دلنوشته ها
  • 9765
  • 179 مرتبه
و او معشوق‌ترین من است...

و او معشوق‌ترین من است...

1402/09/16 05:34:46 ب.ظ

خدای من! من تو را به خودت شناختم؛ با خودت و به‌واسطه خودت.

تو بودی که مرا به‌سوی خودت راه نمودی.

تو بودی که مرا به خودت خواندی و دعوتم کردی.

اگر تو نبودی و اگر تو نمی‌کردی، من چه می‌دانستم که تو کیستی.

سپاس خدایی را سزاست که تا صدایش می‌کنم، پاسخم می‌گوید؛ اگر چه وقتی او مرا صدا می‌زند، من کاهلی می‌کنم

و سهل‌انگاری برای پاسخ‌گفتن و جواب‌دادن.

سپاس خدایی را سزاست که هر چه از او می‌طلبم، عطا می‌کند؛ اگر چه وقتی او درخواستی می‌کند یا چیزی می‌طلبد،

من بخل می‌ورزم و خسّت به خرج می‌دهم.

سپاس خدایی را سزاست که هر وقت بخواهم، می‌توانم صدایش کنم

و هر گاه در پی خلوتی با او باشم، بی‌هیچ واسطه‌ای می‌توانم داشته باشم

و او برآورنده خواسته‌های من است.

سپاس خدایی را سزاست که به غیر او دل نمی‌بندم و اگر هم ببندم،

دلم را می‌شکند و پشتم را خالی می‌کند.

سپاس خدایی را سزاست که به او تکیه می‌کنم و او گرامی‌ام می‌دارد و دست نوازش بر سرم می‌کشد

و به مردم تکیه نمی‌کنم که اگر کنم، خوارم می‌کنند و تنهایم می‌گذارند.

سپاس خدایی را سزاست که از من بی‌نیاز است؛ اما با من دوستی می‌کند و به من محبت می‌ورزد.

سپاس خدایی را سزاست که با من بردباری می‌کند؛ انگار که من هیچ گناهی نکرده‌ام.

به‌گونه‌ای در من می‌نگرد، انگار که هیچ خطایی از من سر نزده است

و با من طوری رفتار می‌کند، انگار که هیچ لغزشی نداشته‌ام.

این خدا، این خدای من به‌راستی ستایش برانگیز است؛ به حقیقت، دوست‌داشتنی است و به‌واقع، سجده‌کردنی.

راستی که محبوبی به‌خوبی او نیست و او معشوق ترین من است.

- بخشی از دعای ابوحمزه ثمالی، ترجمه سید مهدی شجاعی.

.

.

.

منبع: مجله پرسمان