امید های آینده
  • 7484
  • 103 مرتبه
جوان و سینمای هالیوود

جوان و سینمای هالیوود

1401/04/08 11:04:34 ق.ظ

مقدمه

اهمیت زیاد رسانه و به‌ویژه سینما در جهان، سردمداران صهیونیسم را از سال‌ها پیش بر آن داشت که با سرمایه‌گذاری هنگفت، قلب سینمای جهان، یعنی هالیوود را تصاحب کنند. هم‌اکنون حدود 90 درصد از هالیوود در اختیار یهودیان است.

تهیه‌کنندگان، نویسندگان و کارگردانان صهیونیسم، با تسلطی که بر کل هالیوود پیدا کرده‌اند، نظارت دقیق دارند تا چیزی برخلاف این جریان فکری - سیاسی تمامیت‌خواه تهیه و تولید نشود.

مصطفی عقاد، کارگردان فیلم معروف «محمد رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله)»، از کارگردانان مسلمانی است که سال‌ها در محیط هالیوود کار کرده است. او درباره هالیوود می‌گوید: در هالیوود همه‌چیز کنترل می‌شود؛ حتی موضوع فیلم‌ها. در آنجا همه‌کاره، تولیدکنندگان و تأمین‌کنندگان مالی صهیونیسم هستند.

آن‌ها هرگز حتی اجازه مطرح کردن موضعی خلاف نظرشان را به کارگردانان مستقل نمی‌دهند. یکی از این صاحبان زر و زور، رابرت مرداک، صهیونیسم استرالیایی الاصل و صاحب شرکت بزرگ رسانه‌ای «نیوز گرپورشین» است که یک‌چهارم رسانه‌های دیداری، شنیداری و نوشتاری جهان را در اختیار دارد!

همین‌طور استیون اسپیلبرگ که سال‌هاست مهم‌ترین فیلم‌های نژادپرستانه (فهرست شیندلر و جنگ ستارگان) را با بهترین شیوه‌های هنری در هالیوود تولید می‌کند.

صهیونیست‌ها سینما را ساحل نجات خود و مهم‌ترین وسیله برای حفظ حافظه تاریخی یهودیان و گسترش ارزش‌های مادی می‌دانند. ازاین‌رو همواره می‌کوشند به کمک این رسانه مدرن و با تولید آثار پرمخاطب، به شیوه‌ای هنرمندانه، اندیشه‌های خود را به مخاطب القا کنند. [1]

 

نقشه نفوذ اسرائیل به جشنواره‌های سینمایی جهان [2]

صهیونیست که مدت‌هاست در هالیوود، به‌عنوان مرکز قدرت سینمای جهان، نفوذ کرده، در سال‌های اخیر مسیر دیگری را برای نفوذ به سینمای جهان و به‌ویژه خاورمیانه دنبال می‌کند. صهیونیست‌ها که در جامعه جهانی اقلیتی کوچک محسوب می‌شوند و حتی از سوی یهودیان بی‌شماری نیز طرد شده‌اند، از سال‌ها قبل برای بیرون آمدن از این انزوا تلاش‌های گسترده‌ای را در عرصه سینما آغاز کرده‌اند.

این رسانه که بی‌شک یکی از اثرگذارترین رسانه‌های تبلیغی است، از آغاز تأسیس دولت اسرائیل موردتوجه صهیونیست‌های افراطی بوده است؛ اما در سال‌های اخیر، این تلاش‌ها به شکلی منسجم و سازمان‌یافته مسیر خود را تغییر داده است. در گذشته، صهیونیست‌ها با نفوذ در پست‌های کلیدی هالیوود تلاش می‌کردند در مسیر تولید جهانی، به نفع خود بهره‌برداری کنند و کمتر به‌طور مستقیم در مجامع جهانی شرکت داشتند.

این روش همواره در سایه هالیوود اجرا می‌شد تا اینکه در سال 2000، سینمای اسرائیل آهسته‌آهسته در جشنواره‌ها و مجامع جهانی مطرح شد و در سال‌های آینده به شکل مستقل عمل خواهد کرد. در این گزارش، بر حرکت صهیونیست‌ها در سینمای جهان، مروری خواهیم داشت.

 

صهیونیسم زیر سایه هالیوود

نیل گابر، نویسنده یهودی‌تبار، در کتابش با عنوان امپراتوری از آن خودشان، به سال 1988 اشاره می‌کند که بزرگ‌ترین استودیوهای هالیوود، ازجمله کلمبیا، مترو گلدوین مایر، برادران وارنر، پارامونت، یونیورسال و فاکس قرن بیستم را یهودیان تأسیس کردند و یهودیان اروپای شرقی، آن‌ها را اداره می‌کردند.

هنری فورد در کتاب استقلال نازپرورده به این نتیجه می‌رسد که یهودیان تنها بر 50 درصد از صنعت فیلم‌سازی احاطه ندارند، بلکه تمامی آن را در اختیار دارند.

نورمن اف کانتور، پرفسور دانشگاه نیویورک، در مطالعاتی که در سال 1994 انجام داد، به این نکته اشاره کرد که تولید فیلم در هالیوود و توزیع آن در پنجاه سال نخست حیات هالیوود، تحت سلطه یهودیان مهاجر صورت می‌گرفته است و در حال حاضر نیز قسمت اعظم فیلم‌سازی در امریکا، در کنترل یهودیان است. این نفوذ از همان ابتدا نه‌تنها در مدیریت، بلکه با حمایت از هنرمندان یهودی شدت گرفت. امروز بسیاری از اهالی هالیوود را هنرمندان یهودی تشکیل می‌دهند.

 

صهیونیسم و ترویج فساد [3]

امروزه نقش صهیونیسم در سینمای امریکا، به‌ویژه هالیوود، بر هیچ‌کس پوشیده نیست. سازمان‌هایی مانند ipak که در اختیار کامل صهیونیست‌هاست، برای نفوذ در رسانه‌های مختلف، به‌خصوص سینما، هزینه‌های بسیاری کرده‌اند، به‌ویژه در ابتدای ورود به صنعت هرزه‌نگاری و پورنوگرافی قدرت‌نمایی زیادی کرده‌اند و در گسترش فحشا در جهان بسیار کوشیده‌اند.

آن‌ها در حقیقت به دنبال کسب درآمد و به‌نوعی تهاجم فرهنگی، به‌ویژه به کشورهای دارای ایدئولوژی مشخص، مانند ایران، هستند که در این زمینه برنامه‌های ویژه‌ای دارند. صهیونیست‌ها به همان دلایلی وارد صنعت پورنوگرافی شدند که هم‌کیشان آنان در هالیوود وارد شده بودند.

آنان بیشتر به این دلیل جذب این صنعت شدند که موانع محدودکننده، آن‌چنان‌که در بسیاری از حوزه‌های دیگر زندگی آمریکایی وجود داشت، هنوز ایجاد نشده بود. در صنعت هرزه‌نگاری، هیچ‌گونه تبعیضی برای صهیونیست‌ها وجود نداشت. در اوایل سده بیستم، یک سرمایه‌گذار برای شروع کسب‌وکار فیلم، نیازمند مبلغ زیادی پول نبوده؛ سینما یک هوس و مد روز گذرا و ناپایدار در نظر گرفته می‌شد. شروع به کار در پورنوگرافی نیز آسان بود.

کرترمن این موضوع را چنین توضیح می‌دهد: «یهودیان، هنگامی‌که خود را از یک عرصه و حوزه کار و تلاش محروم یافتند، به حرفه‌ای روی آوردند که احساس کردند با همکاری هم‌قطاران خود و با کوشش جمعی، سرانجام می‌توانند در آن رشد و ترقی کنند... آن‌ها مدت‌های طولانی ذائقه، خلق‌وخو، قریحه و استعداد دلالان و واسطه‌ها را پرورش و گسترش داده‌اند و به این توانایی‌ها افتخار و مباهات می‌کنند.»

در ادامه راه، آن‌ها به ژانرهای دیگر سینمایی هم وارد شدند، به‌ویژه به سینمای تاریخی و ژانر وحشت و موضوع‌هایی مانند منجی و آخرالزمان که در آن می‌کوشند یهود را منجی جهان و مسلمانان را عامل شر و بدبختی در جهان نشان دهند. موضوع به اینجا ختم نمی‌شود، بلکه آن‌ها در تاریخ هم دستبردهای فراوانی زدند و تحریف‌های زیادی انجام داده‌اند؛ به‌ویژه در موضوع‌هایی که به تاریخ قوم یهود مربوط است.

اسناد بسیاری هم از این گفته در دست است؛ به گفته مجله صهیونیستی مومنت (Moment) «یهودیان، هالیوود را خوب اداره می‌کنند.» این سخن، اعتراف خود آن‌ها به این موضوع است که این تحریف‌ها در چند سال اخیر به‌شدت افزایش یافته است. در دنیای امروز، یهودیان هالیوود در دو بخش هرزه‌نگاری و پورنوگرافی و فیلم‌های مستهجن و همچنین ترویج خرافات، سرمایه‌گذاری بسیار زیادی کرده و می‌کنند.

آن‌ها از آغاز کار تاکنون، در این زمینه نبوغ زیادی از خود نشان داده‌اند و توانسته‌اند با بازاریابی مناسب برای آن، از این راه پول فراوانی به دست آورند. سرگرمی و نمایش فیلم‌های مستهجن، نیازمند چیزی است که یهودیان به‌وفور آن را داشتند. موضوع جالب‌توجه این است که موضوع طرح روابط آزاد جنسی، با اعتراض شدید خانواده‌های جامعه امریکا همراه بود.

چراکه آن‌ها هم نمی‌خواستند فرزندانشان با تماشای فیلم‌های مستهجن، به بحران‌های جنسی و فروپاشی اخلاقی و بیماری‌های روانی مبتلا شوند و درنتیجه از تحصیل و کارهای اصلی خویش بازبمانند و اسیر دام ثروت‌اندوزی صهیونیست‌ها شوند؛ اما واقعیت این بود که بعضی از سیاستمداران امریکا از این موضوع سود می‌بردند و بازیگرانی هم که آن‌ها را در ساختن این فیلم‌ها یاری کردند، بعدها شهرت چشمگیری در سینمای هالیوود یافتند!

بعد از رواج این‌گونه فیلم‌ها، برگزاری مسابقه‌های غیراخلاقی، مانند زیباترین زنان دنیا و... هم به‌صورت جدی پی گیری شد که اوج جاه‌طلبی و ثروت‌اندوزی صهیونیست‌ها را نشان می‌داد؛ زیرا آنان حاضر بودند برای به دست آوردن ثروت، بسیاری از اصول اخلاقی را زیر پا بگذارند و بنیان‌های خانوادگی را نابود کنند.

 

صهیونیسم و تحریف دین در هالیوود

نفوذ صهیونیست در سینمای هالیوود، به موضوعاتی مانند مسائل مذهبی و تحریف آن‌ها، ترویج خرافات و نگاه خاص آخرالزمان گرایانه در سینما هم سرایت کرد. صهیونیست‌ها در این زمینه هم با ترویج سکولاریسم تصویری و نگاه مادی گرایانه، کوشیدند حضور خدا را بی‌اثر جلوه دهند؛ در این زمینه سحری مهیب‌تر از خرافات دینی نمی‌توانست کارساز باشد.

خرافات دینی یهود، بر چند رکن استوار است؛ رکن اول: نگاه خرافی یهود به مفهوم شیطان؛ بر اساس این نگرش، شیطان، مفهومی اهریمنی است که با قدرتی مخوف و ویرانگر در برابر اراده پروردگار قد علم می‌کند و با کمک پیروانش، نسل آدمی را در معرض نابودی قرار می‌دهد. در آن دسته از آثار سینمایی که شیطان را این‌گونه ترسیم کرده‌اند، انسان موجود بی‌پناهی است که در چنگال شیطان اسیر شده و هیچ امدادی از جانب پروردگار به او نمی‌رسد.

در این مهلکه، اراده خود انسان یا انسان‌های دیگر، تنها سرمایه‌ای است که می‌تواند به آن امیدوار باشد. این باور خرافی و کودکانه، تاکنون دستمایه آثار سینمایی متعددی قرار گرفته و فیلم‌هایی نظیر «جن‌گیر»، «طالع نحس»، «پایان روزگار» و «وکیل مدافع شیطان» از آن جمله‌اند. منتقدان بارها گفته‌اند که هیچ هدف درست و اخلاقی را نمی‌توان در این‌گونه فیلم‌ها پیدا کرد؛ چراکه از ریشه مشکل دارند. قدم گذاشتن به دنیای متافیزیک، بدون بردن نامی از خداوند، نشانه بی‌مایگی محتوای فیلم است.

 

سینمای صهیونیستی و مسلمانان

صهیونیست‌های هالیوود با نشان دادن این فیلم‌ها، بیشتر قصد دارند که دیگران را متقاعد به برتری خود کنند و مخالفان خود، به‌ویژه مسلمانان را، وحشی و عقب‌مانده و بی‌اخلاق نشان دهند که این موضوع، در فیلم‌های آن‌ها کاملاً مشهود است. افزون بر این، سینمای صهیونیستی از زمان شکل‌گیری دولت صهیونیستی تا زمان ظهور انقلاب اسلامی، مسلمانان را بیشتر، انسان‌هایی غارتگر و وحشی نشان داده است که یا پولدارانی احمق‌اند یا قدرتمندانی بی‌رحم.

در یک موضع بی‌طرف، این موضوع مشخص است که ارتباط یهودیان با سرمایه‌گذاری در پورنوگرافی، بر اساس برنامه‌ریزی دقیقی است که دنیای غرب، به‌ویژه صهیونیست‌ها برای ما تدارک دیده‌اند و نمی‌توان از آن چشم‌پوشی کرد؛ چراکه هدف اصلی آن‌ها جوانان هستند. یکی از بهترین راه‌های مقابله با این جریان، آگاهی بخشی و روشن کردن مسائل برای جوانان و مردم است؛ آن‌ها باید بدانند که هدف از ساخت چنین فیلم‌هایی، تنها تسخیر فکر و ذهن آنان و بازداشتن ایشان از کارهای اصلی است.

این برنامه، نوعی استعمار فکری است که دنیای غرب در پی آن است؛ زیرا نخستین گام برای درهم شکستن ملت‌ها، تسخیر فرهنگی و از بین بردن ریشه‌های فکری اصیل آن‌هاست که به‌این‌ترتیب، راه را برای هدف‌های بعدی می‌گشاید. ملتی هم که فرهنگ و اصالتش تخریب شود و از آن دست بردارد، آماده پذیرش تغییرات منفی می‌شود. دوای این درد، هوشیاری است و افزون بر هوشیار بودن خود مردم، رسانه‌ها هم وظیفه دارند مردم را آگاه کنند که لابی‌های صهیونیستی چه فتنه و توطئه‌هایی برای آن‌ها تدارک دیده‌اند.

 

هالیوود در دست یهود [4]

اخیراً فهرستی 28 صفحه‌ای از 1500 یهودی شاغل در هالیوود (اعم از بازیگر، کارگردان، تهیه‌کننده و...) منتشر شده است که شامل بسیاری از مشاهیر سینما می‌شود و به اعتراف تهیه‌کنندگان آن هنوز کامل نیست و بسیارند یهودیان گمنامی که در هالیوود مشغول به کار هستند.

از میان تهیه‌کنندگان یهودی هالیوود، آدولف زوکر، ساموئل زنتسر، جوئل سیلور و رابرت مردوخ، شهرت بیشتری دارند. در فهرست کارگردانان یهودی، با نام‌های مشهورتری مواجه می‌شویم که برخی از آن‌ها تهیه‌کننده آثار خود نیز هستند؛ مانند اریک فون اشتروهایم، ژوزف فون اشترنبرگ، ارنست لوبیچ، استنلی کوبریک، ماکس افولس، دیوید کرونبرگ و...

فهرست بازیکنان یهودی هالیوود به‌اندازه‌ای طولانی و مفصل است که جز انتخاب اسامی مشهور، گریزی نیست. نام تعدادی از بازیگران مرد یهودی ازاین‌قرار است: جری لوئیس، جک لمون، داگلاس فیربنکس، کرک داگلاس، مایکل داگلاس، هریسون فورد، ریچارد گر، داستین هافمن، رابرت رد فورد، رابرت دونیرو، پیتر لوری، جان گارفیلد، جرج سیگال، پل نیومن، الی والاش، چارلز برانسون و... در فهرست بازیگران زن یهودی نیز اسم‌های آشنا فراوانند که از جمله: میشل افایفر، ریتا هایورث، سیلویا سیدنی، سارا برنارد، هدی لامار، الیزابت تیلور، مریلین منرو و...

افزون بر آنچه بیان شد، در فهرست یهودیان مشهور، اسامی آشنایی چون هری هودین، الویس پریسلی، مایکل جکسون، رینگو استار، دیوید کاپرفیلد و مدونا جلب نظر می‌کند... صرف‌نظر از مضامین سیاسی - صهیونیستی رایج در سینمای امریکا، این سؤال همچنان به قوت مطرح است که تعداد اندک یهودیان مقیم امریکا و اروپا، چگونه این رقم معنی‌دار سینماگرانِ یهودی را در هالیوود و سینما توجیه می‌کند؟ مگر شایستگی هنرمندان یهودی در نظام طبقاتی هالیوود چه اندازه است که این‌گونه مشاغل کلیدی را در عرصه سینما قبضه کرده‌اند و سؤال دیگر آنکه آیا به‌راستی هالیوود یهودی است؟

صهیونیسم و برنامه‌های کودکان لابی (گروه فشار) صهیونیسم در هالیوود، در عرصه تولید فیلم‌های کودکان نیز تاکنون بسیار مؤثر و فعال عمل کرده است. امروز در سراسر دنیا «والت دیزنی» نامی آشناست و بیشتر کودکان، شخصیت‌های کارتونی والت دیزنی را به‌خوبی می‌شناسند. بد نیست بدانیم اولین شخصیت مشهور آثار والت دیزنی، «میکی ماوس» نمادی از همان یهودی سرگردان و بی‌کس است که مدام از سوی رقیبان قوی‌تر تهدید می‌شود و او تنها با تکیه بر زیرکی و چالاکی خویش، بر تمامی دشمنان پیروز می‌شود. امروز هم تداوم این شخصیت کارتونی را در پویانمایی «تام و جری» می‌توان مشاهده کرد که موشی بدجنس و فریبکار، با تکیه بر شیطنت‌ها و ناجوانمردی‌هایش، به‌گونه‌ای اعجاب‌آور، همیشه بر گربه‌ای نادان و احمق پیروز می‌شود. این قبیل آثار در دادن حس اعتمادبه‌نفس به مخاطبان یهودی (که دقیقاً مفهوم سمبل «موش» را می‌فهمند) و همچنین در دادن الگویی دغل و بدجنس به کودکان و نوجوانان بی‌گناه جهان، تأثیر بسزایی دارند.

مورد دیگر، شخصیت‌های کارتونی مطرود و گوشه‌گیری هستند که به دلیل زشت‌رویی، توسط دیگران تحقیر می‌شوند، ولی درنهایت، توانایی و زیبایی، جایگزین این ناتوانی و زشتی می‌شود و آن‌ها بر تمامی مشکلات غلبه می‌کنند و غبطه رقیبان را برمی‌انگیزند. پویانمایی «دامبو، فیل پرنده» در زمره این گروه از آثار است. در این فیلم شاهدیم که مادر دامبو، برخلاف سایر فیلم‌ها که کلاهی زنگوله‌دار بر سر دارند، کلاه عرقچین مانند یهودیان را بر سر دارد و به جرم دفاع از فرزندش در اسارت به سر می‌برد!

خود دامبو هم طی عملیاتی در سیرک، پرچمی شبیه به پرچم رژیم اشغالگر قدس را به اهتزاز درمی‌آورد. کارتون «جوجه اردک زشت» هم که شخصیت گوشه‌گیر و آواره و زشت‌روی فیلم‌نامه، به قوی زیبایی تبدیل می‌شود و در پایان فیلم به سمت خورشید می‌رود، از همین کلیشه پیروی می‌کند و نماد یهودی تنها و مطرودی است که با رفتن به سمت سرزمین موعودش، به سعادت می‌رسد. (عبارت «رفتن به سمت خورشید» در تورات آمده و در بین یهودیان رایج است که منظور از آن، بازگشت به سرزمین موعود است.) کارتون‌های بسیاری هم مروّج زندگی و اخلاق غربی هستند و سعی دارند به‌ویژه شرقی‌ها را شیفته و هضم شده در روش‌های غربی نشان دهند و با این الگودهی، مخاطبان را به سمت ارزش‌های دنیوی یهودی - آمریکایی بکشانند.

مثلاً در سری جدید کارتون سندباد (افسانه هفت‌دریا) شاهدیم که فضای شرقی مجموعه‌های پیشین، به فضایی خشونت‌بار و پر زدوخورد تبدیل شده است. مثلاً در صحنه‌ای که سندباد از پشت سکان کشتی کنار می‌رود، با هفتاد ضربه شمشیر و خون‌ریزی بسیار، کنترل کشتی را به دست می‌گیرد. شدت خشونت در این فیلم آن‌چنان زیاد است که دریا با خون افراد، سرخ می‌شود و مثل بسیاری از فیلم‌های جدید غربی، لشکری از شیطانک‌ها و دیوها، با سندباد و نامزد خشن و مبارزه‌طلب او، «مارینا» و دوست وفادارش «کیل» می‌جنگند. حتی دیالوگ‌ها هم خشونت‌بار است. جالب است که نویسنده این فیلم، جان لوگان، در کارنامه خود اثری پرحادثه چون «گلادیاتور» را دارد. در این محصول والت دیزنی هم میشل افایفر یهودی، به‌جای «اریس»، خدای جنگ صحبت می‌کند.

در این فیلم، سندباد برخلاف گذشته، ظاهری کاملاً غربی و بی‌هویت گرفته که در نقش یک دزد دریایی قهار، باید از هفت‌دریا عبور کند و کتاب صلح را از خدای جنگ (اریس) بدزدد و شهر و شاهزاده را از خطر نابودی نجات دهد. داستان در شهر «سیراکیوس» که شاهزاده عادلی به نام «پرتئوس» در آنجا حکومت می‌کند، اتفاق می‌افتد. در این فیلم از علاءالدین و علی‌بابا هم خبری نیست.

در کارتون «لوک خوش‌شانس»، گانگستری سفیدپوست که نماد کلانتر و قانون اومانیستی آمریکایی است و همیشه از تنهایی و غریبی و آوارگی خودش سخن می‌گوید، با چهره و اخلاقی نیکو (که باوجود اسب بذله گویش «سالی» و سگ خنده رویش «بوشویک» جذابیتی دوچندان می‌یابد) همیشه در جست‌وجوی مجرمان و تبهکاران است و هیچ‌گاه شکست نمی‌خورد.

در بعضی از قسمت‌های این کارتون، شاهدیم که لوک متمدن و مهربان، فرشته نجات سرخ‌پوستان ساده‌لوح و مردمی از فرقه‌های مذهبی خرافی است و اگر وی نبود، جنگ قبیلگی و ظلم و تبهکاری همه‌جا را فرامی‌گرفت. برای ما هنوز این سؤال باقی است که خانه لوک کجاست و چرا همیشه در پایان غرورانگیز پیروزی‌هایش، در غروبی زیبا به سمت خورشید (نماد سرزمین موعود در کتاب مقدس) می‌رود؟! بالاخره فسادها و جرم‌های فراوان و روزافزون غرب را باور کنیم یا حرف کارگردان «لوک» را؟

در بسیاری از فیلم‌ها و کارتون‌های پلیسی هم جای این سؤال باقی است. در کارتون «گالیور» هم می‌بینیم که سفیدپوست بزرگی با سمبل‌ها و مدل‌های مو و لباس نژاد انگلیسی - آمریکایی به جزیره آدم کوچولوها (جهان شرقی) می‌رود و این کوچولوهای بی‌دفاع، با تکیه بر قدرت مادی و مغز فعال گالیور، دشمنان خود را شکست می‌دهند و بدون حضور گالیور، شکست آن‌ها قطعی است. در فیلم «رابینسون کروزوئه» هم سفیدپوستی انگلیسی‌تبار که کشتی‌اش شکسته و در جزیره‌ای تنها مانده است، با سیاه‌پوستانی بی‌تمدن و وحشی و آدم‌خوار روبه‌رو می‌شود که یکدیگر را قربانی می‌کنند و می‌خورند؛ اما رابینسون پر عاطفه و دل‌نازک یکی از این بی تمدن‌ها را، به نام «جمعه»، از دست قبیله آدم‌خوار و سبک‌مغزش نجات می‌دهد. جمعه بر اثر هم‌نشینی با این یار مهربان، «باسواد» می‌شود و به سمت تمدن و پیشرفت حرکت می‌کند. به‌تدریج تمام آن مردم عقب‌مانده، به شیوه زندگی و معاشرت رابینسون ایمان می‌آورند و آن قهرمان بزرگ را به‌عنوان رهبر و منجی عزیز خود می‌پذیرند و به سبک او زندگی می‌کنند.

آیا غلوآمیزتر از این هم می‌شد تمدن غرب را، تنها سرور و راهبر جهانیان توسعه‌نیافته و به‌اصطلاح غربی‌ها «جهان‌سومی»، معرفی کرد؟

در پی نگره صهیونیستی حاکم بر آثار والت دیزنی، گاه پویانمایی‌ها و فیلم‌های تاریخی در خصوص زندگی انبیای الهی تولیدشده که سه کارتون «کشتی نوح»، «زندگی حضرت موسی» و «زندگی حضرت یوسف» از آن جمله‌اند. در تمامی این آثار، بر اساس قصص تورات، روایات تحریف‌شده‌ای از زندگی انبیای اولوالعزم ارائه‌شده است که شأن و منزلت و عصمت این بزرگ‌مردان را در ذهن مخاطب پایین می‌آورد و رواج سکولاریسم (جدایی دین و دنیا) و مادی‌گرایی را سرعت می‌بخشد.

جالب آنکه در برخی از این آثار، مشهورترین ستارگان یهودی سینما به‌جای شخصیت‌های اصلی پویانمایی سخن می‌گویند! مثلاً! در پویانمایی «پرنسس مصر» که روایتگر زندگی حضرت موسی (علیه‌السلام) است، وال کیلمر به‌جای موسی (علیه‌السلام)، میشل افایفر به‌جای همسر، ساندرا بولاک به‌جای خواهر او سخن می‌گویند.

 


منبع: مجله گلبرگ