حریر حیا
  • 3326
  • 218 مرتبه
موسی و دختران شعیب

موسی و دختران شعیب

1398/12/29 01:24:15 ب.ظ

(حیا در پندار، رفتار و گفتار)
 
چون موسی به آب مدین رسید، گروهی را دید که چارپایان خود را آب می‌دهند. نزدیک آن‌ها دو زن را در انتظار دید، به آن‌ها گفت: شما چه‌کار می‌کنید؟ پاسخ دادند:

ما (به چارپایانمان) آب نمی‌دهیم تا چوپان‌ها بروند. پدر ما پیر کهن‌سال است. بعد از آب دادن به آن‌ها رو به سایه آورد و گفت: پروردگارا، هر خیری که نازل فرمایی نیازمند هستم.

ناگاه یکی از آن دو باکمال حیا نزد او آمد و گفت: به خاطر آب دادن به ما پدرم از او دعوت کرده است تا به تو پاداش دهد. (قصص آیات 23، 24، 25)

موضوع این گفتار، تبیین نقش «حیا در پندار، رفتار، گفتار» در روابط دختر و پسر از منظر قرآن است. در آیه‌های 23 به بعد سورهٔ قصص چنان‌که در بالا آمده می‌خوانیم: یکی از آن دو دختر که با شرم و حیا قدم برمی‌داشت نزد موسی آمد و گفت: «پدرم تو را می خواند تا برای آب دادن ما پداشت دهد» در تفاسیر آمده است که به خاطر کمک موسی، دختران در آن روز، زودتر از همیشه به خانه رسیده بودند و در جواب پدرشان که علت زود آمدن آن‌ها پرسیده بود داستان جوانی که به آن‌ها کمک کرده بود را تعریف کرده بودند.
پدر، یکی از دختران را دنبال جوان فرستاد. قرآن می‌گوید: «فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَی اسْتِحْیاءٍ» یکی از آن‌ها که با شرم و حیا قدم برمی‌داشت نزد وی آمد. «علی استحیاء» ازنظر دستور زبان عربی «حال» است، همان‌که در فارسی به آن «قید حالت» می‌گوییم؛ یعنی کلمه یا جمله‌ای که چگونگی انجام شدن فعل را توسط فاعل توضیح می‌دهد؛ یعنی: آن دختر درحالی‌که باشرم قدم برمی‌داشت، نزد موسی آمد... .

از پرسش‌هایی که پاسخ به آن در بحث «ارتباط دختر و پسر» راهگشاست این است که آیا شرم و حیا از حالت‌های روح انسان است یا از صفات جسم؟ به‌عبارت‌دیگر وقتی می‌گوییم: «شرمگین شدم» آیا منظور این است که روح ما شرمنده شده یا کالبد و چهرهٔ ما؟ ظاهراً شرم و حیا از صفات روح است؛ اما آثار و نشانه‌های آن می‌تواند در ظاهر و اندام، خود را نشان دهد. چنان‌که گفته‌اند: «الحیا ملکه للنفس توجب انقباضها عن القبیح» یعنی حیا ملکه‌ای نفسانی است که موجب دست کشیدن از زشتی‌ها می‌گردد.

ازاین‌رو «حیا» به‌عنوان زیربنا و اساس تمام رفتارهای نیک فردی و اجتماعی قلمداد گردیده است.

در حدیثی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌خوانیم: «هرگاه از حیا برخوردار نباشی، هر چه می خواهی بکن.» منظور از این حدیث آن است که اگر حیا نباشد، انسان از هیچ کار زشتی فروگذار نمی‌کند. پیشوای ششم امام جعفر صادق (علیه‌السلام) به یکی از یاران خویش می‌گوید: «اگر حیا نباشد هیچ میهمانی به نیکی پذیرایی نمی‌گردد، به هیچ وعده‌ای وفا نمی‌شود، هیچ نیازی (از نیازمندی) برآورده نمی‌شود، هیچ کار نیکی انجام و از هیچ کار زشتی پرهیز نمی‌شود. حتی بسیاری از امور که انجام آن‌ها بر انسان، مفروض و واجب است، آن‌ها به خاطر حیا انجام می‌گیرد.

زیرا گروهی از مردم هستند که اگر به خاطر حیا و شرم نبود، حقوق پدر و مادر را رعایت نمی‌کردند. ارتباط خویشاوندی به‌جای نمی‌آورند، امانت را بازنمی‌گرداندند و از هیچ کار زشتی دست نمی‌کشیدند.»

در داستان دختران شعیب راه رفتن همراه با شرم و حیا، بازتابی از حیا و عفت درونی و باطنی دختر است (از کوزه همان تراود که در اوست). ما این حیا و شرم پاک را نه‌تنها در رفتار و شیوه راه رفتن دختر که حتی در گفتار و نحوهٔ سخن گفتن او با موسی جوان می‌بینیم. به این بخش از آیه دقت کنیم:

گفت: «پدرم تو را می‌خواند تا برای آب دادن ما پاداشت دهد.» (قصص 24) به لحن و گفتار دختر توجه کنید. دختر برای دعوت از موسی آمده است. برای انجام این مقصود، کلمات و جمله‌ها را در ذهن خویش زیرورو می‌کند تا جملهٔ مناسبی را بیابد. «به خانه ما بیا.» اندکی به این جمله می‌اندیشد.

نه جملهٔ خوبی نیست. از لفظ «ما» تصویر دختران در ذهن موسی نقش می‌بندد. خدایا پس چه بگویم؟ خوب است از پدر مایه بگذرام. این‌گونه بهتر است. به موسی می‌گوید: «پدرم تو را می خواند.» یعنی: من دعوت‌کنندهٔ تو نیستم. من تو را به خانهٔ خویش نمی‌خوانم. این پدر من است که تو را به خانهٔ خویش خوانده است. آیا در ذهن کنجکاو موسی این سؤال سبز نشد که برای چه از من دعوت کرده‌اید تا به خانه‌تان بیایم؟ ما که یکدیگر را نمی‌شناسیم. زیرکی دختر فرزانهٔ شعیب، حتی این پرسش را هم بی‌پاسخ نمی‌گذارد. در ادامه می‌افزاید:

«پدر می خواهد برای آب دادن ما پاداشت دهد.» یعنی خاطرت جمع ای جوان! منظور از این دعوت یک مسئلهٔ اقتصادی است و آن‌هم پاداش دادن به توست.

بنابراین در گفتار دختر و پسر، دو نکتهٔ اساسی باید در نظر گرفته شود:

کنترل صدا از سوی دختران (لاتخضعن بالقول، دلیرانه سخن نگفت)

کنترل انگیزه‌های درونی از سوی پسران (فیطمع الذی فی قلبه مرض)

ما این دو نکته را به‌روشنی در مکالمهٔ حضرت موسی (علیه‌السلام) با دختر شعیب می‌بینیم. به‌ویژه هنگامی‌که می‌بینیم پس از قبول دعوت شعیب، دختر از جلو و موسی از پشت سر حرکت می‌کند. بادی می‌وزد و جامهٔ دختر را به بازی می‌گیرد. موسی چه می‌کند؟ دختر را صدا می‌زد و می‌گوید: ای کنیز خداوند! تو از پشت سر من بیا و راه را به من بنما. من از جلو می‌روم و تو از پشت سر. نمی‌خواهد دوربین ذهن او هرلحظه از اندام دختر تصویر بردارد. آیا جلوه‌های رفتاری و گفتاری یک جوان را بهتر و دقیق‌تر از این می‌توان به تصویر کشید؟ آیا می‌توان نظارت بر عمل و عامل، نظارت بر انگیزه‌های رفتاری و انگیخته‌های گفتاری را بهتر از این تبیین کرد؟

منبع: کتاب «ستاره‌های باغ خدا»