طواف دل
  • 1553
  • 250 مرتبه
امام خمینى از ولادت تا رحلت

امام خمینى از ولادت تا رحلت

1398/12/01 02:46:36 ب.ظ

در روز بیستم جمادی‌الثانی 1320 هجری قمری مطابق با 30 شهریور 1281 هجری شمسی (21 سپتامبر 1902 میلادی) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی ایران در خانواده‌ای اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانی از سلاله زهرای اطهر (سلام‌الله‌علیها)، روح الله الموسوی الخمینی پای بر خاکدان طبیعت نهاد.

او وارث سجایای آباء و اجدادی بود که نسل در نسل در کار هدایت مردم وکسب معارف الهی کوشیده‌اند. پدر بزرگوار امام خمینی مرحوم آیت‌الله سید مصطفی موسوی از معاصرین مرحوم آیت‌الله‌العظمی میرزای شیرازی (رحمه‌الله)، پس‌ازآنکه سالیانی چند در نجف اشرف علوم و معارف اسلامی را فراگرفته و به درجه اجتهاد نائل آمده بود به ایران بازگشت و در خمین ملجأ مردم و هادی آنان در امور دینی بود. در حالی که بیش از 5 ماه ولادت روح الله نمی‌گذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت ندای حق طلبی پدر را که در برابر زورگویی‌هایشان به مقاومت برخاسته بود، با گلوله پاسخ گفتند و در مسیر خمین به اراک وی را به شهادت رساندند. بستگان شهید برای اجرای حکم الهی قصاص به. تهران (دارالحکومه وقت) رهسپار شدند و بر اجرای عدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید.

بدین ترتیب امام خمینی از اوان کودکی با رنج یتیمی آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وی دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادر مؤمنه‌اش (بانو هاجر) که خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آیت‌الله خوانساری (صاحب زبده التصانیف) بوده است. همچنین نزد عمه مکرمه‌اش (صاحبه خانم) که بانویی شجاع و حقجو بود سپری کرد اما در سن 15 سالگی از نعمت وجود آن دو عزیز نیز محروم گردید.

 

هجرت به قم، تحصیل دروس تکمیلی و تدریس علوم اسلامی

اندکی پس از هجرت آیت‌الله‌العظمی حاج شیخ عبد الکریم حایری یزدی (رحمه‌الله) (نوروز 1300 هجری شمسی، مطابق با رجب‌المرجب 1340 هجری قمری) امام خمینی نیز رهسپار حوزه علمیه قم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حوزوی را نزد اساتید حوزه قم طی کرد؛ که می‌توان از فراگرفتن تتمه مباحث کتاب مطول (در علم معانی و بیان) نزد مرحوم آقا میرزا محمدعلی ادیب تهرانی و تکمیل دروس سطح نزد مرحوم آیت‌الله سید محمدتقی خوانساری و بیشتر نزد مرحوم آیت‌الله سید علی یثربی کاشانی و دروس فقه و اصول نزد زعیم حوزه قم آیت‌الله‌العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی رضوان الله علیهم نام برد.

پس از رحلت آیت‌الله‌العظمی حایری یزدی تلاش امام خمینی به همراه جمعی دیگر از مجتهدین حوزه علمیه قم به نتیجه رسید و آیت‌الله‌العظمی (رحمه‌الله) به عنوان زعیم حوزه علمیه عازم قم گردید. در این زمان، امام خمینی به عنوان یکی از مدرسین و مجتهدین صاحب رأی در فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق شناخته می‌شد. حضرت امام طی سالهای طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس چندین دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی در فیضیه، مسجد اعظم، مسجد محمدیه، مدرسه حاج ملاصادق، مسجد سلماسی و ... همت گماشت و در حوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال در مسجد شیخ اعظم انصاری (رحمه‌الله) معارف اهل بیت و فقه را در عالی‌ترین سطوح تدریس نمود و در نجف بود که برای نخستین بار. مبانی نظری حکومت اسلامی را در سلسله درسهای ولایت فقیه بازگو نمود.

 

امام خمینی در سنگر مبارزه و قیام

روحیه مبارزه و جهاد در راه خدا ریشه در بینش اعتقادی و تربیت و محیط خانوادگی و شرایط سیاسی و اجتماعی طول دوران زندگی آن حضرت داشته است. مبارزات ایشان از آغاز نوجوانی آغاز و سیر تکاملی آن به موازات تکامل ابعاد روحی و علمی ایشان از یکسو و اوضاع‌واحوال سیاسی و اجتماعی ایران و جوامع اسلامی از سوی دیگر در اشکال مختلف ادامه یافته است و در سال 1340 و 41 ماجرای انجمن‌های ایالتی و ولایتی فرصتی پدید آورد تا ایشان در رهبریت قیام و روحانیت ایفای نقش کند و بدین ترتیب قیام سرتاسری روحانیت و ملت ایران در 15 خرداد سال 1342 با دو ویژگی برجسته یعنی رهبری واحد امام خمینی و اسلامی بودن انگیزه‌ها و شعارها و هدف‌های قیام، سرآغازی شد بر فصل نوین مبارزات ملت ایران که بعدها تحت نام انقلاب اسلامی در جهان شناخته و معرفی شد امام خمینی خاطره خویش از جنگ بین‌الملل اول را در حالی که نوجوانی 12 ساله بوده چنین یاد می‌کند: من هر دو جنگ بین‌المللی را یادم هست ... من کوچک بودم لکن مدرسه می‌رفتم و سربازهای شوروی را در همان مرکزی که ما داشتیم در خمین، من آنجا آن‌ها را می‌دیدم و ما مورد تاخت‌وتاز واقع می‌شدیم در جنگ بین‌الملل اول. حضرت امام در جایی دیگر با یادآوری اسامی برخی از خوانین و اشرار ستمگر که در پناه حکومت مرکزی به غارت اموال و نوامیس مردم می‌پرداختند می‌فرماید: من از بچگی در جنگ بودم ... ما مورد زلقی‌ها بودیم، مورد هجوم رجبعلی‌ها بودیم و خودمان تفنگ داشتیم و من در عین حالی که تقریباً شاید اوایل بلوغم بود، بچه بودم، دور این سنگرهایی که بسته بودند در محل ما و این‌ها می‌خواستند هجوم کنند و غارت کنند، آنجا می‌رفتیم سنگرها را سرکشی می‌کردیم کودتای رضا خان در سوم اسفند 1299 شمسی که بنا بر گواهی اسناد و مدارک تاریخی و غیر قابل خدشه بوسیله انگلیس‌ها حمایت و سازماندهی شده بود هر چند که به سلطنت قاجاریه پایان بخشید و تا حدودی حکومت ملوک‌الطوایفی خوانین و اشرار پراکنده را محدود ساخت اما در عوض آنچنان دیکتاتوری پدید آورد که در سایه آن هزار فامیل بر سرنوشت ملت مظلوم ایران حاکم شدند و دودمان پهلوی به‌تنهایی عهده‌دار نقش سابق خوانین و اشرار گردید.

در چنینی شرایطی روحانیت ایران که پس از وقایع نهضت مشروطیت در تنگنای هجوم بی‌وقفه دولت‌های وقت و عمال انگلیسی از یکسو و دشمنی‌های غرب باختگان روشنفکر مآب از سوی دیگر قرار داشت برای دفاع از اسلام و حفظ موجودیت خویش به تکاپو افتاد. آیت‌الله‌العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری به دعوت علمای وقت قم از اراک به این شهر هجرت کرد واندکی پس‌ازآن امام خمینی که با بهره‌گیری از استعداد فوق‌العاده خویش دروس مقدماتی و سطوح حوزه علمیه را در خمین و ارا ک با سرعت طی کرده بود به قم هجرت کرد و عملاً در تحکیم موقعیت حوزه نو تأسیس قم مشارکتی فعال داشت.

زمان چندانی نگذشت که آن حضرت در اعداد فضلای برجسته این حوزه در عرفان و فلسفه و فقه و اصول شناخته شد.

پس از رحلت آیت‌الله‌العظمی حایری (10 بهمن 1315 ه-ش) حوزه علمیه قم را خطر انحلال تهدید می‌کرد. علمای متعهد به چاره‌جویی برخاستند. مدت هشت سال سرپرستی حوزه علمیه قم را آیات عظام:

سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمدتقی خوانساری -رضوان الله علیهم بر عهده گرفتند. در این فاصله و بخصوص پس از سقوط رضاخان، شرایط برای تحقق مرجعیت عظمی فراهم گردید. آیت‌الله‌العظمی بروجردی شخصیت علمی برجسته‌ای بود که می‌توانست جانشین مناسبی برای مرحوم حایری و حفظ کیان حوزه باشد. این پیشنهاد از سوی شاگردان آیت‌الله حایری و از جمله امام خمینی به سرعت تعقیب شد. شخص امام در دعوت از آیت‌الله بروجردی برای هجرت به قم و پذیرش مسئولیت خطیر زعامت حوزه مجدانه تلاش کرد.

امام خمینی که با دقت شرایط سیاسی جامعه و وضعیت حوزه‌ها را زیر نظر داشت و اطلاعات خویش را از طریق مطالعه مستمر کتب تاریخ معاصر و مجلات و روزنامه‌های وقت و رفت‌وآمد به تهران و درک محضر بزرگانی همچون آیت‌الله مدرس تکمیل می‌کرد دریافته بود که تنها نقطه امید به رهایی و نجات از شرایط ذلت باری که پس از شکست مشروطیت و بخصوص پس از روی کار آوردن رضا خان پدید آمده است، بیداری حوزه‌های علمیه و پیش از آن تضمین حیات حوزه‌ها و ارتباط معنوی مردم با روحانیت می‌باشد.

امام خمینی در تعقیب هدف‌های ارزشمند خویش در سال 1328 طرح اصلاح اساس ساختار حوزه علمیه را با همکاری آیت‌الله مرتضی حایری تهیه کرد و به آیت‌الله بروجردی (رحمه‌الله) پیشنهاد داد. این طرح از سوی شاگردان امام و طلاب روشن ضمیر حوزه مورد استقبال و حمایت قرار گرفت.

اما رژیم در محاسباتش اشتباه کرده بود. لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی که به موجب آن شرط مسلمان بودن، سوگند به قرآن کریم و مرد بودن انتخاب‌کنندگان و کاندیداها تغییر می‌یافت در 16 مهر 1341 ه - ش به تصویب کابینه امیر اسد الله علم رسید. آزادی انتخابات زنان پوششی برای مخفی نگه‌داشتن هدف‌های دیگر بود.

حذف و تغییر دو شرط نخست دقیقاً به منظور قانونی کردن حضور عناصر بهایی در مصادر کشور انتخاب شده بود. چنانکه قبلاً نیز اشاره شد پشتیبانی شاه از رژیم صهیونیستی در توسعه مناسبات ایران و اسرائیل شرط حمایت‌های آمریکا از شاه بود. نفوذ پیروان مسلک استعماری بهاییت در قوای سه گانه ایران این شرط را تحقق می‌بخشید. امام خمینی به همراه علمای بزرگ قم و تهران به محض انتشار خبر تصویب لایحه مزبور پس از تبادل نظر دست به اعتراضات همه جانبه زدند.

نقش حضرت امام در روشن ساختن اهداف واقعی رژیم شاه و گوشزد کردن رسالت خطیر علما و حوزه‌های علمیه در این شرایط بسیار مؤثر و کارساز بود. تلگراف‌ها و نامه‌ها سرگشاده اعتراض‌آمیز علما به شاه و اسدالله علم موجی از حمایت را در اقشار مختلف مردم برانگیخت. لحن تلگراف‌های امام خمینی به شاه و نخست‌وزیر تند و هشداردهنده بود. در یکی از این تلگرافها آمده بود:

اینجانب مجدداً به شما نصیحت می‌کنم که به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسی گردن نهید و از عواقب وخیمِ تخلف از قرآن و احکام علمای ملت و زعمای مسلمین و تخلف از قانون اساس بترسید و عمدا و بدون موجب مملکت را به خطر نیندازید و الا علمای اسلام درباره شما از اظهار عقیده خودداری نخواهند کرد.

بدین ترتیب ماجرای انجمن‌های ایالتی و ولایتی تجربه‌ای پیروز و گرانقدر برای ملت ایران به‌ویژه از آن جهت بود که طی آن ویژگی‌های شخصیتی را شناختند که ازهرجهت برای رهبری امت اسلام شایسته بود. باو جود شکست شاه در ماجرای انجمن‌ها، فشار آمریکا برای انجام اصلاحات مورد نظر ادامه یافت. شاه در دیماه 1341 هجری شمسی اصول شش‌گانه اصلاحات خویش را برشمرد و خواستار رفراندوم شد. امام خمینی بار دیگر مراجع و علمای قم را به نشست و چاره‌جویی دوباره فراخواند.

با پیشنهاد امام خمینی عید باستانی نوروز سال 1342 در اعتراض به اقدامات رژیم تحریم شد. در اعلامیه حضرت امام از انقلاب سفید شاه به انقلاب سیاه تعبیر و همسویی شاه با اهداف آمریکا و اسرائیل افشا شده بود. از سوی دیگر، شاه در مورد آمادگی جامعه ایران برای انجام اصلاحات آمریکا به مقامات واشنگتن اطمینان داده بود و نام اصلاحات را انقلاب سفید نهاده بود. مخالفت علما برای وی بسیار گران می‌آمد.

امام خمینی در اجتماع مردم، بی‌پروا از شخص شاه به عنوان عامل اصلی جنایات و همپیمان با اسرائیل یاد می‌کرد و مردم را به قیام فرامی‌خواند. او در سخنرانی خود در روز دوازده فروردین 1342 شدیداً از سکوت علمای قم و نجف و دیگر بلاد اسلامی در مقابل جنایات تازه رژیم انتقاد کرد و فرمود: امروز سکوت همراهی با دستگاه جبار است حضرت امام روز بعد (13 فروردین 42) اعلامیه معروف خود را تحت عنوان شاه‌دوستی یعنی غارتگری منتشر ساخت.

راز تأثیر شگفت پیام امام و کلام امام در روان مخاطبینش که تا مرز جانبازی پیش می‌رفت را باید در همین اصالت اندیشه، صلابت رأی و صداقت بی‌شائبه‌اش با مردم جستجو کرد.

سال 1342 با تحریم مراسم عید نوروز آغاز و با خون مظلومین فیضیه خون‌رنگ شد. شاه بر انجام اصلاحات مورد نظر آمریکا اصرار می‌ورزید و امام خمینی بر آگاه کردن مردم و قیام آنان در برابر دخالت‌های آمریکا و خیانت‌های شاه پافشاری داشت. در چهارده فروردین 1342 آیت‌الله‌العظمی حکیم از نجف طی تلگراف‌هایی به علما و مراجع ایران خواستار آن شد که همگی به طور دسته جمعی به نجف هجرت کنند. این پیشنهاد برای حفظ جان علما و کیان حوزه‌ها مطرح شده بود.

حضرت امام بدون اعتنا به این تهدیدها، پاسخ تلگراف آیت‌الله‌العظمی حکیم را ارسال نموده و در آن تاکید کرده بود که هجرت دسته جمعی علما و خالی کردن حوزه علمیه قم به مصلحت نیست.

امام خمینی در پیامی (به تاریخ 12 / 2 / 1342) به مناسبت چهلم فاجعه فیضیه بر همراهی علما و ملت ایران در رویارویی سران ممالک اسلامی و دول عربی با اسرائیل غاصب تاکید ورزید وپیمانهای شاه و اسرائیل را محکوم کرد.

 

قیام 15 خرداد

ماه محرم 1342 که مصادف با خرداد بود فرارسید. امام خمینی از این فرصت نهایت استفاده را در تحریک مردم به قیام علیه رژیم مستبد شاه به عمل آورد.

امام خمینی در عصر عاشورای سال 1383 هجری قمی (13 خرداد 1342 شمسی) در مدرسه فیضیه نطق تاریخی خویش را که آغازی بر قیام 15 خرداد بود ایراد کرد.

در همین سخنرانی بود که امام خمینی با صدای بلند خطاب به شاه فرمود: آقا من به شما نصیحت می‌کنم، ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می‌کنم دست‌بردار از این کارها، آقا اغفال می‌کنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند ... اگر دیکته می‌دهند دستت و می‌گویند بخوان، در اطرافش فکر کن ... نصیحت مرا بشنو ... ربط ما بین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت می‌گوید از اسرائیل حرف نزنید ... مگر شاه اسرائیلی است؟ شاه فرمان خاموش کردن قیام را صادر کرد. نخست جمع زیادی از یاران امام خمینی در شامگاه 14 خرداد دستگیر و ساعت سه نیمه‌شب (سحرگاه پانزده خرداد 42) صدها کماندوی اعزامی از مرکز، منزل حضرت امام را محاصره کردند و ایشان را در حالی که مشغول نماز شب بود دستگیر و سراسیمه به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران زندانی کردند و غروب آن روز به زندان قصر منتقل نمودند. صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگیری رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد.

نزدیک‌ترین ندیم همیشگی شاه، تیمسار حسین فردوست در خاطراتش از به‌کارگیری تجربیات و همکاری زبده‌ترین مأمورین سیاسی و امنیتی آمریکا برای سرکوب قیام و همچنین از سراسیمگی شاه و دربار و امرای ارتش وساواک در این ساعات پرده برداشته و توضیح داده است که چگونه شاه و ژنرال‌هایش دیوانه وار فرمان سرکوب صادر می‌کردند.

امام خمینی، پس از 19 روز حبس در زندان قصر به زندانی در پادگان نظامی عشرت‌آباد منتقل شد.

با دستگیری رهبر نهضت و کشتار وحشیانه مردم در روز 15 خرداد 42، قیام ظاهراً سرکوب شد. امام خمینی در حبس از پاسخ گفتن به سؤالات بازجویان، باشهامت و اعلام اینکه هیئت حاکمه در ایران و قوه قضائیه آن را غیر قانونی و فاقد صلاحیت می‌داند، اجتناب ورزید. در شامگاه 18 فروردین سال 1343 بدون اطلاع قبلی، امام خمینی آزاد و به قم منتقل می‌شود. به محض اطلاع مردم، شادمانی سراسر شهر را فرامی‌گیرد و جشن‌های باشکوهی در مدرسه فیضیه و شهر به مدت چند روز بر پا می‌شود. اولین سالگرد قیام 15 خرداد در سال 1343 با صدور بیانیه مشترک امام خمینی و دیگر مراجع تقلید و بیانیه‌های جداگانه حوزه‌های علمیه گرامی داشته شد و به عنوان روز عزای عمومی معرفی شد.

امام خمینی در همین روز (4 آبان 1343) بیانیه‌ای انقلابی صادر کرد و در آن نوشت: دنیا بداند که هر گرفتاری‌ای که ملت ایران و ملل مسلمین دارند از اجانب است، از آمریکاست، ملل اسلام از اجانب عموماً و از آمریکا خصوصاً متنفر است ... آمریکاست که از اسرائیل و هواداران آن پشتیبانی می‌کند. آمریکاست که به اسرائیل قدرت می‌دهد که اعراب مسلم را آواره کند. افشاگری امام علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون، ایران را در آبان سال 43 در آستانه قیامی دوباره قرار داد.

سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره کماندوهای مسلح اعزامی از تهران، منزل امام خمینی در قم را محاصره کردند. شگفت آنکه وقت بازداشت، همانند سال قبل مصادف با نیایش شبانه امام خمینی بود. حضرت امام بازداشت و به همراه نیروهای امنیتی مستقیماً به فرودگاه مهرآباد تهران اعزام و با یک فروند هواپیمای نظامی که از قبل آماده شده بود، تحت‌الحفظ مأمورین امنیتی و نظامی به آنکارا پرواز کرد. عصر آن روز ساواک خبر تبعید امام را به اتهام اقدام علیه امنیت کشور! در روزنامه‌ها منتشر ساخت.

علیرغم فضای خفقان موجی از اعتراض‌ها به صورت تظاهرات در بازار تهران، تعطیلی طولانی مدت دروس حوزه‌ها و ارسال طومارها و نامه‌ها به سازمان‌های بین‌المللی و مراجع تقلید جلوه‌گر شد.

اقامت امام در ترکیه یازده ماه به درازا کشید در این مدت رژیم شاه با شدت عمل بی‌سابقه‌ای بقایای مقاومت را در ایران در هم شکست و در غیاب امام خمینی به سرعت دست به اصلاحات آمریکا پسند زد. اقامت اجباری در ترکیه فرصتی مغتنم برای امام بود تا تدوین کتاب بزرگ تحریر الوسیله را آغاز کند.

 

تبعید امام خمینی از ترکیه به عراق

روز 13 مهرماه 1343 حضرت امام به همراه فرزندشان آیت‌الله حاج آقا مصطفی از ترکیه به تبعیدگاه دوم، کشور عراق اعزام شدند. امام خمینی پس از ورود به بغداد برای زیارت مرقد ائمه اطهار (علیهم‌السلام) به شهرهای کاظمین، سامرا و کربلا شتافت و یک هفته بعد به محل اصلی اقامت خود یعنی نجف عزیمت کرد.

دوران اقامت طولانی و 13 ساله امام خمینی در نجف در شرایطی آغاز شد که هر چند در ظاهر فشارها و محدودیت‌های مستقیم در حد ایران و ترکیه وجود نداشت اما مخالفت‌ها و کارشکنی‌ها و زخم‌زبان‌ها نه از جبهه دشمن رویارو بلکه از ناحیه روحانی‌نمایان و دنیاخواهان مخفی‌شده در لباس دین آنچنان گسترده و آزاردهنده بود که امام با همه صبر و بردباری معروفش بارها از سختی شرایط مبارزه در این سال‌ها به تلخی تمام یاد کرده است. ولی هیچیک از این مصائب و دشواری‌ها نتوانست او را از مسیری که آگاهانه انتخاب کرده بود بازدارد.

امام خمینی سلسله درسهای خارج فقه خویش را با همه مخالفتها و کارشکنی‌های عناصر مغرض در آبان 1344 در مسجد شیخ انصاری (رحمه‌الله) نجف آغاز کرد که تا زمان هجرت از عراق به پاریس ادامه داشت. حوزه درسی ایشان به عنوان یکی از برجسته‌ترین حوزه‌های درسی نجف از لحاظ کیفیت و کمیت شاگردان شناخته شد.

امام خمینی از بدو ورود به نجف با ارسال نامه‌ها و پیکهایی به ایران، ارتباط خویش را با مبارزین حفظ نموده و آنان را در هر مناسبتی به پایداری در پیگیری اهداف قیام 15 خرداد فرامی‌خواند.

امام خمینی در تمام دوران پس از تبعید، علیرغم دشواری‌های پدید آمده، هیچ‌گاه دست از مبارزه نکشید و با سخنرانی‌ها و پیام‌های خویش امید به پیروزی را در دل‌ها زنده نگاه می‌داشت.

امام خمینی در گفتگویی با نماینده سازمان الفتح فلسطین در 19 مهر 1347 دیدگاه‌های خویش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطین تشریح کرد و در همین مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشی از وجوه شرعی زکات به مجاهدان فلسطینی فتوا داد.

اوایل سال 1348 اختلافات بین رژیم شاه و حزب بعث عراق بر سر مرز آبی دو کشور شدت گرفت. رژیم عراق جمع زیادی از ایرانیان مقیم این کشور را در بدترین شرایط اخراج کرد. حزب بعث بسیار کوشید تا از دشمنی امام خمینی با رژیم ایران در آن شرایط بهره گیرد.

چهار سال تدریس، تلاش و روشنگری امام خمینی توانسته بود تا حدودی فضای حوزه نجف را دگرگون سازد. اینک در سال 1348 علاوه بر مبارزین بی‌شمار داخل کشور مخاطبین زیادی در عراق، لبنان و دیگر بلاد اسلامی بودند که نهضت امام خمینی را الگوی خویش می‌دانستند.

 

امام خمینی و استمرار مبارزه (1350 1356)

نیمه دوم سال 1350 اختلافات رژیم بعثی عراق و شاه بالا گرفت و به اخراج و آواره شدن بسیاری از ایرانیان مقیم عراق انجامید. امام خمینی طی تلگرافی به رئیس جمهور عراق شدیداً اقدامات این رژیم را محکوم نمود. حضرت امام در اعتراض به شرایط پیش‌آمده تصمیم به خروج از عراق گرفت اما حکام بغداد با آگاهی از پیامدهای هجرت امام در آن شرایط اجازه خروج ندادند سال 1354 در سالگرد قیام 15 خرداد، مدرسه فیضیه قم بار دیگر شاهد قیام طلاب انقلابی بود. فریادهای درود بر خمینی و مرگ بر سلسله پهلوی به مدت دو روز ادامه داشت پیش از این سازمانهای چریکی متلاشی شده و شخصیت‌های مذهبی و سیاسی مبارز گرفتار زندان‌های رژیم بودند.

شاه در ادامه سیاست‌های مذهب ستیز خود در اسفند 1354 وقیحانه تاریخ رسمی کشور را از مبدأ هجرت پیامبر اسلام به مبداء سلطنت شاهان هخامنشی تغییر داد. امام خمینی در واکنشی سخت، فتوا به حرمت استفاده از تاریخ بی‌پایه شاهنشاهی داد. تحریم استفاده از این مبداء موهوم تاریخی همانند تحریم حزب رستاخیز از سوی مردم ایران استقبال شد و هر دو مورد افتضاحی برای رژیم شاه شده و رژیم در سال 1357 ناگزیر از عقب‌نشینی و لغو تاریخ شاهنشاهی شد.

 

اوج‌گیری انقلاب اسلامی در سال 1356 و قیام مردم

امام خمینی که به‌دقت تحولات جاری جهان و ایران را زیر نظر داشت از فرصت به دست آمده نهایت بهره‌برداری را کرد. او در مرداد 1356 طی پیامی اعلام کرد: اکنون به واسطه اوضاع داخلی و خارجی و انعکاس جنایات رژیم در مجامع و مطبوعات خارجی فرصتی است که باید مجامع علمی و فرهنگی و رجال وطنخواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمن‌های اسلامی در هرجایی درنگ از آن استفاده کنند و بی‌پرده بپا خیزند.

شهادت آیت‌الله حاج آقا مصطفی خمینی در اول آبان 1356 و مراسم پرشکوهی که در ایران برگزار شد نقطه آغازی بر خیزش دوباره حوزه‌های علمیه و قیام جامعه مذهبی ایران بود. امام خمینی در همان زمان به‌گونه‌ای شگفت این واقعه را از الطاف خفیه الهی نامیده بود. رژیم شاه با درج مقاله‌ای توهین‌آمیز علیه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض به این مقاله، به قیام 19 دی‌ماه قم در سال 56 منجر شد که طی آن جمعی از طلاب انقلابی به خاک و خون کشیده شدند. شاه علیرغم دست زدن به کشتارهای جمعی نتوانست شعله‌های افروخته‌شده را خاموش کند.

او بسیج نظامی و جهاد مسلحانه عمومی را به‌عنوان تنها راه باقیمانده در شرایط دست زدن آمریکا به کودتای نظامی ارزیابی می‌کرد.

 

هجرت امام خمینی از عراق به پاریس

در دیدار وزرای خارجه ایران و عراق در نیویورک تصمیم به اخراج امام خمینی از عراق گرفته شد. روز دوم مهر 1357 منزل امام در نجف بوسیله قوای بعثی محاصره گردید انعکاس این خبر با خشم گسترده مسلمانان در ایران، عراق و دیگر کشورها مواجه شد.
روز 12 مهر، امام خمینی نجف را به‌قصد مرز کویت ترک گفت. دولت کویت با اشاره رژیم ایران از ورود امام به این کشور جلوگیری کرد. قبلاً صحبت از هجرت امام به لبنان و یا سوریه بود اما ایشان پس از مشورت با فرزندشان (حجت‌الاسلام حاج سید احمد خمینی) تصمیم به هجرت به پاریس گرفت. در روز 14 مهر ایشان وارد پاریس شدند.

و دو روز بعد در منزل یکی از ایرانیان در نوفل‌لوشاتو (حومه پاریس) مستقر شدند. مأمورین کاخ الیزه نظر رئیس جمهور فرانسه را مبنی بر اجتناب از هرگونه فعالیت سیاسی به امام ابلاغ کردند. ایشان نیز در واکنشی تند تصریح کرده بود که این‌گونه محدودیت‌ها خلاف ادعای دمکراسی است و اگر او ناگزیر شود تا از این فرودگاه به آن فرودگاه و از این کشور به آن کشور برود باز دست از هدف‌هایش نخواهد کشید.

امام خمینی در دیماه 57 شورای انقلاب را تشکیل داد. شاه نیز پس از تشکیل شورای سلطنت و اخذ رأی اعتماد برای کابینه بختیار در روز 26 دیماه از کشور فرار کرد. خبر در شهر تهران و سپس ایران پیجید و مردم در خیابان‌ها به جشن و پای‌کوبی پرداختند.

 

بازگشت امام خمینی به ایران
پس از 14 سال تبعید

اوایل بهمن 57 خبر تصمیم امام در بازگشت به کشور منتشر شد. هر کس که می‌شنید اشک شوق فرومی‌ریخت. مردم 14 سال انتظار کشیده بودند؛ اما در عین حال مردم و دوستان امام نگران جان ایشان بودند چراکه هنوز دولت دست‌نشانده شاه سر پا و حکومت نظامی بر قرار بود؛ اما امام خمینی تصمیم خویش را گرفته و طی پیام‌هایی به مردم ایران گفته بود می‌خواهد در این روزها سرنوشت‌ساز و خطیر در کنار مردمش باشد. دولت بختیار با هماهنگی ژنرال هایزر فرودگاه‌های کشور را به روی پروازهای خارجی بست.

دولت بختیار پس از چند روز تاب مقاومت نیاورد و ناگزیر از پذیرفتن خواست ملت شد. سرانجام امام خمینی بامداد 12 بهمن 1357 پس از 14 سال دوری از وطن وارد کشور شد. استقبال بی سابقه مردم ایران چنان عظیم و غیر قابل انکار بود که خبرگزاری‌های غربی نیز ناگزیر از اعتراف شده و مستقبلین را 4 تا 6 میلیون نفر برآورد کردند.

 

رحلت امام خمینی
وصال یار، فراق یاران

امام خمینی هدف‌ها و آرمان‌ها و هر آنچه را که می‌بایست ابلاغ کند، گفته بود و در عمل نیز تمام هستیش را برای تحقق همان هدف‌ها بکار گرفته بود. اینک در آستانه نیمه خرداد سال 1368 خود را در آماده ملاقات عزیزی می‌کرد که تمام عمرش را برای جلب رضای او صرف کرده بود و قامتش جز در برابر او، در مقابل هیچ قدرتی خم نشده و چشمانش جز برای او گریه نکرده بود. سروده‌های عارفانه‌اش همه حاکی از درد فراق و بیان عطش لحظه وصال محبوب بود؛ و اینک این لحظه شکوهمند برای او و جانکاه و تحمل‌ناپذیر برای پیروانش، فرامی‌رسید. او خود در وصیتنامه‌اش نوشته است: با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به‌سوی جایگاه ابدی سفر می‌کنم و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خدای رحمان و رحیم می‌خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهی‌ها و قصور و تقصیرها بپذیرند و با قدرت و تصمیم و اراده به‌پیش بروند.

شگفت آنکه امام خمینی در یکی از غزلیاتش که چند سال قبل از رحلت سروده است:

انتظار فرج از نیمه خرداد کشم. سال‌ها می‌گذرد حادثه‌ها می‌آید.

ساعت 20 / 22 بعدازظهر روز شنبه سیزدهم خردادماه سال 1368 لحظه وصال بود. قلبی از کار ایستاد که میلیون‌ها قلب را به نور خدا و معنویت احیاء کرده بود. به وسیله دوربین مخفی‌ای که توسط دوستان امام در بیمارستان نصب شده بود روزهای بیماری و جریان عمل و لحظه لقای حق ضبط شده است. وقتی‌که گوشه‌هایی از حالات معنوی و آرامش امام در این ایام از تلویزیون پخش شد غوغایی در دل‌ها برافکند که وصف آن جز با بودن در آن فضا ممکن نیست. لب‌ها دائماً به ذکر خدا در حرکت بود.

در آخرین شب زندگی و در حالی که چند عمل جراحی سخت و طولانی درسن 87 سالگی تحمل کرده بود و در حالی که چندین سرم به دستهای مبارکش وصل بود نافله شب می‌خواند و قرآن تلاوت می‌کرد. در ساعات آخر، طمأنینه و آرامشی ملکوتی داشت و مرتباً شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را زمزمه می‌کرد و با چنین حالتی بود که روحش به ملکوت اعلی پرواز کرد. وقتی‌که خبر رحلت امام منتشر شد، گویی زلزله‌ای عظیم رخ داده است، بغض‌ها ترکید و سرتاسر ایران و همه کانونهایی که در جهان با نام و پیام امام خمینی آشنا بودند یکپارچه گریستند و بر سر و سینه زدند. هیچ قلم و بیانی قادر نیست ابعاد حادثه را و امواج احساسات غیر قابل کنترل مردم را در آن روزها توصیف کند.

مردم ایران و مسلمانان انقلابی، حق داشتند این‌چنین ضجه کنند و صحنه‌هایی پدید آورند که در تاریخ نمونه‌ای بدین حجم و عظمت برای آن سراغ نداریم. آنان کسی را از دست داده بودند که عزت پایمال‌شده‌شان را بازگردانده بود، دست شاهان ستمگر و دست‌های غارتگران آمریکایی و غربی را از سرزمینشان کوتاه کرده بود، اسلام را احیاء کرده بود، مسلمین را عزت بخشیده بود، جمهوری اسلامی را بر پا کرده بود، رودرروی همه قدرتهای جهنمی و شیطانی دنیا ایستاده بود و ده سال در برابر صدها توطئه براندازی و طرح کودتا و آشوب و فتنه داخلی و خارجی مقاومت کرده بود و 8 سال دفاعی را فرماندهی کرده بود که در جبهه مقابلش دشمنی قرار داشت که آشکارا از سوی هر دو قدرت بزرگ شرق و غرب حمایت همه جانبه می‌شد. مردم، رهبر محبوب و مرجع دینی خود و منادی اسلام راستین را از دست داده بودند.

شاید کسانی که قادر به درک و هضم این مفاهیم نیستند، اگر حالات مردم را در فیلم‌های مراسم تودیع و تشییع و خاک‌سپاری پیکر مطهر امام خمینی مشاهده کنند و خبر مرگ ده‌ها تن که در مقابل سنگینی این حادثه تاب تحمل نیاورده و قلبشان از کار ایستاده بود را بشنوند و پیکرهایی که یکی پس از دیگری از شدت تأثر بی‌هوش شده، بر روی دستها در امواج جمعیت به‌سوی درمانگاه‌ها روانه می‌شدند را در فیلم‌ها و عکس‌ها ببینند، در تفسیر این واقعیتها درمانده شوند.

اما آنانکه عشق را می‌شناسند و تجربه کرده‌اند، مشکلی نخواهند داشت. حقیقتاً مردم ایران عاشق امام خمینی بودند و چه شعار زیبا و گویایی در سالگرد رحلتش انتخاب کرده بودند که:

عشق به خمینی عشق به همه خوبیهاست.

روز چهاردهم 1368، مجلس خبرگان رهبر تشکیل گردید و پس از قرائت وصیتنامه امام خمینی توسط حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که دو ساعت و نیم طول کشید، بحث و تبادل نظر برای تعیین جانشینی امام خمینی و رهبر انقلاب اسلامی آغاز شد و پس از چندین ساعت سرانجام حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (رئیس جمهور وقت) که خود از شاگردان امام خمینی سلام الله علیه و از چهره‌های درخشان انقلاب اسلامی و از یاوران قیام 15 خرداد بود و در تمام دوران نهضت امام در همه فراز و نشیب‌ها در جمع دیگر یاوران انقلاب جانبازی کرده بود، به اتفاق آرا برای این رسالت خطیر برگزیده شد. سال‌ها بود که غربی‌ها و عوامل تحت حمایتشان در داخل کشور که از شکست دادن امام مأیوس شده بودند وعده زمان مرگ امام را می‌دادند.

اما هوشمندی ملت ایران و انتخاب سریع و شایسته خبرگان و حمایت فرزندان و پیروان امام همه امیدهای ضد انقلاب را بر باد دادند و نه تنها رحلت امام پایان راه او نبود بلکه در واقع عصر امام خمینی در پهنه‌ای وسیع‌تر از گذشته آغاز شده بود. مگر اندیشه و خوبی و معنویت و حقیقت می‌میرد؟ روز و شب پانزدهم خرداد 67 میلونها نفر از مردن تهران و سوگوارانی که از شهرها و روستاها آمده بودند، در محل مصلای بزرگ تهران اجتماع کردند تا برای آخرین بار با پیکر مطهر مردی که با قیامش قامت خمیده ارزش‌ها و کرامت‌ها را در عصر سیاه ستم استوار کرده و در دنیا نهضتی از خداخواهی و بازگشت به فطرت انسانی آغاز کرده بود، وداع کنند.

هیچ اثری از تشریفات بی روح مرسوم در مراسم رسمی نبود. همه چیز، بسیجی و مردمی و عاشقانه بود. پیکر پاک و سبزپوش امام بر بالای بلندی و در حلقه میلیون‌ها نفر از جمعیت ماتم‌زده چون نگینی می‌درخشید. هر کس به زبان خویش با امامش زمزمه می‌کرد و اشک می‌ریخت. سرتاسر اتوبان و راه‌های منتهی به مصلی مملو از جمیعت سیاه‌پوش بود.

پرچم‌های عزا بر در و دیوار شهر آویخته و آوای قرآن از تمام مساجد و مراکز و ادارات و منازل بگوش می‌رسید. شب که فرارسید هزاران شمع بیاد مشعلی که امام افروخته است، در بیابان مصلی و تپه‌های اطراف آن روشن شد. خانواده‌های داغدار گرداگرد شمع‌ها نشسته و چشمانشان بر بلندای نورانی دوخته شده بود.

فریاد یا حسین بسیجیان که احساس یتیمی می‌کردند و بر سر و سینه می‌زدند فضا را عاشورایی کرده بود. باور اینکه دیگر صدای دلنشین امام خمینی را در حسینیه جماران نخواهند شنید، طاقت‌ها را برده بود. مردم شب را در کنار پیکر امام به صبح رسانیدند. در نخستین ساعت بامداد شانزده خرداد، میلونها تن به امامت آیت الله العظمی گلپایگانی (رحمه‌الله) با چشمانی اشک‌بار بر پیکر امام نماز گذاردند.

انبوهی جمعیت و شکوه حماسه حضور مردم در روز ورود امام خمینی به کشور در 12 بهمن 1357 و تکرار گسترده‌تر این حماسه در مراسم تشییع پیکر امام، از شگفتی‌های تاریخ است. خبرگزاری‌های رسمی جهانی جمعیت استقبال‌کننده را در سال 1357 تا 6 میلیون نفر و جمعیت حاضر در مراسم تشییع را تا 9 میلیون نفر تخمین زدند و این در حالی بود که طی دوران 11 ساله حکومت امام خمینی به‌واسطه اتحاد کشورها غربی و شرقی در دشمنی با انقلاب و تحمیل جنگ 8 ساله و صدها توطئه دیگر آنان، مردم ایران سختی‌ها و مشکلات فراوانی را تحمل کرده و عزیزان بی‌شماری را در این راه از دست داده بودند و طبعاً می‌بایست به تدریج خسته و دلسرد شده باشند اما هرگز این‌چنین نشد. نسل پرورش‌یافته در مکتب الهی امام خمینی به این فرموده امام ایمان کامل داشت که: در جهان حجم تحمل زحمت‌ها و رنج‌ها و فداکاری‌ها و جان نثاری‌ها و محرومیت‌ها مناسب حجم بزرگی مقصود و ارزشمندی و علو رتبه آن است پس‌ازآنکه مراسم تدفین به علت شدت احساسات عزاداران امکان ادامه نیافت، طی اطلاعیه‌های مکرر از رادیو اعلام شد که مردم به خانه‌هایشان بازگردند، مراسم به بعد موکول شده و زمان آن بعداً اعلام شد. برای مسئولین تردیدی نبود که هر چه زمان بگذرد صدها هزار تن از علاقه‌مندان دیگر امام که از شهرهای دور راهی تهران شده‌اند نیز بر جمعیت تشییع‌کننده افزوده خواهد شد، ناگزیر در بعدازظهر همان روز مراسم تدفین با همان احساسات و به‌دشواری انجام شد که گوشه‌هایی از این مراسم بوسیله خبرنگاران به جهان مخابره شد و بدین سان رحلت امام خمینی نیز همچون حیاتش منشاء بیداری و نهضتی دوباره شد و راه و یادش جاودانه گردید چراکه او حقیقت بود و حقیقت همیشه زنده است و فناناپذیر.


زندگی امام به روایت امام

متن زیر فرازهایی از زندگی حضرت امام خمینی (سلام‌الله‌علیه) است که پس از توضیحات معظم له، فرزند گرامی ایشان حضرت حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج سید احمد خمینی نوشته و سپس حضرت امام آن را اصلاح نموده است:

 

بسمه تعالی

به‌حسب شناسنامه شماره: 2744 تولد: 1279 شمسی در خمین، اما در واقع 20 جمادی‌الثانی 1320 هجری قمری مطابق اول مهر 1281 شمسی است. (18 جمادی‌الثانی 1320 مطابق 30 شهریور 1281 صحیح است)

نام خانوادگی: مصطفوی؛ پدر: آقا مصطفی؛ مادر: خانم هاجر (دختر مرحوم آقا میرزا احمد مجتهد خوانساری الاصل و خمینی المسکن)

صدور در گلپایگان به وسیله صفری‌نژاد رئیس اداره آمار ثبت گلپایگان در خمین در مکتبخانه مرحوم ملأ ابوالقاسم تحصیل شروع و نزد مرحوم آقا شیخ جعفر و مرحوم میرزا محمود (افتخار العلماء) درس‌های ابتدایی سپس در خلال آن نزد مرحوم حاج میرزا محمد مهدی (دایی) مقدمات شروع و نزد مرحوم آقای نجفی خمینی منطق شروع و نزد حضرت‌عالی (×) ظاهراً (سیوطی و شرح باب حادی عشر و) منطق و مسلماً در مطول مقداری. در ادراک که سنه 1339 قمری برای تحصیل رفتم نزد مرحوم آقا شیخ محمدعلی بروجردی مطول و نزد مرحوم آقا شیخ محمد گلپایگانی منطق و نزد مرحوم آقا عباس اراکی شرح لمعه پس از هجرت به قم به دنبال هجرت مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم (رحمه‌الله) (ظاهراً هجرت ایشان رجب 1340 قمری بود) (هجرت آیت‌الله حائری به قم رجب 1340 و نوروز 1300 شمسی است) تتمه مطول را نزد مرحوم ادیب تهرانی موسوم به آقا میرزا محمد علی و سطوح را نزد مرحوم آقای حاج سید محمد تقی خوانساری مقداری و بیشتر نزد مرحوم آقا میرزا سید علی یثربی کاشانی تا آخر سطوح و با ایشان به درس خارج مرحوم آیت الله حائری (حاج شیخ عبدالکریم) می‌رفتیم و عمده تحصیلات خارج نزد ایشان بوده است؛ و فلسفه را مرحوم حاج سید ابوالحسن قزوینی و ریاضیات (هیئت، حساب) نزد ایشان و مرحوم آقامیرزا علی اکبر یزدی؛ و عمده استفاده در علوم معنوی و عرفانی نزد مرحوم آقای آقامیرزا محمد علی شاه‌آبادی بوده است پس از فوت مرحوم آقای حائری با عده‌ای از رفقا بحث داشتیم تا آنکه مر حوم آقای بروجردی (رحمه‌الله) به قم آمدند برای ترویج ایشان به درس ایشان رفتم و استفاده هم نمودم و از مدتها قبل از آمدن آقای بروجردی عمده اشتغال به تدریس معقول و عرفان و سطوح عالیه اصول و فقه بود پس از آمدن ایشان به تقاضای آقایان؛ مثل مرحوم آقای مطهری به تدریس خارج فقه مشغول شدم و از علوم عقلیه بازماندم و این اشتغال در طول اقامت قم و مدت اقامت نجف مستدام بود و پس از انتقال به پاریس از همه محروم و به امور دیگر اشتغال داشتم که تاکنون ادامه دارد. نام عیال اینجانب خدیجه ثقفی معروف به قدس ایران، متولد 1292 شمسی، صبیه حضرت آقای حاج میرزا محمد ثقفی طهرانی.

تاریخ ازدواج: 1308؛ فرزند اول: مصطفی، متولد: 1309 شمسی؛ 3 دختر در قید حیات با یک پسر، احمد متولد: 1324؛ دختران به ترتیب سن: صدیقه، فریده، فهیمه، سعیده و بعد از احمد، لطیفه؛ آخرین فرزند در حیات احمد.

 

پی‌نوشت:

× منظور آیت الله پسندیده می‌باشند.


روزشمار برخی مبارزات و تبعیدهای حضرت امام خمینی
(رحمه‌الله)

16 مهرماه سال 1341
جلسه مهم حضرت امام خمینی (رحمه‌الله) با مراجع قم در رابطه با انجمن‌های ایالتی و ولایتی

11 آذرماه سال 1341
لغو تصویب‌نامه ساختگی انجمن‌های ایالتی و ولایتی به دنبال مبارزات پیگیر حضرت امام خمینی (رحمه‌الله) و صدور پیام حضرت امام خمینی (رحمه‌الله) در مورد ختم این غائله

2 بهمن سال 1341
تحریم رفراندوم غیر قانونی و قلابی شاه از سوی حضرت امام خمینی (رحمه‌الله)

2 فروردین ماه سال 1342
فاجعه خونین مدرسه فیضیه به دست عمال رژیم شاه

15 خرداد سال 1342
دستگیری شبانه حضرت امام خمینی (رحمه‌الله). قیام تاریخی ملت ایران در اعتراض به دستگیری حضرت امام (رحمه‌الله)

4 تیرماه سال 1342
انتقال حضرت امام خمینی (رحمه‌الله) از پادگان قصر به سلولی در عشرت‌آباد.

21 فرودین سال 1343
سخنرانی تاریخی حضرت امام خمینی (رحمه‌الله) در مسجد اعظم قم پس از آزادی از حبس و حصر.

4 آبان 1343
سخنرانی کوبنده حضرت امام خمینی (رحمه‌الله) به مناسبت طرح اسارت‌بار کاپیتولاسیون.

13 آبان 1343
بازداشت و تبعید حضرت امام خمینی (رحمه‌الله) به ترکیه

21 آبان سال 1343
انتقال حضرت امام خمینی (رحمه‌الله) از آنکارا به بورسای ترکیه

13 مهرماه سال 1344
انتقال حضرت امام خمینی (رحمه‌الله) از ترکیه به بغداد

16 مهرماه 1344
حرکت امام خمینی (رحمه‌الله) از سامرا به کربلا بعد از تبعید به عراق

23 مهرماه 1344
ورود و استقرار حضرت امام خمینی در نجف بعد از تبعید به عراق

23 آبان 1344
شروع درسهای حوزه‌ای حضرت امام خمینی در نجف پس از تبعید به عراق

12 اردیبهشت 1356
پیام حضرت امام خمینی (رحمه‌الله) به مناسبت چهلم شهدای قم

2 مهرماه 1357
محاصره منزل حضرت امام خمینی (رحمه‌الله) توسط نیروهای بعثی عراق

10 مهرماه 1357
هجرت حضرت امام خمینی (رحمه‌الله) از عراق به‌سوی کویت

13 مهرماه 1357
هجرت حضرت امام خمینی (رحمه‌الله) از عراق به فرانسه

12 بهمن 1357
بازگشت امام خمینی (رحمه‌الله) به میهن اسلامی پس از 15 سال تبعید.

منبع: سایت شهید آوینی