معارف قرآن
  • 5806
  • 136 مرتبه
برخي صفات مؤمنين در سوره مؤمنون

برخي صفات مؤمنين در سوره مؤمنون

1398/11/30 01:04:30 ب.ظ

فصل اول: واژه‌شناسی

ایمان که از ریشه امن و مصدر باب افعال است در لغت به معنای تصدیق کردن می‌باشد. [1]

و در اصطلاح عبارت است از اظهار خشوع و قبول شریعت و آنچه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌واله) آورده است و آن اعتقاد و تصدیق قلبی می‌باشد. پس کسی که بر این صفت باشد مؤمن و مسلمان است که ریب و شک در او راه ندارد و ادای واجبات را نیز بر خود واجب می‌داند و در آن شک نمی‌کند. [2]

بنابراین با توجه به معنای ایمان که تصدیق کردن می‌باشد نتیجه می‌شود که صاحب ایمان نیز باید صدیق باشد زیرا اصل در ایمان داخل شدن در صدق امانتی است که خداوند به انسان داده، پس اگر آن را با قلبش تصدیق کند همان‌طور که با زبانش تصدیق کرده امانت الهی را ادا کرده و درنتیجه مؤمن است. [3]

 

فصل دوم: معانی ایمان در قرآن

ایمان در قرآن دارای معانی گوناگونی است ازجمله این معانی می‌توان به این موارد اشاره کرد:

1. ایمان آوردن و گرویدن که در قرآن بیش از چهارصد مورد به چشم می‌خورد و در بیشتر آیات منظور گروندگان به اسلام و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌واله) می‌باشد.

2. قبول داشتن، باور کردن (تصدیق به قلب).

3. اعتقاد داشتن به خدای یگانه و تصدیق پیامبران [4]

 

اسلام

واژه دیگر اسلام می‌باشد که در لغت به معنای گردن نهادن، فرمان‌برداری و تسلیم شدن آمده است. [5] و در اصطلاح به معنای اظهار خضوع و اظهار شریعت و التزام به آنچه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌واله) آورده است می‌باشد. [6]

 

مؤمن

این واژه از اسماء خداوند و به معنی گواهی دهنده و ایمنی‌بخش می‌باشد که تنها یک‌بار در قرآن در سوره حشر آیه 23 ذکر شده است. مصدر این اسم دارای دو معنی می‌باشد: 1. تصدیق کردن و گواهی دادن 2. امان. [7]

 

فصل سوم: اوصاف و ویژگی‌های مؤمنین در سوره مؤمنون

الف) خشوع در نماز (قد افلح المؤمنون- الذین هم فی صلوتهم خاشعون)

کلمه فلح به معنای شکافتن است و افلح نیز از ماده فلح و فلاح در اصل به معنای شکافتن و بریدن است پس به هر نوع پیروزی و رسیدن به مقصد و خوشبختی اطلاق می‌شود. [8]

اما در معنای خشوع این‌طور آمده است که خشوع از ماده خشع و به معنای تذلل و تواضع می‌باشد. [9]

 

خشوع در نماز نشانه مؤمنان

با توجه به آیه ذکرشده یعنی آیه 2 سوره مؤمنون می‌بینیم که خداوند اقامه صلوه را نشانه مؤمنان نمی‌شمارد بلکه خشوع در نماز را از ویژگی‌های آنان شمرده است و این نکته بیانگر این مطلب است که نماز آن‌ها الفاظ و حرکاتی بی‌روح و فاقد معنی نیست. [10] چنانچه در احوالات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌واله) آمده است که ایشان در نماز چنان خشوعی داشتند که هرگاه به نماز می‌ایستادند صورت مبارکشان از خوف خدا تغییر می‌کرد و دگرگون می‌شد. [11]

 

خشوع روح نماز است

اگر برای نماز روح و جسمی قائل شویم به این معنا که رکوع و سجود و قرائت را جسم نماز بدانیم حضور قلب و توجه درونی به حقیقت نماز و کسی که با او راز و نیاز می‌کنیم روح نماز است و خشوع نیز درواقع چیزی جز حضور قلب توأم با تواضع و احترام نیست. [12] بنابراین می‌توان گفت خشوع روح نماز است.

 

فلسفه آسانی نماز بر خاشعان

گفته می‌شود برای آنان که بنده فروتن و متواضعی در برابر پروردگار می‌باشند نمازخواندن کامل آسان است و علت آن را نیز چنین بیان می‌کنند که ایشان به علت همین تواضعی که دارند هم به اقامه نماز موفق می‌شوند و هم سختی‌های آن را به‌آسانی تحمل می‌کنند چراکه تواضع موجب عشق است و عشق کارها را آسان می‌کند [13] و دیگر اینکه خاشعان چون امید به ثواب خداوند را دارند و می‌دانند که این زحمتی بی‌فایده نیست درنتیجه نماز بر آن‌ها بسیار آسان و لذت‌بخش است. [14]

 

ب) پرهیز از لغو و بیهوده‌گویی (و الذین هم عن اللغو معرضون)

لغو در لغت به معنای کلام بی‌فایده است. [15] اما در اصطلاح لغو به معنای هر عملی و هر گفتاری است که مورد اعتنا نباشد و هیچ فایده‌ای که غرض عقلاً بر آن تعلق گیرد نداشته باشد به‌طوری‌که می‌توان آن را شامل تمامی گناهان دانست. [16]

همچنین گفته می‌شود لغو نه‌تنها شامل سخنان و افعال بیهوده می‌شود بلکه افکار بیهوده و بی‌پایه‌ای که انسان را از یاد خدا غافل و از تفکر در آنچه مفید و سازنده است به خود مشغول می‌دارد همه در مفهوم لغو جمع هستند. [17]

لغو دارای انواعی می‌باشد که عبارت‌اند از لغو قولی و لغو فعلی. لغو قولی به لغوهایی گفته می‌شود که از زبان صادر می‌شوند یعنی آن لغوهایی که در مقال و گفتار موجود است و لغو فعلی به آن دسته از کارهای بیهوده که به‌غیراز زبان توسط اعضاء دیگر بدن انسان انجام می‌گیرد می‌گویند. [18]

 

عملکرد مؤمنان در برخورد با سخنان و اعمال لغو

یکی از مواهب معنوی بهشتیان این است که در آنجا اثری از دروغ‌پردازی‌ها و بیهوده‌گویی‌ها وجود نخواهد داشت و این نعمت بزرگ پاداش کسانی است که در دنیا وقتی به اهل لغو می‌رسند و آن‌ها را سرگرم لغو می‌بینند از آن‌ها روی می‌گردانند. [19] یعنی هیچ‌گاه با آنان لب به سخنی خطایابی هدف نمی‌گشایند و همچنین در اجتماعات لهو و لعب آنان شرکت نمی‌کنند چراکه می‌دانند زندگی فرصتی است تکرار نشدنی پس باید از همه لحظات آن به‌درستی استفاده کنند. [20]

 

ج) پرداخت و ادای زکات (والذین هم للزکاه فاعلون)

زکات در لغت به معنای پاکیزگی و فزونی است و راغب در معنای آن می‌گوید: اصل زکات رشد و فزونی است که از برکت دادن خدای تعالی حاصل می‌شود بنابراین زکاالزرع وقتی است که از کشت و زرع فزونی حاصل شود. [21]

و در اهمیت پرداخت آن همین بس که ادای زکات به‌عنوان محور ایمان و نپرداختن آن از نشانه‌های شرک ذکر شده است چراکه گفته می‌شود انفاق‌های مالی در راه خداوند یکی از روشن‌ترین نشانه‌های ایثار و گذشت و عشق به خداوند است چراکه مال از محبوب‌ترین امور نزد انسان می‌باشد و پرداخت و عدم پرداخت آن می‌تواند شاخصی برای شرک و ایمان در بسیاری از موارد گردد. [22]

 

ارتباط زکات و نماز

فرمان به ادای زکات پس از فرمان به نماز ازاین‌روست که نمازگزاری که با برپایی نماز با خدای منعم ارتباط برقرار کرد و به او تقرب جست از خلق خدا غافل نمی‌شود. [23] بنابراین، این دو فریضه الهی در قرآن جایگاهی محوری دارند چراکه اولاً بهترین وسیله ارتباط میان خالق و مخلوق با عالی‌ترین مفاهیم در زیباترین شکل و هیئت نماز است و ثانیاً محکم‌ترین وسیله پیوند و دوستی و محبت با خلق خدا استقرار عملی برنامه زکات در اسلام می‌باشد. [24]

امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: به‌راستی خداوند تعالی زکات و نماز را در بسیاری از آیات قرآن مقرون یکدیگر قرار داده و فرموده است نماز را به پا دارید و زکات اموال خود را بدهید پس کسی که نماز را اقامه کند ولی زکات ندهد همچون کسی است که نماز را به پا نداشته است. [25]

همچنین یادآوری زکات با نماز قرینه روشنی است که زکات نیز مانند نماز وسیله پاکیزگی روح است یعنی دادن زکات از یک‌سو روح بخل و طمع و پستی و قساوت قلب را از انسان دور می‌کند و از سویی دیگر روح بزرگواری و همدردی را در انسان تقویت می‌کند و از جهت آخر فساد اجتماعی را از راه پر کردن شکاف طبقاتی از بین می‌برد. [26]

 

د) حفظ عفت و پاک‌دامنی (و الذین هم لفروجهم حافظون)

عفت از مصدر عفف و عف به معنی بازداشتن و خودداری کردن است و غرض از آن خودداری از انجام دادن اموری است که برای آدمی حلال و یا پسندیده نیست. [27]

با توجه به اینکه غریزه جنسی از غرایز سرکش انسان و سرچشمه بسیاری از گناهان است لذا کنترل و حفظ حدود آن از نشانه‌های تقوی است و اسلام نیز همواره خواستار حفظ و کنترل این غریزه می‌باشد. [28] همچنین لازم به ذکر است بدانیم که عفت گرچه بیشتر در مورد دختران به کار می‌رود لیکن این مسئله در اسلام برای زن و مرد هردو مطرح شده است و فقط آنچه موجب این تصور شده این است که ریشه و اساس بسیاری از مفاسد به‌ویژه بی‌عفتی‌ها مربوط می‌شود به چراغ سبزی که از سوی زنان و دختران نابکار روشن شده و مردان را به‌سوی خود می‌کشاند [29] به همین جهت تشریع برخی محدودیت‌های رفتاری مثل حجاب برای صیانت از این اصل مهم می‌باشد. همچنین از مهم‌ترین اموری که اسلام با آن انحرافات جنسی را درمان نموده است ترغیب به امر ازدواج می‌باشد که بر آن تأکید فراوان نموده است. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌واله) فرمودند: ای جوانان، هرکدام قدرت دارید ازدواج کنید تا چشمتان در نگاه کوتاه‌تر و دامنتان پاک‌تر گردد. [30] چراکه شک نیست هنگامی‌که انسان تن به ازدواج دهد از چشم‌چرانی‌ها و بوالهوسی‌ها نجات می‌یابد و درباره زنان دیگران به همان‌گونه رفتار خواهد کرد که انتظار دارد دیگران با همسر او رفتار کنند. [31] مطلب دیگر اینکه عفت دارای انواع مختلفی است ولی مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از: عفت شکم و عفت دامن.

با توجه به اینکه از مهم‌ترین شهوات شهوت خوردن است بنابراین بهره‌مندی معقول و مشروع از غریزه خوردن عفت شکم نام دارد؛ و عفت دامن محدود کردن غریزه جنسی در حوزه بهره‌وری‌های مشروع و جلوگیری از تجاوز آن به قلمرو محرمات می‌باشد. [32]

 

پی‌نوشت:

[1]. بهاءالدین خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهی، اول، تهران، ناهید، پاییز 77، ج 1، ص 333
[2]. ابی فضل جمال‌الدین ابن منظور، لسان العرب، بیروت- لبنان، داراحیاء التراث العربی، بی‌تا، ج 1، ص 224
[3]. بهاءالدین خرمشاهی، همان، ص 333
[4]. رک: همان
[5]. خلیل، جر، فرهنگ لاروس، ترجمه سید حمید طبیبیان، سوم، تهران، امیرکبیر، 1370، ج 2، ص 190
[6]. ابی فضل جمال‌الدین ابن منظور، همان، ج 12، ص 293
[7]. بهاءالدین خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهی، ج 2، ص 2183
[8]. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج 14، ص 193
[9]. سید علی‌اکبر قرشی، قاموس قرآن، سوم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1361، ج 1، ص 248
[10]. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج 14، ص 194
[11]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، سوم، تهران، اسلامیه، تابستان 76، ج 84، ص 248
[12]. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، همان، ج 14، ص 204
[13]. محمد محمدی اشتهاردی، نماز از دیدگاه قرآن و عترت، سوم، قم، نبوغ، زمستان 1374، ص 48
[14]. رک: سید علی‌اکبر قرشی، تفسیر احسن الحدیث، سوم، 1377، ج 1، ص 112
[15]. سید علی‌اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج 1، ص 196
[16]. سید محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، تهران، انتشارات محمدی، بهمن 1356، ج 30، ص 75
[17]. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج 14، ص 195
[18]. جواد حبیبی تبار، گام‌به‌گام با راه خودسازی، اول، قم، گام‌به‌گام، 1381، ص 54 و 91
[19]. سید محمدتقی مدرسی، تفسیر هدایت، پرویز اتابکی، ج 8، ص 488
[20]. عباس شوشتری، فرهنگ کامل لغات قرآن، چهارم، تهران، گنجینه، 1359، ص 263
[21]. ابوالقاسم حسین راغب اصفهانی، مفردات فی غریب القرآن، سید غلامرضا خسروی حسینی، دوم، بی‌جا، مرتضوی، ج 2، ص 213
[22]. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج 20، ص 216
[23]. عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، اول، قم، اسراء، مرداد 1381، ج 4، ص 118
[24]. احمد محسنی گرگانی، زکات در اسلام، قم، پیام مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)، زمستان 1377، ص 135
[25]. شیخ محمد حر عاملی، وسایل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، چهارم، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1391 ه.ق، ج 4، ص 11
[26]. زین‌العابدین قربانی لاهیجی، تفسیر جامع آیات الاحکام، دوم، تهران، سایه، 1380، ج 3، ص 246
[27]. لوئیس، معلوف، فرهنگ بزرگ جامع نوین (ترجمه المنجد)، احمد سیاح، تهران، اسلامیه، ج 2، ص 1072
[28]. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج 25، ص 36
[29]. دکتر علی قائمی، سازندگی و تربیت دختران، دوم، تهران، انجمن اولیاء و مربیان، تابستان 71، ص 196
[30]. حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، اول، قم، لاحیاء التراث- مؤسسه آل البیت، 1407 ه.ق، ج 14، ص 153
[31]. دکتر علی قائمی، تشکیل خانواده در اسلام، بی‌جا، دانش اسلامی، بی‌تا، ص 25
[32]. احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی، اخلاق اسلامی، نوزدهم، قم، معارف، پاییز 1382، ص 152

 

 

منبع: سایت مکتب نرجس

اخبار مرتبط