معارف قرآن
  • 5694
  • 159 مرتبه
معیار و شاخص قرآن برای باطن انسانی چیست؟

معیار و شاخص قرآن برای باطن انسانی چیست؟

1398/10/30 10:20:12 ق.ظ

می‌دانیم که خداوند از میان طبقه‌بندی شش‌گانه‌اش از انسان‌ها، تنها یک گروه را به‌عنوان انسان می‌پذیرد؛

«والعصر، إنّ الانسان لَفی خُسر، الا الذین آمنوا...»

ازنظر قرآن، تنها مؤمنان، حاملِ باطن انسانی بوده و بقیهٔ انسان‌ها، جزء خاسرین طبقه‌بندی می‌شوند. استفادهٔ مکرر از قیدهای تأکید در سورهٔ کوتاه «والعصر»، نشانهٔ اهمیت بالای موضوع و عدم باورِ مردم است. خداوند ابایی ندارد از اینکه در قرآن صراحتاً این نکته را اعلام دارد که بدون استثناء، تمامِ انسان‌ها، اصلِ سرمایهٔ انسانیِ خود را ازدست‌داده و خسارت می‌بینند، مگر مؤمنان. او خالق تمام عالم است و آگاه به ریاضیاتِ تمامِ هستی، و شایسته‌ترین موجود برای ارزیابیِ مخلوقاتش. اما آنچه در اینجا حائز اهمیت است، این نکته می‌باشد که آیا ما، از نگاه خداوند جزءِ گروه مؤمنان و در حقیقت جزءِ انسان‌ها طبقه‌بندی می‌شویم؟ آیا در لحظهٔ تولد به برزخ با باطن انسانی، متولد خواهیم شد یا ...؟

بسیاری از انسان‌ها، خود را مؤمن و یا در حقیقت انسان می‌دانند و تا پایان عمر در این توهم باقی می‌مانند، حال‌آنکه از نگاه خداوند، اساساً شرایطِ قرار گرفتن در گروه مؤمنان (انسان‌های حقیقی) را ندارند.

نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله) یک شاخص بسیار شفاف و آسان برای ارزیابیِ خودِ انسانیِ ما، در اختیارمان قرار می‌دهند که به‌واسطهٔ آن می‌توانیم به‌راحتی دریابیم که آیا ما نیز در گروه مؤمنان قرار می‌گیریم یا نه؟

«لا یؤمنُ عبداً حتی أکون أحبّ إلیه من نفسه، و تکون عترتی إلیه اعزّ من عترته، و تکون أهلی أحبَّ إلیه من أهله، و تکونُ ذاتی أحبَّ ذلیه من ذاته»؛ هیچ بنده‌ای ایمان نیاورده (به باطن انسانی نرسیده) است مگر اینکه مرا بیشتر از خودش دوست داشته باشد، و عترت من (اهل‌بیت (علیهم‌السلام)) از خانواده‌اش، برایش عزیزتر باشند، و اهل مرا از اهل خود بیشتر دوست بدارد و ذات من، برای او عزیزتر از ذات خودش باشد.

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله) در این روایت، یک قاعده را از چند بُعد برای ما ترسیم نموده و آینه‌ای را در پیش روی‌مان قرار می‌دهد که بتوانیم خودمان را به‌وضوح در آن دیده و بشناسیم.

آیا ما می‌توانیم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله) را بیشتر از خودمان دوست داشته باشیم؟ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله) در حقیقت همان منِ متعالیِ ماست، همان الگویی که منِ انسانیِ ما عاشق رسیدن به مقام اوست. از همین رو یک انسان حقیقی می‌تواند تمام منِ طبیعی خود (عمر، جوانی، مال، خانواده، اولاد و...) را صرفِ رسیدن به الگویِ انسانی‌اش نماید. از سویی روح ما، از روح پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله) و اهل بیت (علیهم‌السلام) خلق شده و ما فرزندان حقیقی آنان هستیم. کسی که این نسبت را به خوبی می‌شناسد، قطعاً اصل و ریشهٔ حقیقی‌اش را از خودِ طبیعی‌اش بیشتر دوست خواهد داشت.

معیار ایمان در این روایت، دلدادگی است. اگر حاضر نیستیم همهٔ دارایی‌هایمان را فدای رسیدن به الگوهای انسانی نماییم قطعاً در گروه مؤمنان قرار نخواهیم گرفت، بلکه حتی از نظر قرآن جزء فاسقان طبقه‌بندی خواهیم شد. از نگاه خداوند، فاسق کسی است که از حالتِ طبیعی خارج شده و از میان دو انتخاب، گزینه پایین‌تر را برمی‌گزیند. ترجیح دادن منِ طبیعی به منِ انسانی، در حقیقت یک بیماری به نام فسق می‌باشد، زیرا محال است که انسانِ طبیعی، کمال بالاتری را بشناسد و آن را طلب ننماید.

هزار و صد و هشتاد سال است که امام زمان (علیه‌السلام) آوارهٔ تنهایِ یگانهٔ مطرود است. در تمام این سالها، انسان‌هایی آمدند و رفتند که حاضر شدند برای امام حسین (علیه‌السلام) عزاداری نموده و سرمایه‌های بسیاری خرج کنند، اما حاضر نبودند برای امام عصرِ خود، نقشه‌ای بریزند و عملیاتی ترتیب دهند تا شاید مانعی از موانع ظهورش را رفع نمایند. غافل از اینکه هیچ کس به مقام عزادار حقیقی نخواهد رسید، مگر آنکه به مودّترسیده و برای عملیات انتقام به پا خیزد و تصمیم بگیرد که برای این منظور به امام زمانش بپیوندند.

 


منبع: مباحث خانواده آسمانی، استاد محمد شجاعی

اخبار مرتبط