اشاره
در سالهای نهچندان دور، جنگی درگرفت و جزیره معطر گلهای کشور ما مورد هجوم قرار گرفت. از همین کوچههای «خاکی» که ما هرروز زیر پا میگذاریم، مردانی افلاکی سر برآورده و کتاب و دفتر را به گوشهای نهاده و فاصله بین خود و خدا را یکنفس دویدند و در پایان خط «آسمانی» شدند.
مردانی که با یک صلوات ملکوتی میشدند و با یک تکبیر دشمن را تا آنسو شکست میراندند. عاشورایی مردانی که هر جا ردپایی از آنان بود، دشمن را توان ایستادن نبود. بسیاری از آنان گمناماند، مردانی که در آسمانها به نامشان سکه میزنند و در زمین از یادها میروند. نوشتار حاضر گوشهای از سیرت آسمانی یکی از این مردان بزرگ الهی است.
زندگینامه شهید
شهید مهدی باکری، به سال 1333 ه. ش در شهرستان میاندوآب در یک خانواده مذهبی متولد شد، در دوران کودکی مادرش را از دست داد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه به پایان رسانید و در دوره دبیرستان، همزمان با شهادت برادرش علی باکری به دست دژخیمان ساواک بود، وارد جریانات سیاسی شد.
پس از اخذ دیپلم، به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مکانیک مشغول به تحصیل شد. شهید باکری در طول فعالیتهای سیاسی خود از سوی سازمان امنیت آذربایجان شرقی، تحت کنترل و مراقبت بود. وی در دوره سربازی با تبعیت از اعلامیه حضرت امام خمینی قدس سره از پادگان فرار و بهصورت مخفیانه زندگی کرد و فعالیتهای گوناگونی را در جهت پیروزی انقلاب نیز انجام داد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به عضویت این نهاد درآمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی ایفا کرد. پسازآن، بنا بهضرورت، دادستان دادگاه ارومیه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه بهعنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزندهای را از خود به یادگار گذاشت. شهید باکری، در مدت مسؤولیتش بهعنوان فرمانده عملیات سپاه ارومیه تلاشهای گستردهای در برقراری امنیت و پاکسازی منطقه از وجود دشمنان انقلاب انجام داد و بهرغم فعالیتهای شبانهروزی در مسؤولیتهای مختلف، پس از شروع جنگ تحمیلی تکلیف خویش را در جهاد با کفار بعثی دید و راهی جبههها شد.
نقش شهید در دفاع مقدس
شهید باکری، بااستعداد و دلسوزی فراوان خود توانست در عملیات فتح المبین بهعنوان معاون تیپ نجف اشرف در کسب پیروزیها مؤثر باشد، در همین عملیات در منطقه «رقابیه» از ناحیه چشم مجروح شد و به فاصله کمتر از یک ماه در عملیات بیتالمقدس شرکت کرد و شاهد پیروزی لشکریان اسلام بر متجاوزان بعثی بود.
در عملیات رمضان با عنوان فرمانده تیپ عاشورا، به نبرد با دشمن در داخل خاک عراق پرداخت و این بار نیز مجروح شد، اما در هر نوبت مجروحیت، وی مصممتر از پیش در جبههها حضور مییافت و بدون احساس خستگی برای تجهیز، سازماندهی، هدایت نیروها و طراحی عملیات، شبانهروز فعالیت و تلاش میکرد. وی در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر یک، دو، سه و چهار با عنوان فرمانده لشکر عاشورا، به همراه بسیجیان فداکار در نبرد با متجاوزان، ایثار و گذشت همهجانبهای را از خود نشان داد.
نقش شهید باکری و لشکر عاشورا، در حماسه ماندگار خیبر و تصرف جزایر مجنون و مقاومتی که آنان در دفع پاتکهای توانفرسای دشمن از خود نشان دادند بر کسی پوشیده نیست.
ویژگیهای اخلاقی شهید
آقا مهدی پاسداری نمونه، فرماندهی فداکار و ایثارگر، خدمتگزاری صادق، صمیمی، مخلص و عاشق حضرت امام خمینی قدس سره و انقلاب اسلامی بود. سعی میکرد زندگیاش را بر اساس رهنمودها و فرمایشات آن بزرگوار تنظیم نماید. او معتقد بود که سخنان امام الهام گرفته از آیات الهی است و به همین دلیل باید جلوی چشمان ما باشد تا همیشه آنها را ببینیم و از یاد نبریم.
زندگی ساده و بیریای او زبانزد همه آشنایان بود. با توانایی و استعدادی که داشت میتوانست مرفهترین زندگی را داشته باشد; اما همواره همچون یک بسیجی زندگی میکرد. تواضع و فروتنی او موجب میشد که اغلب او را نشناسند. او عاشق بسیجیان بود و میگفت: «وقتی با بسیجیها راه میروم، حال و هوای دیگری پیدا میکنم و هرگاه خسته میشوم پیش بسیجیها میروم تا از آنان روحیه بگیرم و خستگیام برطرف شود و میگفت ما در برابر همه بسیجیها مسئولیم.»
بیانات شهید پیش از شروع عملیات بدر
«همه برادران تصمیم خود را گرفتند، ولی من به خاطر سختی عملیات تأکید میکنم شما باید مثل حضرت ابراهیم (علیهالسلام) باشید که رحمت خدا شامل حالش شد. مثل او در آتش بروید، خداوند اگر مصلحت بداند به صفوف دشمن رخنه خواهید کرد، باید در حد نهایی از سلاح مقاومت استفاده کنیم... اگر فرمانده شما شهید شد نگویید فرمانده نداریم و نجنگید که این وسوسه شیطان است، فرمانده اصلی خدا و امام زمان (عج) است، اصل آنان هستند و ما وسیلهای هستیم برای بردن شما به میدان جنگ، شما موظف به مقاومت تاآخریننفس و اطاعت از فرماندهی هستید...»
حجةالاسلام والمسلین شهید محلاتی درباره شهید باکری میفرمود:
«وی نمونه و مظهر غضب خدا در برابر دشمنان خدا و اسلام بود، خشم و خروشش فقط و فقط برای دشمنان بود و بهعنوان فرمانده نمونه و باتقوا الگوی رأفت و محبت در برخورد با زیردستان بود.»
شهید باکری به نقل دوستان و همرزمان
به همان اندازه که به انجام فرایض دینی مقید بود، نسبت به مستحبات هم تقید داشت. نیمههای شب از خواب بیدار میشد و با خدای خود خلوت میکرد و نماز شب را با سوزوگداز و گریه میخواند. خواندن قرآن از کارهای واجب و روزمرهاش بود و دیگران را به این کار سفارش مینمود. همواره رسیدگی به خانوادههای شهدا را تأکید مینمود.
چگونگی شهادت
پس از شهادت برادرش حمید و یارانش، روح در کالبد ناآرامش قرار نداشت و معلوم بود که بهزودی به خیل آنان خواهد پیوست. پیش از عملیات بدر، به مشهد مقدس مشرف شد و از آقا علیبنموسیالرضا (علیهالسلام) خواست که خداوند توفیق شهادت را نصیبش نماید. سپس خدمت حضرت امام خمینی قدس سره و مقام معظم رهبری رسید و با گریه و اصرار و التماس درخواست کرد که برای شهادتش دعا کنند.
این فرمانده دلاور در عملیات بدر در تاریخ 25/11/1363 به خاطر شرایط حساس عملیات، طبق معمول به خطرناکترین صحنههای کارزار وارد شد و درحالیکه رزمندگان لشکر را در شرق دجله از نزدیک هدایت میکرد، براثر اصابت تیر مستقیم ندای حق را لبیک گفت و به لقای معشوق نائل گردید، هنگامیکه پیکرش را از طریق آبهای هورالعظیم انتقال میدادند، قایق حامل پیکر وی مورد اصابت آر. پی. جی قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست.
کلام آخر
آری او با حبی عمیق به اهلبیت (علیهمالسلام) و عشقی آتشین به اباعبدالله (علیهالسلام) و کوله باری از تقوی و یکعمر مجاهدت فی سبیل الله، از همرزمانش سبقت گرفت و به دیار یار شتافت و در جنات عدن الهی به نعمات بیکران دست یافت.
آری! مهدی خود را در مقابل نعمات الهی شرمنده میدانست و تنها به لطف و کرم عظیم خداوند امیدوار بود و در وصیتنامهاش اشاره کرده است: «چه کنم که تهیدستم، خدایا قبولم کن.»
روحش شاد راهش پر رهرو.
منبع: مجله دیدار آشنا