دلنوشته ها
  • 4634
  • 148 مرتبه
فرهنگ ناب باور

فرهنگ ناب باور

1399/02/31 10:53:47 ق.ظ

آن‌کس که خدا عاقبت‌به‌خیری‌اش را امضا فرموده، از فرهنگ عاشورا نمی‌تواند رها شود؛ هرچند زُهیر باشد و بیابان بیابان فرار کند تا در خیمه حسین (علیه‌السلام) درنیاید. اما دست خودش نیست. این خاصیت فرهنگ ژرف عاشورای حسین (علیه‌السلام) است که ناگزیرت می‌کند بیرق سرخ شهادت بر خرگاه خیمه‌ات برافرازی تا خونت با خون خدا آمیخته شود.

در فرهنگ عاشورا حتی اگر حُرّ‌بن‌یزید ریاحی باشی و در لابه‌لای سپاهیان پرشمار یزید‌بن‌معاویه خودت را گم کنی، عاقبت آن کهربای عظیم، همچون آهن‌ربایی قوی و پرجاذبه، جذبت می‌کند و از آن جمعیت انبوه تو را می‌رباید تا در رکاب قرار گیری و دریایی شوی.

عاشورا، فرهنگ جذب است، فرهنگ شورش است، فرهنگ دلدادگی است، فرهنگ عشق است، فرهنگ نابِ باور است.

اگر باور نداشته باشی، سیاهی شبش گریزگاه مناسبی است، اما باورت به تو می‌گوید: از کی به کجا و برای چه بگریزی؟ این است که عشق را باور می‌کنی و عاشق می‌شوی و می‌مانی و به خویشتن خویش می‌پیوندی و ماندگار می‌شوی.

اگر عاشق نباشی، نمی‌توانی شورش کنی. این عشق است که طغیان می‌کند، این عشق است که تو را آن‌قدر دلداده می‌سازد تا مقابل تیغ و سنان، آه حسرت‌به‌دل ماند که از نهانت برآید.

عاشورا فرهنگ نابِ باور است. چنانچه فرهنگ ناب باور در شریانت، جریان نداشته باشد، نمی‌توانی بگویی اگر هزار بار کشته شوی و باز زنده شوی و باز کشته شوی و باز.... همان راهی را می‌روی که انتخاب کرده‌ای.

عاشورا دریاست؛ دریای زلال آتش و خون. غرق شدن در این دریا، دلی به ژرفای دریا می‌خواهد که در صدفش قلبی زلال‌تر و ناب‌تر و صیقلی‌تر از مروارید بتپد.

عاشوراست که به دلت می‌گوید زیر بیرق ولایت قرار گیر و در فرمان «ولی» باش و رجز بخوان و بگو:

وَاللهِ اِنْ قَطَعْتُمُوا یمِینی

اِنّی اُحامِی اَبَداً عَنْ دِینی

عاشورا یعنی...

عاشورا یعنی لب‌تشنه کنار دریا بروی و دریا را تشنه‌لبانت کنی و از این تشنگی ناکامش بگذاری و دریا را تا عمق جان، بسوزانیش.

عاشورا یعنی حیای ماه مقابل معصومیت ستارگان کهکشان حرم و شرمندگی‌اش برابر چشمان منتظر تشنه‌کامان.

عاشورا یعنی آب، یعنی عطش، یعنی شریعه فرات، یعنی نهر علقمه، یعنی لبان خشکیده.

عاشورا یعنی تلاطم غیرت برابر طغیان نفس سرکش.

عاشورا یعنی عمود آهنین بر فرق میر علمدار.

عاشورا یعنی دو دست بریده کنار نهر علقمه.

عاشورا یعنی پرواز دستان بی‌بال بر فراز عالم وجود، که بی‌بال پریدن هنر است و این را همه پرندگان می‌دانند.

عاشورا یعنی کاشتن دست بر ساحل دریای تشنگی، کنار نخلستان فرات، تا عرش بر آن بازوان تکیه زند.

عاشورا یعنی شکستن کمر و قد خمیده برادر از مرگ جگرسوز علمدار.

در عاشورا سن و سال و جنسیت و خواهر و همسر و برادر و فرزند معنا ندارد؛ زیرا:

عاشورا یعنی لبخند خشکیده و عطشناک شیرخواره شش‌ماهه بر تشنگی.

عاشورا یعنی استقبال سپیدی گلوی طفلی صغیر از تیری سه شعبهٔ پرتاب‌شده از کنار چاه‌های پرآب بدر.

عاشورا یعنی پرپر شدن غنچه ناشکفته گل آفرینش در برابر دیدگان و بر روی دستان ولی‌الله الاعظم زمان.

عاشورا یعنی پرپر شدن محسنی دیگر، اما این بار نه در رحم مادر، بلکه بر روی دستان سپید و زخمی پدر.

عاشورا یعنی پاشیدن خون گلوی معصومِ شهلا نگاه بر آسمان.

عاشورا یعنی یاری‌دادن عمو در سیزده‌سالگی با سپر کردن بازوان کودکانه.

عاشورا یعنی رویارویی شِبهِ پیغمبر با دنباله‌ها و حرام زادگان هند جگرخوار.

عاشورا یعنی مکیدن خاتم سلیمانی برای رفع عطش.

عاشورا یعنی تحمل «ثقل الحدید» در راه ولایت.

عاشورا یعنی سر نازنین اکبر بر زانوی ناتوان پدر.

عاشورا یعنی تازش ذوالفقار علی در برابر مرهب و عمرو زمانه.

عاشورا یعنی خنجر شمر بر بوسه گاه خاتم رسولان.

عاشورا یعنی خنجر شمر بر حنجر انسانیت، بر گلوی آزادگی، بر سینه فراخ هستی.

عاشورا یعنی اگر دین نداری، لااقل آزاده باش.

عاشورا یعنی دشنه مغیره زمانه بر پهلوی فاطمه.

عاشورا یعنی نیزه وحشی زمانه بر قلب حمزه دوران.

عاشورا یعنی «امیری حسینٌ و نِعْمَ الامیر».

عاشورا یعنی خضاب محاسن سپید با خون سرخ.

عاشورا یعنی حبیب شوی تا در راه حسین دومرتبه شهید گردی.

عاشوار یعنی شوخی‌های سخاوتمندانه بُریر سپیدموی با یاران دیرین.

عاشورا یعنی جستن جسم خونین برادر در میان نیزه شکسته‌ها.

عاشورا یعنی بوسه بر جایی که پیغمبر و حیدر و زهرا و حتی نسیم صحرا نبوسید.

عاشورا یعنی صوت دل‌نشین قرآن بر فراز نی.

عاشورا یعنی درخشش خورشید از تنور خولی.

عاشورا یعنی خار مغیلان بر کف پای نازدانه سه‌ساله.

عاشورا یعنی گوشواره خونین بر کف حرمله.

عاشورا یعنی اسارت عقیله بنی‌هاشم.

عاشورا یعنی خطبه‌های آتشین که کشتی غدیر را از کربلا حرکت داد و به ظهور وصل و ختم کرد.

عاشورا یعنی غل و زنجیر بر گردن زینت عابدان.

عاشورا یعنی استقبال از دختری معصوم با سر پدر در تشت زر.

منبع: مجله اشارات