حجاب یعنی زن در معاشرت با مردان، اندام و زیباییهای جذبکننده خود را بپوشاند و جلوه گری و جلبتوجه نکند و رابطه او با دیگران رابطه انسانی و نه جنسیتی باشد.
حجاب، کنترلکننده و جهت دهنده به تمایلات و گرایشهای درونی است؛ و به همین دلیل زمینه تمرکز فکری و روحی را برای پرداختن به امور حیاتی و اساسی در زندگی ایجاد میکند.
فردی که به دنبال خودنمایی است و نیروهای خود را بدون کنترل و مدیریت در برای جلبتوجه به ارضا نیازهای عنانگسیخته مصرف میکند توانی برای تمرکز و تفکر و تصمیمگیری و مدیریت هوشمندانه زندگی نخواهد داشت و سلامت زندگی خود و دیگر وابستگان به خود را به خطر خواهند انداخت.
پس میتوان حجاب را از زمینههای «توسعه سالم و پایدار» دانست که توان فکری و روحی لازم برای تولید علم و فرهنگ فنآوری و رشد جامعه را فراهم میکند.
بر این اساس جوامع بهظاهر پیشرفته در علم و فناوری اگر حجاب را در فضای اجتماعی نهادینه کنند ضریب پیشرفتشان بهمراتب بالا خواهد رفت.
و همین جوامع که در ناهنجاریها رفتاری اجتماعی و جرم و جنایتها غوطهور هستند و جوامعی عقبمانده تلقی میشوند، اگر فرهنگ حجاب را در زندگی اجتماعی خود وارد کنند میتوانند با استفاده از این ابزارِ قدرتمندِ مدیریت احساس، هیجانات را کنترل کنند و سلامت جامعهشان را ارتقاء بخشند.
روح بشر تحریکپذیر است و نیاز به مهارسازی دارد و در صورت عدم توجه به آن، تعادل را در درون و بیرون از خود از بین میبرد؛ حجاب، ابزاری برای متعادلسازی روحی، بهداشت روانی جمعی و تعادل در نیروی کار در محیط کار است.
عفاف، روحِ حجاب است یعنی کنترل آگاهانه احساس؛ واقعاً چگونه یک زن یا حتی یک مرد با پوششی نامناسب میتواند از دیگران انتظار داشته باشد که با او بر اساس شخصیت انسانیاش و محترمانه رفتار کنند درحالیکه با بدحجابی خود مستقیماً به دیگران میگوید که مجذوب جنسیت و زیبایی اندام من باشید.
جامعه محل کار و تمرکز فکری و رفتاری است نه موقعیتی برای لذتگرایی.
منبع: حجاب و مدیریت احساس، شیخ عبدالحمید واسطی