دلنوشته ها
  • 4801
  • 129 مرتبه
اي آفريدگار سعی و سكوت و سخاوت!

اي آفريدگار سعی و سكوت و سخاوت!

1399/02/31 11:33:48 ق.ظ

ای آفریدگار سعی و سکوت و سخاوت!

پاهایم در گِل مانده‌اند. گْل احساسم پژمرده شده است.

چشم‌هایم را در مسیر گناه گم کرده‌ام.

زبانم ... آه، زبانم دروازه اشتباهاتم شده است.

راه را نمی‌دانم، فانوسی برایم بفرست تا تاریکی‌های قلبم را روشنی بخشد.

ای آفریننده کوه‌های آرام و دریاهای متلاطم!

طناب غرور دست‌وپایم را بسته است،

تیغ‌های گناه در تنم فرورفته‌اند؛

بااین‌حال نبضم همچنان تو را صدا می‌زند!

الهی!

نیمی فرشته‌ام و نیمی شیطان؛

حال خوشم را به من برگردان!

سر در خویش فروبردن، گریستن در باد و روبه‌قبله عاشقی ایستادن را به من آموخته‌ای!

حالا هم صبر یک پروانه را، در رهایی از پیله دل‌تنگی به من بیاموز!

و تهور یک پرستوی بی‌آشیان را در من برویان!

 


عبدالرحیم سعیدی راد