آدم عجیبی بود. همیشه ما را به تعجب وامیداشت. کسی که آمد و آمدنش الاکلنگ ناعادلانهٔ دنیا را به همریخت. چیز زیادی نمیخواست ولی آن را هم نتوانستند ببینند. نمیخواست انقلاب کند. امام را میگویم. حرفهایش هنوز هست که شاه را با لقب پرطمطراق «اعلی حضرت» خطاب قرار داده. وقتی به او میگفت «آقای شاه» واقعاً میخواست شاه آقا باشد نه نوکر. هرچند وطنپرست نبود ولی میخواست وطنش را آباد کند و حکومتی در آن بسازد که بر اساس قانون دین باشد. به خاطر نیت خالصانهای که در او درک کردیم، افتادیم دنبال اهدافش که معلوم هم نیست چقدر موفق بودهایم. وقتی به حرفهایش گوش میکردیم، خیلی وقتها متعجب میشدیم. یکی از مشخصههای امام این بود که مناسبتی حرف نمیزد. مثلاً وقتی کشاورزها و دهقانها از دورافتادهترین بخشهای کشور به دیدارش میرفتند، از عالیترین و ظریفترین مضامین عرفانی میگفت. در عوض، در دیدار گروهی از علما و طلبههای فاضل، از تولید و خودکفایی در کشاورزی! فاتحان خرمشهر، شاد و سرمست از آزادی شهری که یک سال و نیم در دست دشمن بود و آزاد کردنش جزو آرزوهای دورودراز، با روحیههای بالا به ملاقاتش رفتند. رفتند تا قدردانی امام را بشنوند و اینکه کار بزرگی کردهاند ولی جمله امام این بود: «خرمشهر را خدا آزاد کرد!» شاید همین انتخاب موضوع از طرف امام بود که از کشاورز و دهقان در کورهدِههای دوردست، عارف ساخت و از فضلای حوزه و مسجدنشین، افرادی عملگرا و زمینی، اهل همین کوچهها و از جنگاوران مغرور، مردان بیادعا.
حالا ما با گذشت سالهای طولانی و فرصت زیاد برای تحلیل و شناخت، درست برعکس امام، هرچه میکنیم «مناسبتی» است. معلوم نیست مخترع این روش کیست که تقویم را کرده عضو ثابت جلسات تصمیمگیری برای تولید محصولات فرهنگی! تقویمی که امروز آفت بزرگی شده و مثل بختک چنگ انداخته بر رسانههای ما، از رادیو و تلویزیون گرفته تا مطبوعات. این روش بهخصوص، آفت رسانهٔ ملی و باعث یکدست شدن برنامهها در هفتهها و دهههای مناسبتی است. با این روش، تفکر تشخیص ضرورت تعطیل شده و یکسانسازی برنامهها در برخی ایام برجسته، بدجوری توی ذوق میزند.
با نگاه امام، شاید گاهی لازم باشد در نیمه خرداد، از 22 بهمن 57 یاد کنیم یا در سالگرد شهادت یک سردار برجستهٔ سپاه از شهید ارتشی گمنامی بگوییم. شاید نیاز باشد در سالگرد ملی شدن صنعت نفت از رئیسعلی دلواری حرف بزنیم یا در روز جمهوری اسلامی از ورود امام. امام اینگونه بود! چیزی را میدید و میگفت که نیاز بود. برای همین بود که تقویمساز شد، نه ساختهٔ تقویم. نیازها را با تفکر تشخیص میداد و پیش میرفت و موفق بود.
انصافاً یکی از راههای از دست دادن مخاطبان هم همین است که حرف خودت را بزنی و کار خودت را بکنی، بدون اینکه به مقتضیات زمان فکر کنی. حالا میخواهد شنونده داشته باشی یا نه... و این، یعنی انتحار رسانهای.
منبع: ماهنامه خانه خوبان