طواف دل
  • 1042
  • 268 مرتبه
برخى وصيت‌هاى امام صادق براى شيعيان

برخى وصيت‌هاى امام صادق براى شيعيان

1398/12/01 09:24:11 ب.ظ

1. وصیت امام به زید شحام:

زید شحام می‌گوید: ابوعبدالله (علیه‌السلام) به من فرمود: به همه کسانی که به نظر تو، مطیع ما هستند و از ما حرف می‌شنوند، سلام برسان.

من همه شما را به تقوای الهی و ورع دینی فرامی‌خوانم و اینکه برای خدا کوشش کنید، راست‌گو باشید، ادای امانت کنید و سجده‌های طولانی داشته باشید و برای همسایگان خوبی باشید که محمد (صلی‌الله‌علیه‌واله)، با این تعالیم و آموزش‌ها آمده است.

امانت و ودیعه اشخاصی را که شما را امین شناخته‌اند و چیزی را به شما سپرده‌اند، چه نیکوکار باشند یا بدکار، به ایشان سالم پس دهید؛ زیرا رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌واله) دستور دادند که حتی نخ و سوزن هم تحویل شود.

و به خویشاوندان و اقوام خود صله و احسان کنید و بر جنازه آنان و در تشییعشان شرکت نمایید و بیمارانشان را عیادت کنید و حقوق ایشان را ادا نمایید؛ چون اگر یکی از شما (چنین رفتار کند و) در دین خویش ورع داشته باشد، راست بگوید، ادای امانت کند و با مردم خوش‌اخلاق و خوش‌رفتار باشد، گفته می‌شود: این جعفری است و من خوشحال می‌شوم و از این وضع دل‌شاد می‌گردم و گفته می‌شود: این‌گونه است ادب و تربیت جعفر، اما اگر جز این باشید، گرفتاری و ننگ و عار شما بر من است و گفته می‌شود: این‌گونه است تعلیم و تربیت جعفر؟

به خدا سوگند، حدیث کرد مرا پدرم که مردی در میان قبیله‌ای از شیعیان علی (علیه‌السلام) شمرده می‌شود که وارسته‌ترین، امانت‌دارترین، راست‌گوترین و درزمینهٔ قضاوت، عادل‌ترین آنان باشد و وقتی از افراد قبیله راجع به او سؤال شود که او چگونه مردی است، پاسخ دهند: چه کسی همانند اوست؟ راستی که او امین‌ترین و صادق‌ترین ماست.

 

2. وصیت امام به مؤمن الطاق:

ای پسر نعمان! از مراء و لجبازی دور باشد که عمل تو را تباه می‌سازد و از جدال و کشمکش بپرهیز که تو را هلاک گرداند و از ستیزه‌جویی‌های فراوان بپرهیز که تو را از خدا دور می‌کند. مردمی در زمان گذشته وجود داشته‌اند که سکوت را تمرین می‌کردند و شما سخن گفتن و حرف زدن را یاد می‌گیرید.

جمعی از پیشینیان به‌قصد عبادت و بندگی، ده سال سکوت می‌کردند و خود را بدین‌وسیله می‌آزمودند که اگر در این آزمایش سرافراز بیرون می‌آمدند، خود را اهل تعبد و بندگی می‌دانستند، والا می‌گفتند: من کجا و بندگی خدا کجا؟ می‌گفتند: کسی نجات پیدا می‌کند که از گناه و لغزش و حرف زشت کاملاً بپرهیزد و سکوت نماید و در دولت باطل، بر آزار و اذیت، شکیبا باشد. اینان برگزیدگان، خالصان و دوستان واقعی خدایند و مؤمنان راستین همین‌اند. به خدا سوگند، اگر یکی از شما در راه خدا زمینی پر از طلا احسان کند اما به برادر ایمانی خود حسد ورزد، با همین طلاها بدنش داغ خواهد خورد و کیفر خواهد دید.

ای پسر نعمان! هر کس از او چیزی سؤال شود و بااینکه (اجمالاً) می‌داند ولی بگوید نمی‌دانم، بدون شک با مسائل علمی منصفانه برخورد کرده است؛ و مؤمن در جایی که نشسته است، دچار وسوسه حسد می‌شود؛ لیکن وقتی بلند شد و رفت، حسد و کینه هم از بین می‌رود.

ای پسر نعمان! اگر می‌خواهی دوستی برادر دینی تو برایت خالص باشد با او مزاح نکن؛ لجبازی، فخرفروشی و ستیزه نیز منما. دوستت را از همه اسرار و رازهایت آگاه مساز، بلکه به همان اندازه که اگر دشمن تو آگاه گردد، نتواند ضرر و زیانی به تو بزند؛ چون دوست هم ممکن است روزی دشمن شود.

ای پسر نعمان! بلاغت نه با تیززبانی و تندگویی است و نه با پرحرفی بلکه فقط به معنی توجه داشتن و دلیل محکم آوردن است.

 

3. وصیت امام به حمران‌بن‌اعین:

ای حمران! در زندگی خود، به اشخاص پایین‌تر از خود (در مکنت و دارایی) نظر کن و به مردمی که در توانایی مالی از تو بالاترند نگاه نکن؛ چون در این صورت است که به قسمت و بهره خود قانع و راضی خواهی بود و بدین‌وسیله، به بهره بیشتری از سوی پروردگارت دست خواهی یافت.

و بدان که عمل و عبادت اندک ولی دائم و پیوسته که بر مبنای یقین باشد نزد خداوند باارزش‌تر از عمل و عبادت زیادی است که بر اساس یقین نباشد؛ و بدان که هیچ ورع و تقوایی، برتر از اجتناب از حرام‌های الهی و خودداری از آزار مؤمنان و غیبت ایشان نیست؛ و هیچ زندگی‌ای گواراتر از خوش‌اخلاقی و هیچ مالی سودمندتر از قناعت به کفاف و هیچ جهلی مضرتر از عجب و خودپسندی نمی‌باشد.

 

4. وصیت امام به مفضل‌بن‌عمر:

تو را و خودم را به تقوای الهی و اطاعت از فرمان او سفارش می‌کنم؛ زیرا طاعت، ورع، تواضع برای خدا، آرامش، کوشش، عمل به‌فرمان الهی، خیرخواهی برای رسولان او، تلاش در تحصیل رضای خداوند و اجتناب از محرمات الهی همگی از آثار و نتایج تقوی است. بدون تردید آن‌کس که تقوی‌پیشه می‌سازد، خود را به خواست خدا از آتش برکنار نگاه داشته و به تمام خیر دنیا و آخرت دست‌یافته است؛ و هر کس دیگران را به رعایت تقوی و داشتن پروا دعوت و توصیه کند، بهترین موعظه و نصیحت را انجام داده است. خداوند در پرتو لطف و مرحمتش ما را از متقیان و پرواپیشگان قرار دهد.

 

5. وصیت امام به جمیل‌بن‌دراج:

بهترین شما، سخاوتمندان شماست و بدترین شما بخیلان و تنگ‌نظران شماست؛ و از عمده‌ترین کارهای شایسته، نیکی و احسان به برادران دینی و کوشش در رفع نیازمندی‌های ایشان است که بدین‌وسیله دماغ شیطان به خاک مالیده می‌شود و انسان از شعله آتش محفوظ می‌ماند و وارد بهشت می‌شود. ای جمیل! این سخن مرا به یاران و اصحاب نیکوکارت برسان.

جمیل پرسید: فدایت شوم، اصحاب نیکوکار من کیست‌اند؟

امام فرمود: آنان که هم در سختی و هم در رفاه به برادران دینی خود نیکی و احسان می‌کنند. ای جمیل! انجام چنین کاری برای شخص دارا، آسان است.

خداوند عزوجل شخص نادار را در این زمینه ستوده است آنجا که فرمود: «و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة و من یوق شُحّ نفسه فأولئک هم المفلحون».

 

6. وصیت امام به معلی‌بن‌خنیس:

امام خطاب به معلی موقعی که عازم سفر بود فرمود: ای معلی! تنها از خداوند عزت بخواه که تو را عزیز خواهد کرد.

معلی پرسید: چگونه‌ای فرزند رسول خدا؟

امام فرمود: ای معلی! از خدا بترس، همه‌چیز از تو خواهد ترسید. ای معلی! با عطا و بخشش، محبت دوستانت را؛ به‌سوی خود جلب کن که خدای تعالی عطا و بخشش را عامل محبت و خودداری و منع را انگیزه عداوت و دشمنی قرار داده است.

پس اینکه از من چیزی بخواهید و من آن را به شما بدهم نزد من دوست‌داشتنی‌تر از آن است که چیزی از من نخواهید و من هم چیزی به شما ندهم و درنتیجه نسبت به من احساس کینه و عدوات کنید؛ و هر چه خداوند عزوجل به دست من به شما می‌رساند، در حقیقت، سپاس برای اوست. پس در برابر عطا و بخشش من، سپاسگزار خدا باشید.

 

7. وصیت امام به سفیان ثوری:

سفیان می‌گوید: صادق، فرزند صادق یعنی جعفر‌بن‌محمد (علیه‌السلام) را دیدار و عرض کردم: ای فرزند رسول‌الله! مرا توصیه و سفارش بفرمایید.

امام: ای سفیان! شخص دروغ‌گو مروت و مردانگی و آدم بی‌حال دوستی و رفاقت و انسان حسود راحتی ندارد و شخص بداخلاق، به سیادت و آقایی نمی‌رسد.

سفیان: باز بفرمایید.

امام: ای سفیان! به خدا اطمینان داشته باش تا مؤمن راستین شوی و به قسمت خدا راضی باش تا بی‌نیاز گردی و با همسایه‌ات به‌خوبی رفتار کن تا مسلمان شمرده شوی و هرگز با شخص فاجر و نابکار هم‌صحبت و رفیق مباش که او فجور و زشت‌کاری به تو یاد می‌دهد و همیشه در مسائل زندگی با کسانی که از خدا خشیت دارند، مشورت کن.

سفیان: باز بفرمایید.

امام: ای سفیان! هر کس خواهان عزت باشد بدون قوم‌وخویش و بی‌نیازی بخواهد بدون مال و دارایی و طالب شکوه و عظمت باشد بدون سلطنت و حکومت، باید از چهارچوب ذلت و خواری معصیت بیرون آید و به دایره عزت طاعت الهی قدم بگذارد.

یک روز سفیان به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کرد: از حضورتان نمی‌روم مگر آنکه مرا حدیث بفرمایید.

امام فرمود: من برای تو حدیث بازگو می‌کنم، ولی زیادی حدیث تو را سود نمی‌بخشد.

ای سفیان! هرگاه خداوند نعمتی به تو عطا کرد و تو دوست داشتی که آن نعمت برای تو پایدار بماند، پس فراوان حمد و سپاس خدا را به‌جای آور که خداوند عزوجل در قرآن می‌فرماید: «لان شکرتم لازیدنّکم» (اگر سپاس گویید بر (نعمت) شما می‌افزاییم)؛ و {ابراهیم 7}

اگر روزی تو اندک شد و دیر به تو رسید، زیاد استغفار کن که در قرآن می‌فرماید: استغفروا ربکم انه کان غفاراً یرسل السماء علیکم مدراراً و یمددکم بأموال و بنین و یجعل لکم جنات و یجعل لکم أنهاراً. (از خداوند طلب مغفرت کنید که او {البقره 171} بسیار عفو کننده است. آسمان را برای شما می‌باراند و شما را با دارایی‌ها و فرزندان کمک و یاری می‌کند و برای شما باغ‌ها و بهشت‌ها قرار می‌دهد و رودها و چشمه‌ها جاری می‌سازد).

ای سفیان! هرگاه از دست سلطان و جباری محزون و دلگیر شدی زیاد «لاحول ولا قوة الا بالله» بگو که آن کلید فرج و گشایش و گنجی از گنج‌های بهشتی است.

سفیان پس از شنیدن این نصایح و وصیت‌ها با حرکات دستش می‌گفت سه سفارش و چه سفارش‌هایی!

 

پی‌نوشت‌ها:

1- اصول کافی، ج 2، ص.636
2- روضه کافی، ص.288
3- روضه کافی، ص.244
4- بصائر الدرجات، ص.526
5- الحشر /.9 خصال، ص.96
6- مجالس شیخ طوسی، مجلس.11
7- بحارالانوار، ج 78، ص.192
8- همان کتاب، ص 226، حدیث.80

اخبار مرتبط