ای برتر از هر چه خوب و خوبی است! ای برتر ازآنچه در فهم میگنجد! نه خوبیهایت را توان شمارش دارم و نه نعمتهایت را میتوانم برشمارم! نه مرا زبان ستایش توست و نه بر لبم نیایشی که زیبنده وجود تو باشد.
همه آنچه گفتهاند و بازمیگوییم قطرهای خرد و اندک است، در برابر یک اقیانوس. قلم چون به نام تو میرسد، پای در میپیچد و مینشیند و کلام در برابر عظمت و والاییات از رفتار بازمیماند. همه هستی در برابر تو الکن است؛ ما به آن کودکی مانندهایم که تنها با اشارتی میخواهد همه نیازهایش را در کمال بیزبانی به مادر و پدرش بگوید و آنچه را که میخواهد از آنان بازستاند. آن پدر و مادر، شاید بهدرستی، خواسته کودک خویش را نیابند، تو اما پیش از آنکه چیزی در دل و ذهن ما پدید آید، به نیکی از آن آگاهی. همه گفتهها و ناگفتههای ما را بدانی! همه شنیدهها و ناشنیدهها را میخوانی و بهتمامی خلق و خلقت، اشراف داری. تو شایسته ثنایی! تو بایسته بقایی؛ هر چه ما بگوییم و بپنداریم، تو برتر از آنی! تو پیوسته در دلهای عاشقان میمانی و هر چه را از تو بخواهیم، پیش از آنکه به زبان آریم، به نیکی میدانی.
ای بزرگترین! ای آفرینش گر عظمتها و کائنات شگفتانگیز! ای عشق همه هستی! ما را به راه راست هدایت فرما و از هرگونه سقوط و تباهی و پستی رهاییمان بخش!
منبع: عاشقانههایی برای خداوند، جواد نعیمی