مهارت های زندگی
  • 4653
  • 119 مرتبه
تعامل میان دین و علم روان‌شناسی

تعامل میان دین و علم روان‌شناسی

1399/06/31 10:57:19 ق.ظ

دین و علم بنیاد مشترکی دارند و بر مبنای چنین بنیادی، تعامل بین آن دو حوزه می‌تواند رخ دهد. در اینجا این نظر را پیش می‌نهیم که درواقع بر مبنای مذکور چنین تعاملی رخ داده است. تعامل علم با دین و موضوعات شبه‌دینی بیشتر و آشکارتر از همه در حوزه‌هایی دیده می‌شود که در آن، دانشمندان روان‌شناس تلاش می‌کنند وسیع‌ترین حوزه‌های رفتار انسانی را توضیح دهند و تجویزاتی درزمینهٔ شخص «سالم» یا «بهنجار» یا «بالغ» عرضه دارند. این وجوه علم روان‌شناسی عموماً در نظریه‌های شخصیت که پایه علمی عمل روان درمانگری هستند، مطرح شده‌اند. به این بحث در بخش بعدی مقاله خواهم پرداخت. در اینجا مفید خواهد بود مثال ملموسی ارائه دهیم که تقابل دل‌نگرانی‌های دینی را با کاوش‌های علم روان‌شناسی نشان می‌دهد. هربرت سایمون (1990) یک الگوی جدید ژنتیک رفتاری از رفتار نوع‌دوستانه (به‌ویژه، صرف‌نظر از داشتن فرزند) عرضه داشته است. در این الگو یک عنصر شناختی بارز به‌عنوان وجه متمایزکننده حضور دارد. به‌طور خلاصه، سایمون اظهار می‌دارد که مردم در نوع‌دوستی تعلیم پذیر هستند یعنی در یادگیری مهارت‌های اجتماعی مفید، ماهرند و انگیزه زیادی به انجام اموری دارند که دیگران (جامعه) خوب تلقی می‌کنند. تعلیم پذیری به‌واسطه عقلانیت محدود ممکن می‌شود. شکست در به کار گرفتن عقلانیت تمام‌عیار در ارزیابی از تمامی رویدادها و منافع ناشی از آن‌ها، خاستگاه این عقلانیت محدود است. سایمون سپس یک مدل احتمال‌گرایانه ارائه می‌دهد که بقای دائمی رفتار نوع‌دوستانه را در آدمی موجّه می‌سازد.

مقاله سایمون (1990) نقاط ارتباط میان علم و دین را نشان می‌دهد. اکثر روان شناسان این مقاله را به دلیل چاپ آن در مجله معتبر ساینس و نیز استفاده از مفاهیم علمی و فرمول‌های ریاضی، علمی تلقی می‌کنند. باوجوداین، موضوع مطالعه سایمون به‌وضوح با موضوع موردعلاقه اخلاق و دین همپوشی دارد. موضوع او افرادی هستند که خودشان را از فرزند دار شدن محروم می‌کنند. از میان آنان، توجه او به افرادی است که به دلایل اخلاقی، یعنی حفظ عفت و پاک‌دامنی، خود را از رفتار تولیدمثل پیش از ازدواج بازداشته‌اند. سایمون بدون شک معتقد است که فرضیه‌اش علمی و نسبت به داده‌های تجربی پاسخگوست، ولی کاملاً روشن است که این فرضیه تنها به وسیع‌ترین وجه قابل‌تصور، فرضیه‌ای پاسخگوست. او مفاهیمی را به کار می‌گیرد که کمّی سازی آن‌ها به‌غایت دشوار است، نظیر میزان نوع‌دوستی در یک جمعیت، هزینه خالص انتخاب‌های نوع‌دوستانه و تعداد اولاد در یک جمعیت غیر نوع‌دوست که قابل اسناد به رفتار نوع‌دوستانه آنان است. آشکار است که آزمودن انتقادی این فرضیه ممکن نیست و شواهد مبطل کننده به‌آسانی می‌تواند به سنجش نامناسب اصطلاحات کلیدی نظریه اسناد داده شود. هدف سایمون فهم رفتاری است که با توجه به فرض‌های او، نامعقول است ولی آن رفتار از دیدگاه یک سنت دینی خاص، قابل‌درک و حتی معقول می‌باشد. شبکه تبیینی وسیع سایمون به‌روشنی ذیل عنوان نو داروین‌گرایی یا زیست‌شناسی اجتماعی قرار می‌گیرد. مدل سایمون برای فهم عمل انسان، یک زمینه غایی را پیش‌فرض قرار می‌دهد: ما به‌صورت منفرد، موجوداتی مادی هستیم که بیشترین بهره را از به حداکثر رساندن زادوولد و انتقال ماده ژنتیکی به نسل‌های آتی خود به دست می‌آوریم. با این معیار، رفتار آشکارا ضد عقلانی، مانند انتخاب نوع‌دوستانه محدودسازی زادوولد، باید توضیح داده شود.

بحث این نیست که دیدگاه‌های سایمون به مفهوم دقیق کلمه دینی هستند بلکه نظر این است که بسیاری از سنت‌های دینی، فهمی از معنای غایی و زمینه کنش آدمی به دست می‌دهند که با نگاه و فرض سایمون متفاوت است. سایمون فهمی از رفتار خویشتن‌داری جنسی عرضه می‌دارد که با توجه به فرض‌های جهت دهنده‌اش در باب معنا و هدف حیات آدمی توضیح ناپذیر است، درحالی‌که چنین رفتاری ازلحاظ فرض‌های موردقبول سرمشق‌های دینی و سنتی کاملاً منطقی و توضیح‌پذیر می‌باشد.

منبع: مجله حوزه و دانشگاه

اخبار مرتبط