درآمد:
سبک زندگی (به انگلیسی: Life Style) برای توصیف شرایط زندگی انسان استفاده میشود. این عبارت ابتدا توسط آلفرد آدلر در سال 1929 ابداع شد.
سبکهای زندگی مجموعهای از طرز تلقیها، ارزشها، شیوههای رفتار، حالتها و سلیقهها در هر چیزی را در برمیگیرد.
در بیشتر مواقع مجموعه عناصر سبک زندگی در یکجا جمع میشوند و افراد در یک سبک زندگی مشترک میشوند. بهنوعی گروههای اجتماعی اغلب مالک یک نوع سبک زندگی شده و یک سبک خاص را تشکیل میدهند. سبکی شدن زندگی با شکلگیری فرهنگ مردم رابطه نزدیک دارد. مثلاً میتوان شناخت لازم از افراد جامعه را از سبک زندگی افراد آن جامعه به دست آورد. (1)
روانشناسان و پزشکان، سبک زندگی را در سطح فردی یا اصطلاحاً در سطح «تکنیکی» بررسی میکنند. جامعهشناسان، سبک زندگی را در سطح «تاکتیکی» مطالعه میکنند. اما سبک زندگی فرد در «جامعه» از حیث «آنچه که باید»، در سطح «استراتژیک» مطالعه میشود. (2)
«سبک زندگی» چنانکه گذشت مفهومی وام گرفته از دنیای غرب است.
غربیها بر اساس مبانی، رهیافتها و نظامهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خودشان به مفهومسازی «سبک زندگی» پرداختهاند. لذا تجویز نسخههای وارداتی غرب، جز تشبه به غرب، فایده و عایدی نخواهد داشت. ازاینرو در تبیین سبک زندگی ایمانی میبایست بر اساس آموزههای رفتار ساز و حیاتبخش اسلام نسخه پیچید.
در قرآن کریم در مورد عدم پیروی از غیر مسلمین در امور زندگی آمده است:
ولا تتبع اهوائهم و احذرهم ان یفتنوک عن بعض ما انزل الله الیک؛ و از هوسهای آنان پیروی مکن و از آنها بر حذر باش، مبادا تو را از بعض احکامیکه خدا بر تو نازل کرده، منحرف سازند. (مائده،49)
همچنین اشاره میشود:
ولو اتبع الحق اهوائهم لفسدت السموات و الارض و من فیهن بل اتیناهم بذکرهم فهم عن ذکرهم معرضون؛ اگر حق تابع هوای نفس آنان شود، همانا آسمانها و زمین و هر چه در آنهاست فاسد خواهد شد ولی، قرآنی به آنها دادیم که مایه یادآوری آنهاست اما آنها از (آنچه مایه) یادآوریشان (است) روی میگردانند. (مؤمنون،71) (3)
در این سلسله نوشتار خواهیم کوشید تا سبک زندگی ایمانی را بر اساس آموزههای اصیل قرآن حکیم تبیین کنیم.
1. تجاوز به حریم خصوص افراد ممنوع!
زندگی خانوادگی هرکس مخصوص خود اوست و هرکسی نسبت به افراد دیگر برای داخل زندگی خود حالت رودربایستی دارد؛ ازاینرو اگر کسی سرزده داخل زندگی فردی شود، حالت دستپاچگی پیدا میکند. زیرا انسان دارای دو بعد است، بعد فردی و بعد اجتماعی و به همین دلیل نیز دارای دو نوع زندگی است، زندگی خصوصی و عمومیکه هر یک برای خود ویژگیها و آداب و مقرراتی دارد.
بهعنوانمثال انسان ناچار است در محیط اجتماع قیود زیادی را ازنظر لباس و طرز حرکت و رفتوآمد رعایت کند، اما در محیط خصوصی از این قیدوبندها رهاست. او میخواهد در چنین فضایی استراحت کند و با خانواده و فرزندان خود به گفتوگوهای خصوصی بنشیند و تا آنجا که ممکن است از این آزادی بهره گیرد، به همین دلیل به خانه خود پناه میبرد و با بستن درها به روی دیگران، زندگیاش را بهطور موقت از جامعه جدا میکند و همراه آن از انبوه قیودی که ناچار بود در محیط اجتماع رعایت کند، آزاد میشود. حال طبیعی است که این محیط خصوصی که اعضای خانواده فرد در آن زندگی میکنند، باید از امنیت کافی برخوردار باشد و اگر بنا باشد هرکس سرزده وارد این محیط شود و به حریم امن آن تجاوز کند، دیگر آن آزادی و استراحت و آرامش وجود نخواهد داشت. در این میان هر جامعهای متناسب با ارزشهای خود تعریفی برای محیط خصوصی ارائه میدهد و بر حفظ و رعایت حدود آن اهتمام میورزد. در اسلام که سبک زندگی خاصی را دنبال میکند و برای استحکام خانواده و حفظ عفت و حیثیت افراد جایگاه بالایی قائل است، درباره ورود افراد به حریم خصوصی و زندگی خانوادگی دیگران، آداب و مقرراتی وضع شده و حتی در معاشرت به رعایت آن سفارش کرده است. خداوند در آیات 27 و 28 و 29 سوره مبارکه نور به این آداب اشاره میکند و میفرماید:
«یَاأیهَاالَّذینَ آمَنوُا لاتَدخُلُوا بُیُوتاً غَیرَ بُیُوتِکم حَتی تَستَأنِسوا وَ تُسلِّمُوا عَلی أهلِهَا ذَلِکُم خَیرٌ لَّکُم لَعَلَّکُم تَذَکَّرُونَ (27) فَاِن لَّم تجِدُوا فیها أحَداً فَلا تَدخُلُوهَا حَتی یؤذَنَ لَکم وَ اِن قِیلَ لَکُمُ ارجِعُوا فَارجِعُوا هُوَ أزکی لَکُم وَ الله ُ بِمَا تَعمَلُونَ عَلِیمٌ (28) لَّیس عَلَیکم جُنَاحٌ أن تَدخُلُوا بُیُوتاً غَیرَ مَسکُونَهٍ فیها مَتَعٌ لَّکم وَ الله ُ یَعلَمُ مَا تُبدُونَ وَ مَا تَکتُمُونَ (29):
27 - ای کسانی که ایمان آوردهاید در خانههایی غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید، این برای شما بهتر است، شاید متذکر شوید.
28 - و اگر کسی در آن نیافتید داخل آن نشوید تا به شما اجازه داده شود و اگر گفته شود بازگردید، بازگردید، که برای شما پاکیزهتر است و خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است.
29 - گناهی بر شما نیست که وارد خانههای غیرمسکونی بشوید که در آنجا متاعی متعلق به شما وجود دارد و خدا آنچه را آشکار میکنید یا پنهان میدارید، میداند.
در این آیات بخشی از آداب معاشرت و دستورهای اجتماعی اسلام که ارتباط نزدیکی با مسائل مربوط به حفظ عفت عمومیدارد، بیان شده است و آن طرز ورود به خانههای مردم و چگونگی اجازه ورود گرفتن است. این دستورها در جامعهای بیان میشد که معمول نبود درهای خانهها را ببندند و حتی اجازه گرفتن را کسرشان میدانستند. در چنین فضایی اسلام به مسلمانان تازه جداشده از محیط جاهلی، آداب معاشرت را تعلیم داد و به آنها دستور داد که حریم خانواده را پاس دارند و بدون اجازه و سرزده به آن مکان وارد نشوند. «استیناس» که در آیه شریفه آمده است امری فراتر از استیذان و اذن گرفتن است و به معنای انس و الفت و آرامش اهل آن خانه را جلب کردن است؛ تفسیر نمونه دراینباره مینویسد: «این جا جمله تستانسوا به کار رفته است نه تستاذنوا زیرا جمله دوم فقط اجازه گرفتن را بیان میکند، در حالی که جمله اول که از ماده انس گرفته شده اجازه ای توأم با محبت و لطف و آشنایی و صداقت را میرساند و نشان میدهد که حتی اجازه گرفتن باید کاملاً مودبانه و دوستانه و خالی از هرگونه خشونت باشد. بنابراین هرگاه این جمله را بشکافیم بسیاری از آداب مربوط به این بحث، در آن خلاصه شده است، مفهومش این است فریاد نکشید، در را محکم نکوبید با عبارات خشک و زننده اجازه نگیرید و به هنگامیکه اجازه داده شد بدون سلام وارد نشوید، سلامیکه نشانه صلح و صفا و پیام آور محبت و دوستی است.»
علامه طباطبایی نیز در تحلیل «تستانسوا» مینویسد:
ازاینجا معلوم میشود که مصلحت این حکم پوشاندن عورات مردم و حفظ احترام آنان است، پس وقتی شخص داخل شونده هنگام دخولش به خانه غیر، استیناس کند و صاحبخانه را به استیناس خود آگاه کند و بعد داخل شود و سلام کند در حقیقت او را در پوشاندن آنچه باید بپوشاند کمک کرده و نسبت به خود ایمنیاش داده است و معلوم است که استمرار این شیوه پسندیده، مایه استحکام اخوت و الفت و تعاون عمومیبر اظهار جمیل و ستر قبیح است و جمله ذلکم خیر لکم لعلکم تذکرون هم اشاره به همین فواید است.» در سیره پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهواله) هم نقل شده است، هنگامیکه میخواستند وارد خانه دختر بزرگوارشان حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) شوند، نخست بر در خانه میآمدند و دست به روی در میگذاشتند و در را کمیعقب میزدند و سپس میفرمودند: السلام علیکم؛ حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) پاسخ سلام پدر را میدادند، بعد پیامبر (صلیاللهعلیهواله) میفرمودند: اجازه دارم وارد شوم؟ سپس وارد میشدند. این حدیث بهخوبی نشان میدهد که تا چه اندازه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهواله) که یک الگو و سرمشق برای عموم مسلمانان هستند این نکات را دقیقاً رعایت میفرمودند. حتی در بعضی از روایات میخوانیم باید سه بار اجازه گرفت، اجازه اول را بشنوند و به هنگام اجازه دوم خود را آماده کنند و به هنگام اجازه سوم اگر خواستند اجازه دهند و اگر نخواستند اجازه ندهند. حتی بعضی لازم دانستهاند که در میان این سه اجازه، فاصلهای باشد زیرا گاه لباس مناسبی بر تن صاحبخانه نیست و گاه در حالی است که نمیخواهد کسی او را در آن حال ببیند، گاه وضع اتاق به هم ریخته است و گاه اسراری در میان است که نمیخواهد دیگری بر اسرار درون خانهاش واقف شود و باید به او فرصتی داد تا خود را جمعوجور کند و اگر اجازه نداد بدون کمترین احساس ناراحتی باید از ورود به خانه صرفنظر کرد. (4)
ادامه دارد...
پینوشت:
1. ویکیپدیا
2. گفتگوی هفتهنامه پنجره با دکتر عباسی
3. بولتن نیوز
4. محمدعلی ندایی
منبع: تبیان