* ادخال سرور!
در یکی از جلسات، یکی از حاضران در کلاس در بین کلام آقا چندین بار پریدند تا سؤالی را مطرح کنند (که بی مورد نیز بود!) و آقا توجهی نمی کردند و به درس ادامه می دادند تا بار آخر که نگاهی به چهره آن شخص انداخته و فرمودند: نفسِ حرف زدن مستحب است!؟ و سپس افزودند: ترسیدید این استحباب از دستتان برود!؟ که این کلام آقا با لبخند حاضران همراه شد و خود ایشان هم به آن فرد لبخندی زدند و فرمودند: اشکالی ندارد، ادخال سروری در دوستان کردند ایشان! (یعنی ایشان با این سؤال بی موردشان موجبات شادی دوستان را فراهم کردند!)
* فراموشی!
چندی پیش آقا در ابتدای کلاس مطابق روال همیشگی حدیثی را از کتاب الشافی بخوانند اما وقتی آمدند کتاب حدیث را از روی میز کنار دستی شان بردارند لبخندی زدند و فرمودند: بنده کتاب حدیث را فراموش کرده ام بیاورم ظاهراً امروز توفیق خواندن حدیث نداریم.
* اشتباه!
همچنین سال گذشته در ابتدای یکی از جلسات، معظم له کتابی را که همراهشان آورده بودند باز کردند (به نظرم یکی از مجلدهای کتاب وسائل الشیعه بود) تا حدیثی را برای بررسی موضوع غنا قرائت نمایند که لبخندی زدند و فرمودند: ظاهراً ما کتاب را اشتباه آورده ایم، اگر یکی از آقایان زحمت بکشند کتاب ما را بیاورد که یکی از محافظین نزد ایشان رفتند و آقا به او گفتند که در جلوی اتاق مطالعه همان کتاب رویی (فرمودند روی میز یا جلوی کتابخانه) را بیاورید و بعد از آمدن کتاب درس ادامه یافت.
* خانم ها و علم مردان!
فکر می کنم دو سال پیش بود که یکی از خانم های حاضر در کلاس (1) سؤال و اشکالی را در زمینه یکی از راویان حدیث مطرح کردند و این سؤال و جواب چند بار رد و بدل شد و بعد آقا با لبخند شیرینشان فرمودند: خب ظاهراً مشخص است که خانم ها هم در علم رجال خوب کار کرده اند! که این کلام با لبخند ایشان و همه روحانیون کلاس همراه شد. (لازم به ذکر است علم رجال، علم شناخت رجال (عربی) یعنی مردان خصوصاً بزرگ مردان است و در علوم دینی علم شناخت راویان حدیث است. به همین سبب این جمله معظم له با صنعت ایهام همراه بود! به این مفهوم که اولاً خانم ها در علم رجال (شناخت راویان حدیث) موفق هستند، دوم اینکه خانم ها در شناخت مردان هم مهارت دارند و این کنایه به آقایان هم بود که یعنی شما هم از خانم ها یاد بگیرید!)
1-در کلاس درس خارج فقه معظم حدود 15 تا 20 خانم حضور دارند که بین آنها و آقایان با دیوارهای متحرک فاصله هست ولی رهبر انقلاب آنها را میبیند و در چند مورد هم با دقت به سؤالاتشان گوش کرده و با احترام پاسخشان را داده اند.
* برخورد با مک دونالد!
در یکی از جلسات سال 89، مقام معظم رهبری ضمن اشاره به وارداتی بودن بعضی از آلات قمار در زمان اهل بیت، فرمودند این مسأله فرهنگ وارداتی که ما به آن اشاره کردیم در آن زمان در ملاک حرمت شطرنج مؤثر بوده است. چون شطرنج از ایران رفته بود و فرهنگ پادشاهی را با خود به همراه داشت لذا فرمودند "دعوا المجوسیه لأهلا..."
ایشان افزودند فرض کنید یک خوراکی هایی است که نشانه فرهنگ آمریکایی است، مثلاً مک دونالد در هر کشوری وارد شود نشانه فرهنگ آمریکایی است. یک زمانی در کشور ما هم می خواست بیاید اما چند سال قبل در دولت های قبل ما جلویش را گرفتیم.
* کراوات وارداتی!
همچنین ایشان در یکی دیگر از جلسات درباره کالاهای وارداتی فرمودند که فرض بفرمایید الان برخی خوراکیها، برخی نوشابهها هست که نشانه فرهنگ آمریکایی است، جلوی اینها را باید گرفت. ممکن است فی نفسه مسأله مهمی نباشد ولی چون حاکی از یک فرهنگ است باید جلوی آن را گرفت.
بعد یکی از روحانیون حاضر در کلاس پرسید: آقا از این، برای حرمت کراوات هم میشود استفاده کرد؟ و معظم له در پاسخ فرمودند: دیگر حالا اگه دلتان خواست استفاده کنید. (با خنده)
* احترام خاص به حضرت امام (ره)
رهبر انقلاب در جلسات درس همه بزرگان را با پسوند یا پیشوندهای احترام آمیز خطاب می کنند مثل مرحوم نراقی یا شیخ اعظم (شیخ انصاری)، اما از یک شخصیت با لقب محبت آمیز خاصی یاد می کنند و آن امام خمینی (ره)در علم رجال (شناخت راویان حدیث) موفق هستند، دوم اینکه خانمها در شناخت مردان هم مهارت دارند و این کنایه به آقایان هم بود که یعنی شما هم از خانمها یاد بگیرید!)
1-در کلاس درس خارج فقه معظم حدود 15 تا 20 خانم حضور دارند که بین آنها و آقایان با دیوارهای متحرک فاصله هست ولی رهبر انقلاب آنها را میبیند و در چند مورد هم با دقت به سؤالاتشان گوش کرده و با احترام پاسخشان را دادهاند.
برخورد با مکدونالد!
در یکی از جلسات سال 89، مقام معظم رهبری ضمن اشاره به وارداتی بودن بعضی از آلات قمار در زمان اهلبیت، فرمودند این مسئله فرهنگ وارداتی که ما به آن اشاره کردیم در آن زمان در ملاک حرمت شطرنج مؤثر بوده است. چون شطرنج از ایران رفته بود و فرهنگ پادشاهی را با خود به همراه داشت لذا فرمودند «دعوا المجوسیه لأهلا...»
ایشان افزودند فرض کنید یک خوراکیهایی است که نشانه فرهنگ آمریکایی است، مثلاً مکدونالد در هر کشوری وارد شود نشانه فرهنگ آمریکایی است. یکزمانی در کشور ما هم میخواست بیاید اما چند سال قبل در دولتهای قبل ما جلویش را گرفتیم.
کراوات وارداتی!
همچنین ایشان در یکی دیگر از جلسات درباره کالاهای وارداتی فرمودند که فرض بفرمایید الان برخی خوراکیها، برخی نوشابهها هست که نشانه فرهنگ آمریکایی است، جلوی اینها را باید گرفت. ممکن است فینفسه مسئله مهمی نباشد ولی چون حاکی از یک فرهنگ است باید جلوی آن را گرفت.
بعد یکی از روحانیون حاضر در کلاس پرسید: آقا از این، برای حرمت کراوات هم میشود استفاده کرد؟ و معظم له در پاسخ فرمودند: دیگر حالا آگه دلتان خواست استفاده کنید. (با خنده)
احترام خاص به حضرت امام (رحمهالله)
رهبر انقلاب در جلسات درس همه بزرگان را با پسوند یا پیشوندهای احترامآمیز خطاب میکنند مثل مرحوم نراقی یا شیخ اعظم (شیخ انصاری)، اما از یک شخصیت با لقب محبتآمیز خاصی یاد میکنند و آن امام خمینی (رحمهالله) است که رهبری با عنوان «سیدِ استاد ما» خطاب میکنند. ضمن اینکه از لحاظ فقهی نیز مقام معظم رهبری ارزش خاصی برای نظرات حضرت امام (رحمهالله) قائلاند و با احترام فراوان آنها را نقد میکنند.
اینها را در منبر بگویید!
معظم له احترام فوقالعادهای برای وقت کلاس قائلاند و در عین اینکه به همه سؤالات با روی باز پاسخ میدهند ولی اگر کسی بخواهد با سؤالی بیمورد وقت کلاس را بگیرد ایشان ناراحت میشوند.
یکبار یکی از آقایان شروع کرد به توضیح مفصل دادن پیرامون موضوع غنا که رهبر انقلاب فرمودند: اینها که میفرمایید برای منبر خوب است نه کلاس! و بعد آن فرد شروع کرد به توضیح اینکه علامه جعفری برای کتابش مقدمهای نوشته و... که معظم له مجدداً فرمودند: اینها هم به درد نشستنهای بعد از منبر میخورد! (یعنی اینجا کلاس است و مختص مسائل علمی نه نظرات شخصی)
سکوت خواص!
در یکی از جلسهها بحث درباره سند روایتی بود که انس بن مالک از رسول اکرم (صلیالله علیه و آله) نقل کرده است. آقا در همین رابطه فرمودند: انس بن مالک خادم پیغمبر بود و راوی معروف است که خیلی روایت از پیامبر نقل کرده است بهخصوص عامه از او نقل کردهاند... ایشان افزودند: این روایت دلالتش خوب است لکن سندش بسیار ضعیف است. تمام رجالی که در این سند هستند تا انس بن مالک مجهولاند... خود انس هم محل کلام است. او همان کسی است که نقل شده حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بعد از وفات پیغمبر (صلیالله علیه و آله) به او فرمودند که بیا قضیه غدیر را شهادت بده! چون قضیه غدیر پیش بعضیها مورد انکار بود، حضرت فرمودند بیا شهادت بده! شهادت نداد، ظاهراً گفت یادم رفته، خبر ندارم. حاضر نشد شهادت بدهد، سکوت کرد، مثل بعضی از سکوتهایی که بعضیها در یک جاهایی میکنند که نباید سکوت کنند، او هم سکوت کرد.