وارد حوزه که شد از استعداد بالایی برخوردار بود و در همه کلاسها منظم شرکت میکرد. در فراگیری علوم اسلامی کم نمیگذاشت به همین خاطر بهسرعت پیشرفت کرد. بعدها وارد دانشگاه هم شد و زبان علمی روز را هم فراگرفت. ابعاد شخصیتی خود را برای حضور در جامعه کامل میکرد، از بزرگترین جوامع و حکومتداری تا کوچکترین آنها و خانواده. از قدیم در حوزهها رسم بر این بود که چهارشنبهها استاد روایتی اخلاقی میخواند و به توضیح پیرامون آن بسنده میکرد. اهمیت پرورش در کنار آموزش به عیان قابلمشاهده بود. شاید در یکی از همین ساعتها بود که این کلام امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را شنید: «برای مؤمن در شبانهروز سه وقت است، زمانی برای مناجات با پروردگارش، زمانی برای تأمین معاش زندگیاش و زمانی برای واداشتن نفس به لذتهایی که حلال و مایه زیبایی است. خردمند را نشاید جز آنکه در پی سه چیز حرکت کند: (کسب حلال) برای تأمین زندگی، یا گام نهادن در راه آخرت، یا به دست آوردن لذتهای غیر حرام».۱
روز جمعه برای خانواده
در تابستان سال ۵۵ زمانی که مشهد تبدیل به مجمع همفکران انقلابی شده بود، یک روز جلسهای شکل گرفت و لزوم تدوین منشور اسلامی گوشزد شد که به بیان آفرینش و زندگی از دیدگاه معارف اسلامی بپردازد. قرار شد فردا با حضور دوباره اعضا و دعوت از ایشان مراحل ابتدایی کار پیش برود. سوار بر فولکس به سمت محل اقامتشان حرکت کردند و درراه یکی از دوستان را نیز با سختی در اتومبیل جا دادند. زمانی که جلوی در منزل ایشان رسیده بودند با کسی مشغول صحبت بود و فولکس را که دید تعجب کرد. پرسید برای چه اینجا آمدهاید؟ گفتند: «کار بسیار مهمی است که باید هر چه زودتر شما را ببینیم.» با بیانی مؤدبانه و در نهایت احترام گفت: «اگر این دیدار به فردا بیفتد چه اشکالی دارد؟»
روشی در زندگی داشت که تقریباً همه از آن اطلاع داشتند: با دوستانش روشمند و منضبط برخورد میکرد و روز جمعه کسی را نمیپذیرفت. میگفت: «روز جمعه برای خانواده است.»۲
شنیدن این قصه از زبان پسر ایشان جالب است:
تا قبل از پیروزی انقلاب بهطور کامل و بعدازآن نیمی از جمعههای پدرم متعلق به ما بود. حتی اگر مهمترین شخصیتهای سیاسی خارجی هم میخواستند با او ملاقات کنند، میگفت جمعههای من در اختیار خانواده است. باید به بچهها دیکته بگویم و اشکالات درسیشان را رفع کنم، مگر اینکه امام دستور بدهند. جمعهها که بابا در خانه بود، با او همه کار میکردیم. از باغبانی و گلکاری گرفته تا بازی و شیطنت در حیاط. ۳
برای تهیه چیزی شرط نمیگذاشت
فرزند شهید میگوید:
یکبار وارد خانه که شد، دید لامپ را عوض کردهام. خوشحال شد و کلی تشکر کرد که دیگر دارم مرد میشوم و از این حرفها. سیزدهساله بودم. به اقتضای سن نوجوانی دوست داشتم کفش ورنی بخرم و بپوشم که در آن روزها خیلی مد شده بود. با خودم گفتم حتماً در ازای این کار برای تشویق هم که شده برای خرید کفش رضایت میدهد. این خواسته را با پدرم مطرح کردم، همراه من آمد و حدود یک ساعت گشتیم و حوصله کرد تا کفش ورنی خریدیم. دیدم ایشان نسبت به تهیه آن نهتنها مخالفت نکرد بلکه از خود علاقه هم نشان میداد. هیچوقت هم تهیه این چیزها را مشروط و مقید به چیزی و انجام دادن کاری نکرد و بهاینترتیب من یاد گرفتم هر چیز را در زمان خودش از ایشان بخواهم و به آنهم دسترسی پیدا بکنم. اصلاً روحیه ایشان طوری نبود که بگوید چون وضعیت و موقعیت من در بیرون چنین و چنان است پس شما نباید این چیزها را بخرید و بپوشید. درصورتیکه اینیکی از مشکلات فرزندان برخی از مسئولان و علما بود که احساس میکردند خودشان نباید باشند.
اما قبل از خرید کفش وقتی گفتم که لامپ را از تعاونی اداره آوردهاند، از ناراحتی صورتش سرخ شد. بعد هم چراغ را خاموش کرد و گفت: شما فکر میکنید پدرتان بعد از انقلاب با قبل از انقلاب تفاوت کرده است که گفتهاید برایتان لامپ بیاورند؟
جایز نیست حقوق بگیرم
همسر شهید میگوید:
هرچه که درآمدش بود متعلق به ما بود؛ یعنی ایشان هیچوقت بگیروببند در زندگی نداشت و میگفت همه درآمدم متعلق به شماست. البته ایشان یکدفعه هم حتی از محل کار حقوقی نگرفت و یک ریال هم به خانه نیاورد. میگفت جایز نیست درحالیکه اینهمه مستضعف است، حقوق دولتی بگیرم. یکبار گفتم آقا از فروشگاه اداره یکچیزی بیاورید، همانجا گفتند نه هرگز، خدا نکند چنین کاری بکنم. شما سختی بکشید، بهتر از این است که من مال دولتی را بیاورم. برای ما چه در جامعه، چه در خانه، یک سمبل اخلاق بود. کوچکترین چیزی از ایشان نتوانستیم ببینیم که باعث ناراحتیمان بشود.۴
اهمیت به خانواده و گذران اوقات فراغت با آنها، جلوهای دیگر از مرد تشکیلاتی انقلاب اسلامی یعنی شهید آیتالله سید محمد بهشتی را بیان میکند که شایسته الگو گیری است.
پینوشتها
۱. نهجالبلاغه، کلمات قصار، ش ۳۹۰.
۲. کتاب شرح اسم، ص 555.
۳. کتاب صد دقیقه تا بهشت، به نقل از فرزند شهید.
۴. همان، به نقل از همسر شهید.
منبع: ماهنامه خانه خوبان