پیشرفت صنعت ایرانی و استقلال هویت ایرانی
خاطره درسآموزی از دوران صدارت و وزارت میرزا محمدتقی خان فراهانی، ملقب به «امیرکبیر» در کتابهای تاریخی نقل شده که روایت آن به همان قلم قجری، خواندنی است؛ اما به جهت اختصار، بازنویسی میکنم: «روزگاری پیرمردی نیازمند، از گروهی بزرگان زمانه، درخواست یاری میکند و آنان سکههایی بدو میبخشند. در مقابل، آن مرد فقیر، داستان خود را بر ایشان تعریف میکند و میگوید: من، جوان که بودم، در اصفهان، دوات گری میکردم و ظروف فلزی میساختم. حاکم اصفهان، چهل دوات گر را فراخواند و مرا از میان ایشان برگزید و نزد اتابک امیرنظام (امیرکبیر) به تهران فرستاد. امیر دستور داد سماوری روسی آوردند و خود در آن آب و آتش ریخت و آب به جوش آمد. من تا آن زمان، سماور ندیده بودم. امیر گفت میتوانی سماوری مانند آن بسازی؟ گفتم: آری! گفت: اگر بسازی، امتیاز این صنعت را به تو میدهم. هزینهای به من داد و من در همان تهران، در عرض یک هفته، سماور را ساختم. امیر، هر دو سماور را دید و آفرین گفت و گفت: در فلان روز، به دیوانخانه بروم و با عتاب، خطاب به امیر که در جمع اشراف و اعیان نشسته، بگویم: اینگونه با صنعت گران مملکت رفتار میکنی که ملتفت من نمیشوی؟ همین کار را کردم و امیر از من عذرخواهی کرد و گفت: هزینه و مزد این سماور چند شد؟ گفتم: سه تومان. به منشی دستور داد امتیاز ساخت سماور را برای 15 سال به نام من بنویسد و حق فروش بیش از سه تومان و نیم نداشته باشم و حاکم اصفهان، زمین و عمارتی برای کارخانه در نظر بگیرد و ابزار کار را تأمین کند. همین شد و کارگزار حکومت، هزینه کرد و رسید دویستتومانی از من گرفت؛ تا به دیوان بدهد. با استادان و کارگران، مشغول شدیم و اجزای صد سماور را ساختیم. در حال اتصال قطعات بودیم که دو کارگزار حکومت آمدند و رسید دویستتومانی را آورده و پولش را خواستند! اعتراض کردم. من را کتک زدند و به امیرنظام، بدوبیراه گفتند! دانستم که اوضاع دگرگون شده و دیگر امیری به کار نیست»!
این داستان جانکاهِ عبرتآموز، نشان میدهد که کارگزار [لایق] در کشور، از یک جوان مستعد، صنعتگر میسازد و کشور را از واردات صنعتی، بینیاز میکند و کارگزار بیلیاقت، از یک صنعتگر، گدا میسازد و کشور را بازهم به واردات گرفتار میکند.
در داستان دیگری آمده است که امیرکبیر از واردکردن گیره سر تزئینی زنانه به کشور، منع میکند؛ تا مبادا مردم بیبضاعت، از روی چشم و همچشمی، مجبور شوند با پرداختی گزاف، کالایی بخرند که مصرفی است و هیچ ارزش ماندگاری ندارد.
واقعیت این است که در میان ما ایرانیان، همواره انسانهای ضعیفالنفسی بودهاند که خاکسار غرب و فرنگ و اجنبیاند و در برابر خودی و مردمشان، قلدر و سرکش! چنین روحیهای را در بسیاری افراد میتوان دید؛ اما گاهی به دلیل جایگاه شغلی، سخنان زبونانه آنان، حتی در تاریخ ثبت میشود! شاید کارمندان دونپایه یا یک سرباز صفر را دیده باشید که چگونه با مردم یا اربابرجوع، با تبختر و تفرعن، سخن میگوید؛ اما در برابر مافوق خود یا شخصی که منافعی در او میبیند، متواضعانه و ریاکارانه، چاپلوسی میکند.
«حاجعلی رزمآرا»، سپهبد و نخستوزیر ایران در 1329 یکی از کارگزاران زبون ایرانی است که میخواست قرارداد ننگین گَس-گلشاییان را در مجلس به تصویب برساند؛ اما با مخالفت اقلیت ملیگرایان و مذهبیها، نتوانست به اهدافش برسد. اینجا بود که در توهین تاریخی خود گفت: «ملت ایران، قادر به ساختن لولهنگ نیست و یک کارخانه سیمان را نمیتواند اداره کند»!
رزمآرا در 16 اسفند 1329 به دست خلیل طهماسبی، از اعضای «فداییان اسلام» به رهبری شهید نواب صفوی، کشته شد؛ تا با حذف این مهره انگلیسی، در کمتر از دو هفته، راه برای ملی شدن صنعت نفت ایران، فراهم شود.
شگفت این است که سه دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران که بیش از هر چیز، انقلابی در روحیه و فرهنگ خودباوری ملت ایران بود، یکی از شخصیتهای سیاسی، سخنانی از همان سنخ را بر زبان رانده است! این شخصیت که گویا قرار است نامش در تاریخ، ماندگار شود، کسی نیست جز مشاور ارشد، دبیر شورای هماهنگی مناطق آزاد تجاری- صنعتی، رئیس سازمان نظاممهندسی ساختمان، عضو شورای اقتصاد و سرمایهگذاری دانشبنیان دانشگاه آزاد اسلامی. استاندار سابق ایلام و هرمزگان، وزیر سابق دفاع و پشتیبانی نیرویهای مسلح، وزیر سابق راه و ترابری، معاون سابق وزیر نفت و... او که در تمام دولتها صاحبمنصب، کارگزار و ابوالمشاغل بوده است، در نشست تخصصی صنعت خودرو (18 آبان 93) گفته است: «بدون تعارف بگویم آیا در فناوری الکترونیک و یا برق و یا صنایع دیگر، امکان رقابت را با محصولات کشورهای دیگر داریم؟ بگذارید با خود روراست باشیم. ما بهجز پخت آبگوشت بزباش و قورمهسبزی، در هیچ تکنولوژی صنعتی نسبت به جهان برتری نداریم»!
تنها چیزی که میتوان گفت، این است که ما ایرانیان هنوز دست از این ناباوری خود دست برنداشتهایم و در این زمینه از همه ملتها برتر هستیم!
مقام معظم رهبری در یکی از سخنرانیهای خود در همین زمینه فرمود: «همه ابزارهای فرهنگی و تبلیغی در طول صدسال یا بیشتر، به کار گرفته شد؛ تا این ملت را به خودشان بدبین کنند. یکی از شخصیتهای سرشناس معروف میگفت: ایرانی، یک لولهنگ نمیتواند بسازد! (لولهنگ یعنی آفتابه گِلی؛ آن زمانها از گِل، آفتابه درست میکردند). اینجور، این ملت را تحقیر میکردند. این ملت حالا در زمینههای زیستی، درزمینهٔ فعالیتهای گوناگون علمی، تحقیقی کارهایی میکند که خودش را جزو ده کشور اول جهان قرار میدهد. این، شوخی نیست. این مسئله به ملت ما، به شما جوانها، در هر جا که هستید و در هر قسمتی که کار میکنید، هشدار میدهد که قدر خودتان را بدانید؛ حرکت کنید؛ ناامید نشوید؛ شماها میتوانید. شما آن نسلی هستید که اگر خوب عمل کردید، آینده این کشور را صدسال، دویست سال یا بیشتر، تضمین خواهید کرد».
منبع: مجله پرسمان