دلنوشته ها
  • 8605
  • 120 مرتبه
خون به‌جای نَفَست آمده حالا چه کنم

خون به‌جای نَفَست آمده حالا چه کنم

1401/10/08 11:25:42 ق.ظ

زودتر کاش بمیرم زِ غم اما چه کنم
مانده‌ام با تنِ تو با چه کنم با چه کنم

خواستم تا که نَگِریَم به کنارِ بابا
خواستم تا که نَگِریَم به تو اما چه کنم

گریه سخت است به مَردِ تو ولی می‌گِرید
زیر لب زمزمه‌اش این شده زهرا چه کنم

از سرِ شب که زدی شانه به مویم به لبت...
خون به‌جای نَفَست آمده حالا چه کنم

بس که خون می‌چکد از پیرهنِ تازهٔ تو
بارها گفته‌ام ای‌وای که بابا چه کنم

دیدم آن روز چه آمد به سَرَت در آتش
مانده بودم که در آن همهمه تنها چه کنم

درودیوار به هم خورد و تو را خُرد نمود
می‌شنیدم نَفَست را که خدایا چه کنم

من به دنبالِ تو و فکرِ همه کُشتنِ تو
کَس نمی‌گفت که در زیرِ قدم‌ها چه کنم

پلکِ سرخِ تو قرار است مگر وا نشود
تو بگو با دلِ دل‌تنگ تماشا چه کنم

حسن لطفی

اخبار مرتبط