کلمه عشق از «عشقه» گرفته شده است. عشقه گیاهی است که در فارسی، پیچک نامیده میشود. عشقه کنار ریشه درخت رشد میکند و به دور تنه درخت میپیچد; بهطوریکه تنه درخت را کاملاً میپوشاند. عشقه، روزبهروز رشد میکند و در مقابل، درخت کمکم برگهایش زرد و شاخههایش پژمرده میشود و درنهایت، خشک میگردد.
عشق حقیقی نیز با جسم انسان چنان میکند که عشقه با درخت. وقتی انسانی به عشق مبتلا شد، پیچک عشق در وجود او رشد میکند. هر چه عشق افزایش مییابد، از تناوری درخت جسم کاسته میشود و در عوض، بر شکوفایی و طراوت روح انسانی افزوده میشود.
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
تا کرد مرا تهی و پر ساخت ز دوست
اجزای وجود من همه دوست گرفت
نامیست ز من بر من و باقی همه اوست (1)
عشق حیوانی شهوت است; نه عشق، به تعبیر نظامی:
عشق آیینه بلند نور است
شهوت ز حساب عشق دور است.
گاهی انسان نسبت به انسانی دیگر یا مالی یا چیز دیگری محبت بسیار پیدا میکند و چهرهاش زرد میگردد و بهاصطلاح، عاشق او میشود. چنین حالتی شهود (عشق مجازی) است; نه عشق حقیقی.
نظامی میگوید: لیلی مریض شد و در دوران بیماری که طراوت خود را از دست داد، مادرش برای شنیدن وصیتهای پایانی او، بر بالینش حاضر شد. لیلی به مادرش گفت: پیام مرا به مجنون برسان و بگو اگر خواستی عاشق شوی، عاشق مثل من مباش که با یک تب تمام طراوت خود را از دست میدهد. عاشق کسی و چیزی باش که نه مریض شود و نه از بین برود که او خداست. اگر کسی خدا را شناخت و عاشق او شد، به دیگری عشق نمیورزد.
در ادبیات عرفانی، معشوق حقیقی را «دل آرام» گویند; یعنی موجودی که وقتی دل به او رسید، بیارامد و آرام بگیرد. اگر انسان به کسی علاقه پیدا کرد و بعد از وصول به او، آرامش نیافت معلوم میشود عشقش به او حقیقی نبوده است و این همان معنای قرآنی آیه شریفه «الا بذکر الله تطمئن القلوب» است که در ادبیات عرفانی وارد گردیده است.
اگر ما شخصی یا چیزی را پیدا کردیم که بعد از وصول به او، نیارامیدیم و ندای «هلمنمزید» سر دادیم، معلوم میشود آنچه دنبالش بودهایم، رهزن است; نه معشوق حقیقی.
معشوق حقیقی، ذات اقدس اله است که انسان با لقای او به آرامش کامل میرسد.
پینوشت:
1) الانسان الکامل، تصنیف عزیزالدین نسفی، تصحیح و مقدمه ماریژان موله، ص 115- 112.
منبع: مجله پرسمان