پرسش
سلام؛ در آیه شریفه «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید»، منظور از نحن چه کسانیاند؟ کسی تفسیر میکرد که منظور از نحن به معنای ما که خداوند به کار برده است، ائمه اطهار میباشند. آیا این صحیح است؟
پاسخ اجمالی
1. خداوند در قرآن کریم در ارتباط با احاطه همه جانبه و قدرت مطلقه خود بر انسان، میفرماید: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید»؛ [1] ما انسان را آفریدیم و وسوسههای نفس او را میدانیم و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم.
نزدیکتر بودن از رگ گردن یا رگ قلب، در حقیقت تمثیل و تشبیهی است برای قرب معنوی در قالب یک صورت حسی قابل مشاهده. [2]
معنایش این است که ما انسان را خلق کردیم و همواره تا هستی او باقی است از خطورات قلبیاش آگاهیم و نیز همواره از رگ قلبش به او نزدیکتریم؛ یعنی ما به انسان از شریانهایی حیاتیاش که در داخل بدنش جا گرفته نزدیکتریم، آن وقت چگونه به او و به آنچه در دل او میگذرد آگاه نیستیم؟!
خداوند در این جمله (وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید)، خواسته مقصود خویش را با عبارتی ساده و قابل فهم برای همه مردم بیان کرده باشد و گرنه مسئله نزدیکی خدا به انسان مهمتر از این و خدای سبحان بزرگتر از آن است؛ زیرا خدای تعالی کسی است که نفس آدمی را آفرید و آثاری برای آن قرار داد، پس خدای تعالی بین نفس آدمی و خود نفس و بین نفس آدمی و آثار و افعالش واسطه است؛ لذا خدا از هر جهتی که فرض شود، حتی از خود انسان به انسان نزدیکتر است؛ و چون این معنا معنای دقیقی است که تصورش برای فهم بیشتر مردم دشوار است؛ از اینرو خداوند متعال به این حد اکتفاء کرده که «ما از رگ گردن به او نزدیکتریم». تا برای همگان قابل فهم باشد. چنانکه در جای دیگر نزدیک به همین معنا را فرموده است: «أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»؛ [3] و بدانید که خداوند میان انسان و قلب او حائل میشود. [4]
در حقیقت آیه مورد بحث، اشاره به احاطه وجود و قیومیّت حق تعالی دارد؛ یعنی چون وجود و هستی انسان به دست ما است، پس به این لحاظ ما بِوی نزدیکتر از رگ حیات او هستیم. دلیل نزدیکتر بودن خداوند به انسان (نَحْنُ أَقْرَبُ) این است که وجود هر چیزی وابسته به آن چیزی است که قوام و تحقق وجود او به آن است؛ و از آنجا که ذات متعال، خالق، به وجود آورنده و غایت موجودات است، در واقع تمام آنها و مقوّم وجود آنان است؛ لذا وقتی چنین است، چگونه ممکن است چیزی از او غایب باشد؟![5]
2. اما در ارتباط با اینکه آیا ائمه (علیهمالسلام) نیز چنین ارتباط نزدیکی با انسانها دارند باید گفت که گرچه شاهد بودن آن حضرات بر رفتارهای خود را نمیتوانیم انکار کنیم، اما روایتی را نیافتیم که حتی در تفسیری باطنی نشانگر آن باشد که این آیه در شأن آن بزرگواران است، بلکه برعکس روایاتی وجود دارند که امامان معصوم، خدا را مصداق این آیه قرار داده و خود نیز در مناجاتهایشان با پروردگار از این فراز قرآن استفاده میکردند:
2- 1. امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: در نوشتههای علی (علیهالسلام) آمده است: مدح و ثنا، پیش از سؤال است. وقتی خواستی خدای تعالی را بخوانی، او را تعظیم نما و به بزرگی یاد کن. راوی میگوید پرسیدم، چگونه او را تعظیم کنم؟ فرمود: بگو «یا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ الَی مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ ... یا مَنْ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ». ای کسی که او نزدیکتر است به من از رگ گردن. ای آنکه مانع و حائل میگردد میان انسان و قلبش». [6]
2- 2. از امام صادق (علیهالسلام) نقل کردهاند: پدرم (علیهالسلام) بعد از نماز صبح این دعا را میخواند: «یا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ الَی مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ». [7]
2- 3. در حدیث آمده است؛ روزی ابوحنیفه به امام صادق (علیهالسلام) گفت، فرزندت موسی را دیدم که نماز میخواند و مردم از جلوی او عبور میکردند و او آنها را نهی نمیکرد، درحالیکه این کار پسندیده نیست. امام صادق (علیهالسلام) فرمود؛ فرزندم موسی را صدا کنید، حضرت را صدا کردند، امام صادق سخن ابوحنیفه را برای فرزندش تکرار کرد. موسی بن جعفر در جواب گفت؛ ای پدر، کسی که من برای او نماز میخواندم از آنها به من نزدیکتر بود، چنانکه خداوند متعال میفرماید: ما به انسان از رگ قلب او نزدیکتریم.
امام صادق (علیهالسلام) او را در آغوش گرفت و فرمود: پدر و مادرم به فدایت باد، ای کسی که اسرار الهی در قلبت به ودیعت نهاده شده است![8]
[1]. ق، 16.
[2]. ابن عربی، ابوعبدالله محیی الدین محمد، تفسیر ابن عربی، تحقیق، رباب، سمیر مصطفی، ج 2، ص 278، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422 ق.
[3]. انفال، 24.
[4]. طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 346- 347، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417 ق.
[5] بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 13، ص 274- 275، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361 ش.
[6]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علیاکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 484، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407 ق.
[7]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علیاکبر، ج 1، ص 336، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413 ق.
[8]. کافی، ج 3، ص 297.
منبع: سایت اسلام کوئست. نت