مقدمه
قاطعیت، مجموعهای از مهارتهاست که هر کس از راه تمرین میتواند به آن دست یابد. افراد پس از کسب مهارت قاطعیت، میتوانند بدون اضطراب بیمورد، احساسات صادقانه خود را ابراز دارند و حق خود را بدون انکار حق دیگران مطالبه کنند. پرخاشگری و قاطعیت، مفاهیمی هستند که اغلب باهم اشتباه میشوند. قاطعیت، وسیلهای ارزشمند برای رسیدن به اعتمادبهنفس و کنترل خویش است.
هدف
هدف از طرح موضوع قاطعیت این است که به افراد کمک شود در روابط خود با دیگران، بیشتر به اصل مساوات و شرط انصاف برسند. انسانها در موقعیتهای گوناگون، به روشهایی احتیاج دارند تا بیآنکه به شأن و منزلت کسی خدشه وارد شود، مشکل خود را با دیگران در میان گذارند. در این وضعیت، برخی، احساسات خود را پنهان میکنند و ناراحت باقی میمانند و گروهی دیگر به شخصی که آنان را ناراحت کرده، حملهور میشوند. این بحث بهاعتدال اعتقاد دارد؛ نه توصیه میکند سرتان را پایین بیندازید و راه خود را بروید و نه بهطرف مقابل حملهور شوید. مجبور نیستید برای آنکه مرعوب دیگران نشوید، آنها را مرعوب کنید. مجبور نیستید به هر ساز دیگران برقصید. فرد قاطع میتواند بهطور مستقیم و صادقانه با این نگرانیها روبهرو شود و تا حد امکان به همگان به چشم برابر نگاه کند. قاطعیت، روابط مثبت میان اشخاص و احترام آنها به یکدیگر را در پی دارد. هدف آموزش قاطعیت، یاددادن هنر ارتباط عمیق با دیگران، برخورد جدی با کار و زندگی و تسلط بر خویش است.
موانع
موانع چندی بر سر راه مطرحشدن موضوع قاطعیت وجود دارد. بهاینترتیب که برخی حق قاطع بودن را از خود دریغ میکنند و گروهی از افراد از قاطعیت داشتن هراسان میشوند.
بسیاری از والدین هرگاه فرزندان آنها خواستهاند برای احراز حق خود قاطعیت نشان دهند، با آنها مخالفت کردهاند. برخی از معلمان به شاگردان مطیع پاداش میدهند و با آنهایی مخالفت میکنند که مخالف روشهای آموزشی ایشاناند. در گذشته، خیلی از کارکنان آموختهاند که اگر بخواهند حرفشان را بزنند، از ترقی و اضافهحقوق خبری نخواهد بود و ممکن است کار خود را نیز از دست بدهند؛ اما روزبهروز پیشرفتهایی برای ایجاد جامعهای مبتنی بر ارزشهای قاطعیت، حاصل شده است. افراد در مقایسه با گذشته، راحتتر نظر خود را بیان میکنند. روابط میان افراد به برابری طرفین توجه دارد؛ هرچند رفتار بعضی از افراد بهگونهای است که اگر در عصر پیشین زندگی میکردند، خوشحالتر بودند؛ اما به دلایل متعدد، محل کار تا حد زیادی انسانیتر شده است و کارکنان ابراز عقیده میکنند و بهرغم مخالفت رئیس، دیدگاههای خود را بازگو مینمایند. قاطعیت برای همه افراد میتواند سودمند باشد و نتایج سودمندی فراهم کند؛ زیرا فرد قاطع، رابطه بهتر و برخورد مؤثرتری با دیگران دارد.
تفاوت قاطعیت با پرخاشگری
رفتار قاطع، اغلب با رفتار پرخاشگرانه اشتباه میشود. ازجمله تمایزات اساسی میان افراد قاطع و پرخاشگر، این واقعیت است که فرد قاطع مورداحترام دیگران است. او همانگونه که برای خود ارزش و احترام قائل میشود، به دیگران نیز احترام میگذارد. چنین شخصی بهجای آنکه دیگران را به پیروی از خواستههای خود مجبور کند، با آنها مشورت میکند. درحالیکه پرخاشگران، به تابعیت محض دیگران، بهویژه زیردستان عادت کردهاند، نه مشارکتشان.
قاطعیت، یکی از جنبههای قابل اصلاح ارتباط میان افراد است. این مهارت میتواند افراد را در برخورد با دیگران بسیار یاری دهد. قاطعیت با درک و پذیرش اینکه هر فردی حق انتخاب و کنترل زندگی خود را دارد، آغاز میشود. قاطعیت به معنای بهرهکشی از دیگران نیست، بلکه به معنای محافظت از خود و منابع خود است. هر تعریفی که از قاطعیت موردقبول قرار گیرد، باید در آن بر رعایت و احترام به حقوق خود و دیگران تأکید شود و بین گرفتن حقوق خود و پای مال کردن حقوق دیگران، تمایز قائل شد.
مراحل
برای نشان دادن قاطعیت در یک وضعیت خاص، لازم است پنج مرحله طی شود. هنگام مواجهشدن با یک وضعیت تحملناپذیر، افراد قاطع آن وضعیت را بهطور عینی توصیف میکنند، واکنش عاطفی نشان میدهند، با وضعیت دیگران همدلی مینمایند، سپس به بدیلهایی برای حل مسئله ارائه میکنند و پیامدهایی (مثبت و منفی) که ایجاد خواهد شد را بازگو مینمایند.
البته پیمودن این پنج مرحله ممکن است در تمام شرایط لازم نباشد. از این پنج مرحله، گاهی فقط توصیف وضعیت موجود و ارائه راهحل ضروری است. بهکارگیری دیگر مراحل این فرآیند، به اهمیت مشکل و روابط بین افراد بستگی دارد.
کارکردها
مهارت قاطعیت، به فراخور موقعیت چند هدف را برآورده میسازد. بهطورکلی استفاده ماهرانه از قاطعیت به فرد کمک میکند که:
ـ جلو پای مال شدن حقوق خود را بگیرد؛
ـ تقاضاهای نامعقول دیگران را رد کند؛
ـ بتواند از دیگران درخواستهای معقولی داشته باشد؛
ـ با مخالفتهای نامعقول دیگران، برخورد درست و مؤثری بکند؛
ـ حقوق دیگران را به رسمیت بشناسد؛
ـ رفتار دیگران را در برابر خود تغییر دهد؛
ـ از رفتارهای پرخاشگرانه غیرضروری خودداری کند؛
ـ در هر موردی موضع خود را با اعتمادبهنفس و آزادانه مطرح سازد.
طبقهبندی رفتار افراد
بهطورکلی میتوان افراد و رفتار آنها را به سه دسته کلی تقسیم کرد. برخی از افراد به تحقیر دیگران میپردازند، حقوق دیگران را نادیده میگیرند، دیگران را میرنجانند و فقط به اهداف خود توجه دارند. این افراد را افراد پرخاشگر مینامند. پرخاشگری ممکن است هدفهای فرد را برآورده سازد، اما اسباب مرارت دیگران را فراهم میکند. دسته دوم، افراد کم رو و فاقد قاطعیت هستند. آنها نمیتوانند احساسات خود را نشان دهند و همواره احساس رنجش دارند و حق انتخاب خود را به دیگران میدهند. افراد کم رو بهندرت به هدفهای خود میرسند. درنهایت، افراد قاطع، افرادی هستند که با صداقت احساسات خود را بیان میکنند. آنها اغلب به هدف میرسند و حتی اگر به هدف نرسند، احساس خوبی دارند؛ زیرا رفتار مناسبی داشتهاند.
افراد پرخاشگر
پرخاشگری، یعنی تهدید دیگران و نادیده گرفتن حقوق آنها. مردم، افراد پرخاشگر را افرادی ناسازگار، زورگو، سلطهگر و غیر خویشتندار میدانند. اگرچه این افراد با نهیب زدن و ترساندن دیگران میتوانند حرف خود را به کرسی بنشانند، اما باعث میشوند تا دیگران از آنها بیزار و گریزان شوند. افراد پرخاشگر همواره به دنبال برنده شدن هستند، حتی اگر این برنده شدن به بهای ضرر رساندن به دیگران باشد. این افراد معتقدند همیشه حق با آنان است و دیگران هیچ حقی ندارند و آنچه خود میگویند، در برابر گفتههای دیگران از اهمیت بیشتری برخوردار است و نقش و کمکشان در مقایسه با نقش و کمکی که دیگران ارائه میدهند، باارزشتر است. این افراد میکوشند با بلند حرف زدن، قطع کردن صحبت دیگران، قلدری، استفاده از کنایه و یا با استفاده از گفتههای تهدیدآمیز و نگاههای خصمانه بر دیگران غلبه کنند. افزون بر این، اطمینان اغراقآمیزی به خود دارند. کلمه «من» را با تأکید به کار میبرند، دیگران را در گفتههای خود نادیده میگیرند، بسیار زود برافروخته میشوند و بهشدت از دیگران انتقاد میکنند و در اغلب اوقات موضعی صریح دارند. همیشه پیشنهادات و خواستههایشان را طوری مطرح میکنند که گویا در حال دستور دادن هستند. این افراد، پس از فرونشستن عصبانیتشان، دیگران را مسئول برانگیخته شدن خشم خود میدانند. درباره افرادی که با آنان بدرفتاری کردهاند، دیدی تحقیرآمیز دارند. چنانچه دیگران مطابق خواست آنان عمل کنند، مشکلی بروز نخواهد کرد. هدف افراد پرخاشگر، برنده شدن بدون رعایت حقوق دیگران است. بهطورکلی میتوان نشانههای رفتاری افراد پرخاشگر را بدینصورت بیان کرد: فریاد کشیدن، درها را به هم کوفتن، ناسزا گفتن، اخم کردن، تمسخر کردن، چشمغره رفتن، انگشت خود را سوی دیگران نشانه رفتن، پوزخند زدن، تکان دادن مشتها، صحبت دیگران را قطع کردن، تحقیر دیگران در حضور جمع و همه تقصیرات را به گردن دیگران انداختن.
راهکارهایی برای مهارت قاطعیت
هنگامیکه درباره مهارت «نه» گفتن بحث میشود، بیشتر مردم فکر میکنند «نه» گفتن، درواقع یک رفتار قاطعانه در برابر خواستههای منفی و نارواست؛ اما بهرغم تفکر این افراد، همیشه اینطور نیست؛ زیرا درخواستها میتوانند مثبت، منفی، معقول، نامعقول و... باشند. غیر از درخواستهایی که عرف جامعه آنها را منفی یا نامعقول میداند، این طرز تلقی ماست که مشخص میکند درخواست، منفی است یا مثبت، معقول است یا نامعقول.
باید پذیرفت که درخواستها همیشه منفی نبوده و معلول شرایط هستند و در حالتهای مختلف، گزارههای گوناگونی دارند. لزوم پرداخت به مسئله مهم «نه گفتن» هنگامی برجستهتر میشود که در حالتهای مختلفی قرار بگیریم؛ حالتهایی که یا باید «نه» بگوییم یا اینکه «بله» گفته، درخواست را قبول کنیم.
در تعاملات اجتماعی باید صریح بود و بهراحتی حرف خود را زد. اگر بکوشیم و تمرین کنیم که صریح باشیم، در برابر درخواستهای دیگران نیز میتوانیم با صراحت برخورد کنیم. در سناریوهایی که ارائه میکنیم، این صراحت در «نه» گفتن با تعبیر و تأویل از قاطعیت بیان شده است:
فرض کنید که با دوستان خود به بازار رفتهاید و میخواهید خرید کنید.
سناریو اول:
شما: من این رنگ لباس را خیلی دوست دارم.
دوستان: این رنگ دیگر از مد افتاده است.
شما: اما من از بچگی به این رنگ علاقه داشتهام.
دوستان: اصلاً تو بیکلاسی، بهروز نیستی، سلیقه نداری.
شما: از راهنمایی شما سپاسگزارم؛ اما من این رنگ را ترجیح میدهم.
درخواست یا پیشنهاد دوستانتان ظاهراً نه منفی بود و نه نامعقول، اما چون برخلاف میل شما بود، درخواست نامعقولی به شمار میرفت.
سناریو دوم:
شما: من این رنگ لباس را خیلی دوست دارم.
دوستان: این رنگ دیگر از مد افتاده است.
شما: اما من از بچگی به این رنگ علاقه داشتهام.
دوستان: اصلاً تو بیکلاسی، بهروز نیستی، سلیقه نداری.
شما: حالا که فکر میکنم که حق با شماست، اصلاً این رنگ برازنده من نیست و فکر نکنم در تن نیز زیبا باشد.
تحلیل سناریوها:
اگر به سناریو اول توجه کرده باشید، شخص پیشنهاد دوستان خود را با حالتی محترمانه رد میکند. او با شخصی کردن سلیقه، میکوشد به دوستان خود بفهماند که برای نظر آنها احترام قائل است، ولی میل درونیاش حکم دیگری میکند و او را از خرید لباسی که آنها به او پیشنهاد کردهاند، بازمیدارد. البته در فرآیند «نه» گفتن، باید توجه داشت که حقوق هر دو طرف حفظ شود. هیچگاه گستاخی و پرخاشگری را با قاطعیت اشتباه نگیرید.
اما سناریو دوم، شخص نهتنها تسلیم پیشنهاد دوستان خود شده است، بلکه با دلیل و برهانی که میآورد، نظر آنها را تأیید میکند.
رفتار منفعلانه و قاطعیت
رفتارشناسی در علم روانشناسی از اهمیت ویژهای برخوردار است. اصولاً شناخت نوع و نحوه رفتار، به برقراری ارتباط موفق و رضایتبخش کمک شایانی خواهد کرد. در مورد قاطعیت نیز نوع رفتار ما با دیگران بسیار اهمیت دارد؛ زیرا این ما هستیم که نحوه رفتار دیگران را با خود، رقم میزنیم. اگر رفتار منفعلانه داشته باشیم، یعنی اجازه دادهایم دیگران بهجای ما تصمیم بگیرند؛ چنانکه در سناریو دوم بحث شد.
رفتار انفعالی است که باعث میشود شخص، در برابر درخواستها و حتی پیشنهادهای دیگران منفعلانه عمل کرده، در رد یا قبول آنها دچار تردید شود. به دیگر سخن، افراد منفعل با رفتار انفعالیشان نمیتوانند از حقوق شخصی خود دفاع و درخواستهای نامعقول و ناروا را رد کنند. بیشتر در این فکر هستند که طوری حرف بزنند و رفتار کنند که دیگران نرنجند و موردقبول آنها واقع گردد. این افراد حتی در بعضی از موارد، در بیان خواستههای صریح خود نیز ناتواناند. ریشه این مسئله را باید در اعتمادبهنفس پایین جستوجو کرد. اعتمادبهنفس کم که عدم قاطعیت نیز، یکی از پیامدهای منفی آن است، مانع از آن میشود که بتواند ابراز وجود کنند. آنها معمولاً خود را در شخصیتهای دیگران پنهان میدارند و اجازه میدهند دیگران بهجایشان تصمیم بگیرند.
برخلاف آنها، افرادی که اعتمادبهنفس بالایی دارند اجازه نمیدهند دیگران بهجای آنها تصمیم بگیرند. این گروه از خود تصویری واقعی دارند و با شناخت نقاط قوّت و ضعف خویش، مانع از آن میشوند که دیگران اعتمادبهنفسشان را به هم بزنند.
قاطعیت در قرآن
در آیات متعددی آنجا که سخن از ایمان آوری است، قاطعیت هم مطرح است. مثلاً ساحران وقتی با حقانیت حضرت موسی (علیهالسلام) روبهرو شدند، باوجود تمام تهدیدهای فرعون، ایمان خود را ابراز کردند و با قاطعیت تمام از عقیده خود دست برنداشتند. در موارد دیگر هم خداوند از مؤمنان خواسته تا در برابر مشرکان سازش نکنند و بر اصول و چارچوبهای خود پای بند باشند. آیات 104 تا 106 سوره یونس، راهکارهایی دراینباره صادر کردهاند. در تمام این موارد، صراحت و قاطعیت بهخوبی مشاهده میشود. لحن آیات نشان میدهد مشرکان گاهی گرفتار این توهم بودند که ممکن است پیامبر در اعتقاد خود درباره بتها نرمش و انعطاف به خرج دهد و نوعی پذیرش برای آنها قائل گردد و آنان را در کنار عقیده به خدا بهگونهای قبول کند. قرآن با قاطعیت هرچهتمامتر به این توهم بیاساس پایان میدهد و فکر آنها را برای همیشه راحت میکند که هیچگونه سازش و نرمشی در برابر بت معنا ندارد و معبودی غیر از خداوند نیست، تنها «الله» نه یک کلمه بیشتر، نه یک کلمه کمتر.
نخست به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) دستور میدهد که تمام مردم را مخاطب ساخته، چنین اعلام کند: «بگو ای مردم! اگر شما در اعتقاد من شک و تردیدی دارید، آگاه باشید که من کسانی را که ـ غیر از خدا ـ پرستش میکنید، هرگز نمیپرستم.» در ادامه، تنها به نفی معبودهای آنان بسنده نمیکند، بلکه برای تأکید بیشتر، تمام پرستش را برای خدا اثبات کرده، میگوید: «ولی خدایی را میپرستم که شما را میمیراند» و باز برای تأکید افزونتر میگوید: این تنها خواسته من نیست، بلکه فرمانی است که به من داده شده است تا از ایمان آورندگان به «الله» باشم. [1]
پیروزی انقلاب، نمادی از قاطعیت
پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمنماه 1357، یکی از بهترین الگوهای قاطعیت است. قاطعیت امام راحل و امت اسلامی، سبب شد آنچه حتی تصورش برای خیلی از انسانهای ضعیف محال مینمود، محقق شود و شاه با تمام حمایتهای داخلی و خارجیاش، از اراده و عزم قاطع امام و پیروان باصلابتش شکست را بپذیرد و فرار را برقرار ترجیح دهد. این حماسه بارها تکرار شد و حوادث بزرگ پسازآن، همانند تسخیر لانه جاسوسی، پیروزی در جنگ نابرابر و موفقیت در هماورد هستهای و همانند آن، سندهای ماندگاری هستند که بیداری و قاطعیت ایرانیان را فریاد میزنند.
[1]. تفسیر نمونه، ج 8، صص 396 و 397.
منبع: مجله گلبرگ