‌صورت اصلی بنیادین چنین بیان می‌کند: «ای پیامبر، بگو هیچ‌گاه پاک و ناپاک یکسان نخواهند بود، گرچه از مشاهده فزونی ناپاک دچار شگفتی شوی؛ ای صاحبان عقل و اندیشه، تقوا پیشه کنید تا رستگار شوید». (مائده: 100)

در آیات قبل از این آیه، از حرام بودن مشروبات الکلی و قمار سخن به میان آمده است. ممکن است برخی افراد ارتکاب این‌گونه اعمال زشت را از سوی اکثریت در برخی محیط‌ها بهانه قرار دهند و به این دلیل که اگر این کارها قبیح بود، اکثریت مرتکب آن نمی‌شدند، از انجام دستورهای الهی سرباز زنند. خداوند متعال برای اینکه در این مورد و در تمام موارد، بهانه را به‌طورکلی ازاین‌گونه افراد بگیرد، بیان می‌دارد که ملاک خوبی و بدی عمل، اکثریت یا اقلیت نیست، بلکه در همه‌جا فکر و عمل شایسته (به ملاک عقل یا وحی) بهتر از افکار و اعمال آلوده است و صاحبان عقل و اندیشه هرگز فریب اکثریت را نمی‌خورند و همواره از پلیدی‌ها می‌گریزند، هرچند محیط آلوده باشد؛ و سراغ پاکی‌ها می‌روند، گرچه تمام افراد محیط با آن مخالفت ورزند.

قرآن مجید در موارد متعدد از کسانی که از عقاید نامعقول دیگران پیروی نکرده و با رفتار ناشایست آنان هم‌نوایی ننموده‌اند، تجلیل می‌کند. ازجمله این موارد، داستان اصحاب کهف است که وقتی آلودگی عقیده و رفتار جامعه و گروه خود را مشاهده کردند، از همراهی با آنان اجتناب ورزیدند و هم‌رنگی با جماعت را دستاویزی برای پیروی از عقاید و رفتار غلط جامعه خود قرار ندادند. قرآن آنان را «جوان مردانی» می‌داند که به خداوند ایمان آوردند و خداوند نیز بر هدایتشان افزود. (کهف: 13)

قرآن کریم نه‌تنها عمل و رأی اکثریت را ملاک حقانیت نمی‌داند، بلکه غالباً اکثریت را نکوهش می‌کند و یاران حق و حقیقت را اندک و کم شمار می‌داند. در بسیاری از آیات ناسپاسی، گمراهی و بی‌اطلاعی اکثریت مردم تذکر داده شده (نک: بقره:243، هود:17، یوسف:21 و 103، اسرا:89) و پیروی از آنان موجب گمراهی دانسته شده است؛ زیرا آنان درباره حق و حقیقت، یا جاهل و بی‌خبر یا آگاه، ولی تسلیم هوا و هوس‌های نفسانی‌اند و درنتیجه، دیدگاه‌های چنین اکثریتی غالباً از مسیر حقیقت منحرف است و پیروی از آن ـ به‌تصریح قرآن کریم ـ آدمی را به‌سوی گمراهی می‌کشاند. (انعام: 116)

سه ـ گاهی هم‌نوایی با اکثریت، انگیزه شناختی ندارد، بلکه دارای نوعی انگیزه عاطفی است. به‌عبارت‌دیگر، ممکن است مشاهده کم شمار بودن طرفداران حق، وحشت را بر وجود فرد چیره کند و او را به مسیر باطل اکثریت بکشاند.

قرآن کریم در موارد متعدد یادآور می‌شود که معمولاً مؤمنان در طول تاریخ در اقلیت بوده‌اند. پس از 950 سال تبلیغ دین‌داری، تنها اندکی از قوم حضرت نوح (علیه‌السلام) به وی ایمان آوردند. (هود: 40) این مسئله، نوعی دلگرمی به مؤمنان است که از اندک بودن شمار خود نهراسند و با صلابت و استواری، قدم در راه حق بگذارند و ناملایمات پیمودن آن را تحمل کنند. امیر مؤمنان علی (علیه‌السلام) نیز در کلامی هشدار می‌دهد که نباید به دلیل کمی شمار اهل حق، از قدم گذاشتن در راه حق وحشت داشت و در ادامه، علت آن را جمع شدن مردم بر سر سفره دنیا می‌داند؛ دنیایی که زودگذر است و عذاب طولانی آخرت را در پی دارد. (نهج‌البلاغه، خطبه 201)

چهار ـ چهارمین نوع هم‌نوایی نامطلوب، هم‌رنگی با جماعت برای پرهیز از رسوایی است. برخی افراد وقتی برای انجام دادن کاری که حتی خود به بدی آن اعتراف دارند، بازخواست می‌شوند، از این بهانه استفاده می‌کنند، ولی باید از ایشان پرسید: آیا با این توجیه، دیگر جایی برای حق‌طلبی باقی می‌ماند و آیا این توجیه می‌تواند جایگاهی در زندگی مؤمن داشته باشد؟

به‌یقین پاسخ، منفی است؛ زیرا چنان‌که پیش‌تر یادآور شدیم، بیشتر مردم به دلیل ناآگاهی یا هوا و هوس‌های نفسانی، تابع حق نیستند؛ بنابراین، اگر مؤمنان از رسوایی دنیوی واهمه داشته باشند، باید طرفداری از حق و حقیقت را به‌کلی کنار گذارند. قرآن مجید هم مؤمنان راستین را کسانی می‌داند که «در راه خدا از سرزنش هیچ ملامت گری نمی‌هراسند». (مائده: 54)


هم‌نوایی مطلوب از نگاه اسلام

گاهی هم‌نوایی رفتاری مطلوب و حتی لازم شمرده می‌شود. برای نمونه، اسلام اجازه نمی‌دهد مؤمن لباسی را برای پوشش خود برگزیند که مخالف هنجارهای پذیرفته‌شده در جامعه است. روایات و فقه اسلامی، چنین پوششی را «لباس شهرت» نامیده و استفاده از آن را تحریم کرده است.

در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) آمده است که«بهترین لباس در هر زمان، لباس اهل آن زمان است». (وسائل الشیعه، ج 3، ص 354) البته این مسئله، به لباس اختصاص ندارد، بلکه به‌طورکلی هر رفتاری که فرد را در جامعه انگشت نمای مردمان کند، حرام و نکوهیده است.

نکته: نامطلوب بودن هم‌نوایی در برخی موارد، به معنای تأیید استقلال رأی و عمل است، نه مخالفت جویی و دشمنی با اکثریت. افراد مستقل در داوری راجع به مسائل گوناگون، به خود متکی‌اند و صرف موافقت اکثریت با یک رأی یا رفتار را ملاک خوبی آن نمی‌دانند، بلکه نظر و عمل اکثریت را با ملاک‌های واقعی خوبی و بدی می‌سنجند و درباره آن تصمیم می‌گیرند.

در مقابل، افراد مخالفت جوکاری به مطلوب یا نامطلوب بودن رأی و رفتار دیگران ندارند، بلکه صرفاً منتظرند اکثریت نظری ابراز کنند یا رفتاری انجام دهند تا آنان به مخالفت با آن برخیزند. مخالفت ورزی با اکثریت به این معنا، نه‌تنها عملی مطلوب به شمار نمی‌آید، بلکه به دلیل کورکورانه و بی‌منطق بودن آن، رفتاری ناپسند شمرده می‌شود.

به‌عبارت‌دیگر، همان‌گونه که هم‌نوایی در برخی موارد، به دلیل آنکه پیروی کورکورانه از اکثریت است، از دیدگاه اسلامی پذیرفته نیست، مخالفت بی‌دلیل با اکثریت نیز به همان علت پذیرفته نخواهد بود. این‌گونه رفتار، نشان‌دهنده استقلال عمل فرد نیست، بلکه غالباً به‌منظور شهرت‌طلبی و خودنمایی انجام می‌گیرد.

در واقعه غدیر، آنان که از ایمان واقعی و استواری برخوردار بودند، ثابت‌قدم ماندند و به‌رغم اقلیت اجتماعی همراه، از اصول و قواعد ولایی خود دست برنداشتند و برای همیشه سربلند تاریخ شدند.

منابع

آذربایجانی مسعود و دیگران، 1382. روان‌شناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی. قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه. چاپ نخست.

باتلر، گیلیان. 1382. راهنمای سلامت روان. برگردان مهدی قراچه داغی. تهران: البرز. چاپ نخست.

منبع: مجله اشارات

اخبار مرتبط