چند دلیل عقلی محض برای ضرورت «حجاب» بیان نمایید؟ جوانان جویای دلایل عقلی هستند.
درود بر جوانانی که اولاً برای قبول یا رد هر اصلی، در پی حجتهای عقلی هستند و نه امواج روزگار و ثانیاً سعی دارند که «عقل» را بر «نفس» حاکم کنند؛ و درود بر آن دسته از جوانانی که در جستجوی فلسفهٔ حجاب هستند، آنهم در عصری که دیگر حجاب از یک مسئلهٔ فردی خارجشده و حتی نقش سیاسی خود را در جبههٔ دوست و دشمن به عرصهٔ ظهور گذاشته است؛ و البته لابد انتظار نمیرود که در یک فرصت کوتاه، به کلیهٔ دلایل عقلی «حجاب» و آنهم بهصورت مبسوط و تفصیلی اشاره گردد. لذا با توجه به اینکه مهمترین دلیل همان است که خداوند متعال بیان نمود و در آخر بحث بدان میپردازیم، ذیلاً فقط به چند محور بهصورت اختصار اشاره میگردد:
الف – حجاب مفهومی عام دارد، لذا آنچه در قرآن یا احادیث در این مورد بیانشده است، تحت واژهٔ «سَتر» میباشد و بسیار فرق است بین «حجاب» با «سَتر». حجاب یعنی پرده و ستر یعنی پوشش. چنان چه خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید هیچ پیامبر و احدی با خدا تکلم نمینماید، مگر از پس حجاب؛ و شاید چون حجاب پردهای برای پوشاندن بدن میشود، اصطلاحاً بهجای واژهٔ «سَتر» متداول شده است، اما اصل همان «سَتر» است. لذا وقتی از امام خمینی (ره) در مورد چادر سؤال میشود، به همین معنا اشاره نموده و میفرمایند: «اصل پوشش است و چادر از ادب زن ایرانی است».
ب – اما پوشش، برای انسان یک «حسن ذاتی» و عریانی یک «قبح ذاتی» است. حال ممکن است برخی مدعی شوند که اصلاً «خسن و قبح ذاتی» نداریم که با ادعای آنها یک حقیقت در هستی تبدیل به نیستی نمیشود. انسان دارای حسن و قبحهای ذاتی است؛ یعنی ذاتاً و فطرتاً چیزها یا کارهایی را مفید و در راه کمال و خوب میداند و متقابلاً بسیاری از چیزها یا کارها را مانع کمال، موجب سقوط و قبیح میداند. چنان چه آدمی ذاتاً از علم، صداقت، وفاداری و ... خوشش میآید و بدان احترام میگذارد و از جهل، دروغ و خیانت بدش میآید و آنها را قبیح میداند. هرچند که خود مرتکب آنها گردد.
ج – دلیل «حسن ذاتی» پوشش [که امروزه تحت عنوان حجاب] از آن یاد میکنیم این است که بشر از همان آغاز خلقت تاکنون، رعایت پوشش بدن را نهتنها یک امر خوب و قابلتمجید و تکریم، بلکه یک امر واجب و ضروری قلمداد نموده است. چنان چه در عصر قدیم و پارینهسنگی نیز آن انسان بربری خود را با برگ درخت یا پوست حیوان میپوشاند و امروزه و حتی در همین جهان غرب که بهظاهر [به خاطر منافع سیاسی و اقتصادی] با حجاب مخالفت میکند نیز عریان شدن در مجامع عمومی جرم محسوب میگردد. لذا حتی اگر مردی با پیراهنزیر و شورت یا زنی با لباسی به مدل مایو یا بیکینی در خیابان ظاهر شود بازداشت میگردد، چه رسد به عریان؛ و به همین دلیل مکانهای خاصی را در برخی از سواحل بعضی از کشورها، جهت عریان گشتن قرار دادهاند؛ اما متقابلاً برای ورود به هر مکانی که قداستی دارد، حدودی قائل شدهاند، چنان چه مقابل ورودی پلههای واتیکان تابلویی نصبت شده که روی عکس زن با شلوارک و تیشرت حلقهای و ... (که پوشش متداول اروپا میباشد) نیز خط قرمز کشیده شده است. این رفتارهای فطری بشری از آغاز خلقت تا عصر تکنولوژی، دمکراسی، بیدینی و ارتباطات امروزی، همه حاکی از «حسن ذاتی و فطری و عقلی» پوشش یا همان حجاب است.
پس در اصل ضرورت پوشش بحثی باقی نمیماند و همه اعتراف دارند و باید داشته باشند که پوشش یک فضیلت، یک ویژگی عقلی انسانی و یک ضرورت رفتاری است که ایجاد خلل در آن موجب بروز ناهنجاریهای متعدد فردی و اجتماعی میگردد. منتهی اختلاف بر سر حدود یا چگونگی آن و یا اماکن است. این فرق دارد با اختلاف در اصل موضوع؛ و ازنظر اسلام (و هر فرد عاقلی)، همهٔ جامعه مقدس است و نهفقط ساختمان واتیکان و حدود نیز الزاماً آن نیست که از سوی غرب دیکته شود. تا اگر روزگاری همه روسری داشتند، بیروسری را رسوا کنند یا به صلیب بکشند و اگر روزی همه با مینیژوب بودند، رعایت حد بیشتر از آن را مسخره کنند. این یک دیکتاتوری است.
و اسلام میگوید: حدود را خدای همگان تعیین میکند و نه انسانها. چون اگر انسانها تعیینکننده باشند، نهتنها بر اساس منافعشان تدوین میکنند، بلکه ناچارند آن را بهزور اعمال کنند.
د – پوشش در اسلام، هم برای باطن است و هم برای ظاهر؛ و نیز هم برای مرد است و هم برای زن. لذا امر به خودداری از نگاه به نامحرم یا همان چشمچرانی و هیزی که نزد زن و مرد قبح ذاتی دارد، قبل از پوشش بیان گردیده و برای چشم هم از واژهٔ «ابصار» استفادهشده و نه «اعین». چراکه «اعین» فقط چشم سر است، اما «بصیرب» به چشم سر و چشم عقل، یا چشم ظاهر و باطن با هم اطلاق میگردد؛ و علت اصلی این حکم نیز، تنظیم روابط فردی و اجتماعی عاقلانه و عادلانه است. تا انسانها به چشم طمع به یکدیگر نگاه نکنند؛ و بدیهی است که طرف دیگر ممانعت از نگاه سوءاستفاده گرانه، پوشش و ممانعت از این نگاه است.
ھ – از مهمترین دلایل عقلی محض برای پوشش زنان، همان است که خداوند متعال بهصورت قالب کلی بیان نموده است و البته انسان میتواند و باید که تعمیم دهد و مصادیق متفاوت آن را خود دریابد.
خداوند میفرماید: «شناخته شدن به نیکی» و نیز «محفوظ ماندن از آزار» از دلایل کلی ضرورت پوشش است:
«یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لِأَزواجِک وَ بَناتِک وَ نِساءِ المُؤمِنینَ یدنینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِک أَدنی أَنْ یعرَفنَ فَلا یؤذَینَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً» (الأحزاب - 59)
ترجمه: هان ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنین، بگو تا جلباب (روپوشهای) خود پیش بکشند، این برای شناخت آنها (به عفاف، پاکی، فضیلت، مسلمانی، کمال و ...) نزدیکتر است، پس درنتیجه اذیت نمیبینند و خدا همواره آمرزنده رحیم است.
اینک بهصورت بسیار مختصر به این دو فایده یا دو فلسفهٔ بیانشده میپردازیم:
شناخت:
انسانها با یکدیگر مرتبط میگردند و چگونگی ارتباط بهتناسب چگونگی شناخت از یکدیگر تنظیم میگردد. مهم است که طرف مقابل را عالم بشناسید یا جاهل، صادق بشناسید یا خائن ... و بهطورکلی انسان بشناسید یا حیوان یا کالا یا وسیلهای برای استفاده یا سوءاستفاده.
اما در مسئلهٔ شناخت نیز باید توجه کرد که اول «معروف» خود را میشناساند و سپس فرد به همان تناسب او را میشناسد. خداوند نیز ابتدا خود را میشناساند و سپس دعوت به پذیرش و ایمان بدین شناخت مینماید، پیامبران را با دلایل کافی و معجزات میشناساند، سپس دعوت به پذیرش مینماید. این اصل همهجا جاری و ساری است. یک گل نیز ابتدا خود را با جلوه و بوی عطرش میشناساند، یک حیوان نیز ابتدا با نمایش ظاهرش از خود شناسایی میدهد و یک انسان نیز همینطور است.
پس بسیار مهم است که زن، با تمام جاذبههای جنسیای که برای یک مرد (یا حتی یک زن) دارد، ابتدا خود را چگونه معرفی کرده و میشناساند. یک لوبت، یک سکس، یک جاذبهٔ جنسی، یک لذت رایگان، یک امکان برای خوشگذرانی مرد، یک ابزار برای مطامع نفسانی و منافع اقتصادی ... و یا یک انسان؟! پس اگر زن در یک ارتباط با غیر یا جلوهٔ عمومی، خود را با جاذبههای جنسیاش «چشم و ابرو و سر و سینه و پر و پایش» معرفی کرد و طرف مقابل را به جاذبههای ظاهرش دعوت کرد، ارزش و فایدهٔ او نیز همینقدر است و طرف مقابل نیز قدر و ارزش او را به همین مقدار میشناسد. لذا در هر جامعهای که پوشش کنار رفت، برای زن نیز ارزش و فایدهٔ دیگری تعریف نشد؛ اما اگر ظاهر را پوشاند، آنوقت باطن خود را معرفی میکند و مخاطبین را به جاذبههای انسانی خود چون: علم، اخلاق، کرامت، فضیلت و ...، دعوت میکند. در این صورت روابط فردی و اجتماعی به نوع سالم و تکاملیافتهاش تنظیم میگردد و اگر دو نفر زن و مرد نیز به هم جذبشده و علاقهمند شوند، فقط با تحریک قوهٔ شهوانی (حیوانی) به بدن یکدیگر جذب نشدهاند و روابطشان از سطح رابطهٔ دو جفت حیوان فراتر میرود و پیوندشان هدفدارتر، مقدستر و بادوامتر خواهد بود.
محفوظ ماندن از آزار:
این آزار هم روحی است و هم جسمی. ولی درهرحال نمایش بدن، سبب میگردد که مرد به چشم یک «طعمه» به او بنگرد و برای دستیابی به طعمهاش هر کاری بکند و پس از سیر شدن، مانند حیوانی که از شکارش فایدهای برده، لاشهای را رها کند و برود.
همانطور که بیان شد، پوشش، بهویژه برای زنان، فقط آوردهٔ اسلام نیست، بلکه یک اصل فطری است. [چنان چه یک زن حاضر نیست زن دیگری بدن خود را برای مرد او به نمایش بگذارد و یک مرد که از دیدن بدن و جاذبههای جنسی زن لذت میبرد، حاضر نیست دیگران بدن خواهر، مادر و همسر او را دیده و لذت ببرند]. لذا پوشش نهتنها قبل از اسلام، بلکه از ابتدای خلقت یک اصل ضروری قلمداد شده است.
ازاینرو در تاریخ میخوانیم که یهودیان، مسیحیان، اقوام مختلف، صاحبان تمدن و ازجمله ایرانیهای قدیم نیز پوشش داشتند.
البته مورخین برای پوشش هرکدام دلایلی ذکر کردهاند تا بتوانند اصل «حسن ذاتی و ضرورت عقلی» را رد کنند. مثلاً گفتهاند: یهودیان زنان خود را در چادر سیاهی میگذاشتند و در جعبه (تابوتی) با خود حمل میکردند تا از گزند محفوظ بمانند – مسیحیان حجاب داشتند؛ و علت اینکه مسیحیان مدینه حجاب نداشتند نیز این بود که معمولاً بردهٔ یهودیان بودند و بردهداران اجازه نمیدادند تا بردهها خود را بپوشانند (مانند قدرتمداران و سرمایهداران امروزی) و حجاب فقط مخصوص زنان اعیان و اشراف و درباریان بود.
کریستین سن، ایرانشناس دانمارکی در کتاب «ایران در زمان ساسانیان» مینویسد: بله زنان ایرانی در آن زمان نیز حجاب (تستر) داشتند و حتی حجابشان نیز به شکل چادر بوده است؛ اما علت این است که خسروپرویز 3000 هزار زن داشت و هر زن زیبایی را میدید تصاحب میکرد، لذا مردم زنان خود را پوشاندند تا او نبیند و تصاحب ننماید.
کاری به درست یا غلط بودن این تفاسیر و تأویل نداریم، مهم این است که زن در صورت جلوهٔ جاذبههای جنسی خود، مورد آزار و اذیت قرار میگیرد. هم تحقیر میشود، هم به بردگی اساطیری یا بردگی مدرن امروزی کشیده میشود و هم مورد هجوم و شکار، دزدی و اسارت و تجاوز، سوءاستفاده و اغفال و ... قرار میگیرد؛ و البته این حقیقتی است که در دیروز و امروز شرق و غرب عالم مشهود بوده و هست.
لذا اسلام دو فایدهٔ اصلی و عمدهٔ پوشش را «شناخته شدن به نیکی» و نیز «محفوظ ماندن از آزار» برمیشمرد.
- و البته دلایل بسیار دیگری نیز بر ضرورت پوشش زن و مرد وجود دارد و میتوان موضوع را از ابعاد متفاوتی مانند جسمی، روحی، اخلاقی، تربیتی، فردی، اجتماعی، حقوقی، روانی ... و حتی سیاسی و اقتصادی موردبحث و بررسی قرار داد. چراکه موضوع، «انسان» و آثار مترتب از رفتارهایش بر خود و جامعه است. چون همهچیز و همه کار بههمپیوسته و مرتبط است و در یکدیگر تأثیر میگذارد. الکسیس کارل میگوید: «جان و جسم مثل شکل و مرمر یک مجسمه به همآمیخته است و نمیتوان بدون تراشیدن یا شکستن مرمر، شکل مجسمه را تغییر داد. (انسان موجود ناشناخته – 134)
و هم او در نقش تحریک و تحرک غدد جنسی – که یکی از آثار غیرقابل کتمان نمایش بدن است – در ظاهر و باطن و جسم و روان میگوید: «غدد تناسلی نه تنها برای حفظ نسل و نژاد وظیفهی بزرگی بر عهده دارند، بلکه در تشدید فعالیتهای فیزیولوژیکی و روانی و معنوی نیز مؤثرند». (همان مدرک، ص 84)
- اما متأسفانه پرداخت به این مباحث علمی و عقلی در باب تستر (حجاب) از مجال این مختصر خارج است. لذا چون در اصل مفید بودن و ضرورت پوشش، شک و شبههای در عقل نیست، دلیل عقلی زیادی هم نمیخواهد و بر هر کس که کمی تفکر نماید معلوم و مسجل میگردد. لذا چنان چه بیان شد، دعوا بر سر حدود آن است که اگر از سوی بشر تعیین شود [مانند دیگر حدود] دستخوش و منفعل مطامع و منافع زورمداران و استثمارگران خواهد بود و اگر از ناحیهٔ خداوند خالق حکیم تدوین و اطاعت گردد، از هر حیث به نفع تکامل فرد و جامعه خواهد بود.
منبع: ایکس شبهه