1- خداوند، اولین ناظر بر کارهای ما
اول اینکه باید بدانیم کل هستی ازنظر قرآن دارند نظارت میکنند. خالق هستی نظارت میکند. آیات زیادی داریم. «إِنَّ رَبَّک لَبِالْمِرْصاد» (فجر/۱۴) خدا در کمینگاه است. «لِنَنْظُرَ کیفَ تَعْمَلُون» (یونس/۱۴) ما کارهای شما را زیر نظر داریم. «فَإِنَّک بِأَعْینِنا» (طور/۴۸) کارهایت زیر نظر من است. «إِنَّنی مَعَکما أَسْمَعُ وَ أَری» (طه/۴۶) خدا به موسی و هارون میگوید: من تمام ریزودرشت کارهای شما را میبینم. «یعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْین» (غافر/۱۹) نه چشم را میبینم. زیر چشم هم با چه نیتی نگاه میکنی، میدانم. این بینش، به قول امروزیها جهانبینی، این دید و عقیده که ما زیر نظر خدا هستیم. خیلی عامل کنترل است. خدا گفته: شهیدم، شاهدم، خبیرم، رقیبم، «خبیر، شهید، رقیب، علیم» نهتنها ظاهر را میبیند، باطن را هم میبیند.
ما جایی میرویم بازرسی کنیم، نظارت کنیم پوست کار را میبینیم. آدم پوست این ساختمان را میبیند. مغزش را نمیبیند. تازه اگر مغزش هم خوب باشد، نیتش چه نیتی است؟ «لِیسْئَلَ الصَّادِقینَ عَنْ صِدْقِهِم» (احزاب/۸) ممکن است کسی راست بگوید، اما صداقت نداشته باشد. آدمهایی تقوا دارند، اما تقوایشان هم بیتقوایی است.
دختر زیبایی میآید با من حرف میزند. من میبینم شما همه به من نگاه میکنید. اگر به این دختر نگاه کنم، خواهید گفت: پس قرائتی هم چشمچرانی میکند. من سرم را پایین میاندازم به خانم اینطور صحبت میکنم. چرا؟ من نگاه نمیکنم؛ اما تقوای من بر اساس این است که شما را از دست ندهم. میخواهم مرید بازی کنم. شما از من جدا نشوید. نگویید این شیخ چه شیخی است. پس اینجا نگاه به خانم نامحرم نکردم، اما این نگاه من بر اساس تقوا نیست، بر اساس مرید داری است. لذا قرآن یک آیه دارد، میگوید: مغزش را هم میبینم. «لِیسْئَلَ الصَّادِقینَ عَنْ صِدْقِهِم» ممکن است کسی یک بودجهای را که مجلس تصویب کرده خوب خرج میکند؛ اما خوب خرج کرده برای چه؟ این خیلی مهم است. نه خدا میداند، خلق خدا هم میفهمند. بچهها هم گاهی میفهمند.
بچه من سهساله بود، مهمان خانه ما آمد. مهمان هم یک بچه سهساله داشت. من بچه مهمان را بوسیدم. تا بوسیدم، دیدم بچه خودم دارد نگاه میکند. دیدم نگاه میکند بچه خودم را هم بوسیدم. گفت: آقاجون! تو مرا الکی بوسیدی.
من نمیدانم منافق، برای چه منافق است؟ همه میفهمند. مثل ریش مصنوعی است. عطسه کنی پایین میافتد. پس برای چه ریش مصنوعی میگذاری؟ میفهمند، لو میرود. من کاشانی هستم، اگر خواسته باشم به زبان غیر کاشانی حرف بزنم، وسط حرفهایم یکچیزی میگویم که همه میفهمند کاشانی هستم. اول ناظر خداست.
یک دعا میکنم. خدایا ایمان به اینکه تو ناظر ما هستی، این ایمان را در همه ما قوی کن. بدانیم خدا ناظر است.
2- فرشتگان، مراقب کارهای انسان
۲- فرشتهها، از قرآن بگویم. قرآن میگوید: «ما یلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیهِ رَقیبٌ عَتید» (ق/۱۸) رقیب از رقبه است. رقبه به معنی گردن است. شما در سواری که سوار میشوید. راننده با یک نفر جلو نشسته و دو سه نفر هم عقب هستند. یکمرتبه تصادف میشود. این ماشین شما که میخورد، شما از عقب گردنت را دراز میکنی و چنین میکنی. این را رقیب میگویند. رقیب یعنی گردنش را دراز میکند، عمیق ببیند. وقتی میگوید خدا رقیب است... فرشته رقیب است؛ یعنی میفهمد چه گفته است. «رَقیبٌ عَتید» پس اول ناظر خداست. دستگاه نظارتی در هستی. دومین فرشته است. سومی انبیاء است.
3- پیامبر هر امت ناظر بر کارهای امت
«وَ اعْلَمُوا» عربیهایی که میخوانم قرآن است. انشاءالله در این چند دقیقه، با سی، چهل آیه آشنا میشویم. «وَ اعْلَمُوا» بدانید، «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکمْ رَسُولَ اللَّه» (حجرات/۷) یعنی پیغمبر در شماست. هم فیزیکی، «وَ یمْشی فِی الْأَسْواق» (فرقان/۷) در بازارها راه میرود. امام زمان هم که غایب است در جامعه هست. اسلام انزوا ندارد. میگوید: وقتی هم که میخواهی با خدا خلوت کنی، معتکف شوی، در مسجد جامع برو؛ یعنی در انزوا هم باید آدم در جمعیت باشد. امام زمان غایب است، اما غیبتش هم در حضور است. «وَ جِئْنا بِک عَلی هؤُلاءِ شَهیدا»(نساء/۴۱) قرآن میگوید: پیغمبر، هر امتی پیغمبرش شاهد است؛ یعنی هر پیغمبری شاهد بر امت است. نظارت میکند و تو بر همه انبیاء شهادت میدهی. «وَ جِئْنا بِک عَلی هؤُلاءِ شَهیدا» یعنی هر امتی پیغمبرش نظارت میکند. بر پیغمبرها هم پیغمبر اسلام نظارت میکند. «وَ جِئْنا بِک عَلی هؤُلاءِ شَهیدا»
ازنظر فیزیکی، حضرت سلیمان گفت: «وَ تَفَقَّدَ الطَّیرَ» (نمل/۲۰) حضرت سلیمان گفت: پرنده کجاست؟ «فَقالَ ما لِی لا أَرَی الْهُدْهُدَ» چرا هدهد غایب است؟ پیغمبر ما نماز که میخواند، برمیگشت در صورتها نگاه میکرد. میفرمود: فلانی کجاست؟ با چشمانش حاضر، غایب میکرد. اگر مریض است، عیادت برویم. مسافر است، دعایش میکرد. چرا نیامده است؟ «وَ حُشِرَ لِسُلَیمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیرِ فَهُمْ یوزَعُون» (نمل/۱۷) حضرت سلیمان که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در اختیارش بودند، حتی از یک پرنده کوچک به نام هدهد حاضرغایب کرد. حالا ما یکگوشه نظارت داریم. من نمیدانم اگر خدا میخواست ساختمان بسازد تا کجا میساخت. شما سالی یکبار نظارت میکنی، آنهم در یک اتاق میروی. بعد هم سر ما چطور کلاه میرود. ممکن است رشوه به شما ندهند، میگوید حاجآقا ما یک ویلایی شمال داریم. شما اگر تابستان جایی نرفتید، ویلای ما در اختیارتان است. چک نمیدهد که رشوه شود. ویلا به شما میدهد. رشوه مخفی! یا میگوید: اگر کسی را دارید من استخدام میکنم. مهم است، گاهی وقتها آدم...
دختر من مهندس تغذیه است. ایشان را بازرسی از بعضی دامداریها فرستادند. میگفت: بعضی جاها اصلاً چک سفید امضا میدهند. میگویند: هر مبلغی میخواهی بگو. چند نفر آدم داریم که بتواند از یک مبلغ سنگین بگذرد؟ بالاخره دهان آدم پر از آب میشود. حالا یا رشوه علنی، یا رشوه مخفی.
گاهی با زبان رشوه میدهند. مثلاً سالگرد شما را تبریک میگوید. من یکبار ماه اردیبهشت خوابیده بودم. نمیدانم ساعت چند بود. نصف شب دیدم زنگ میزنند. گفتم: کیه زنگ میزند؟ گفتم: بفرمایید. گفت: حاجآقا تبریک عرض میکنم. ببخشید برای چه تبریک میگویید؟ برای عید نوروز! آقا الآن اردیبهشت است. بعد فهمیدم ایشان فردا یک کاری دارد، این تبریک امشبش برای...
اصلاً دروغ میگوید. میگوید: آقا اولاً که آمده بودم مشتاق دیدار. ثانیاً یک کاری دارم. چرا دروغ میگویی؟ بگو: اول یک کاری داشتم. بعداً مشتاق دیدار هستم. گاهی با زبان یک جملهای میگوید. در معرض خطر هستیم. ناظر ما خداست. فرشتهها هستند. امامان ما، در زیارت جامعه داریم «شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاء» دو برادر بودند، یکی خدمت امام رسید. امام فرمود: برادرت کجاست؟ گفت: برادر من، در سیر خودسازی رفته است. دارد خودسازی میکند، روابطش را با مردم کم کرده است. دارد سیر و سلوک طی میکند. امام فرمود: به او بگو اگر خیلی خودسازی میکنی، چرا آنوقتی که در خانه را فلانی زد و کنیز شما پشت در دید سینه کنیز سفید و شیک است، دست کرد سینه کنیز را بگیرد. تو که میخواهی خودسازی کنی، آن کارها را نکن. پیش قاضی و ملق بازی! پیش امام صادق خودسازی میکنی؟ یعنی به خاطر تقوا، به اسم مذهب...
پیغمبر در جنگ تبوک فرمود: جبهه برویم. میدانید بعضی چه گفتند؟ گفتند: در جبهه تبوک با دختران رومی طرف میشویم. ما هم جوان هستیم، دختران رومی هم زیبا هستند. ما نگران هستیم، نگاه ما به دختران خوشگل بخورد، حواسمان پرت شود. قرآن میگوید: «وَ لا تَفْتِنِّی» (توبه/۴۹) پیغمبر ما را به فتنه نینداز. ما را به جنگ تبوک میبری، دختران رومی را میبینیم حواسمان پرت میشود. فرمود: «أَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا» همین که این را بهانه کردی، جبهه نیایی، همین فتنه است.
یک کسی لجن برداشته بود، به دیوار سفید مینوشت: «نظافت، را مراعات کنیم». گفت: همین سفارشت لجنکاری است؛ یعنی خیلیها، تقوایشان بیتقوایی است. خیلی مشکل است. فکر نکنید آدم خودش را میشناسد. گاهی انسان ممکن است پنجاه سال هم در کلک باشد، خودش هم خودش را نشناسد. من این بودم! نظارت!
«جَعَلْناکمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکونُوا شُهَداء» (بقره/۱۴۳) قرآن میگوید: شما امت وسط هستید تا شاهد باشید. نظارت کنید. روایت داریم که ناظر باید عادل باشد و عالم باشد. کسی شهادت میدهد که هم بگوید: من شاهد بودم. هم شاهد شود، هم عادل باشد. غیر از اهلبیت چه کسی هم شاهد و هم ناظر بر کار ماست.
وجدان، وجدان هم شاهد خوبی است. در قرآن چند آیه داریم میگوید: «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون» (بقره/۲۲) خودت هم میدانی. در قیامت لوحی باز میشود، میگویند: «اقْرَأْ کتابَک» (اسرا/۱۴) قرائت کن. «کفی بِنَفْسِک الْیوْمَ عَلَیک حَسیبا» هرچیزی گفتی همان را... خودت داور خودت باش. اینها همه دستگاههای نظارتی خداست. خدا، فرشته، پیغمبر، امام، وجدان، «کفی بِنَفْسِک الْیوْمَ عَلَیک حَسیبا» خودت حسابرس ما باش.
4- نظارت عمومی بر پایه امربهمعروف و نهیازمنکر
سه رقم ناظر داریم. یکی نظارت مردمی است که همه مردم باید بر کار دیگران نظارت کنند. بنده آمدم بروم دیدم کلهپاچهای، طباخی، مقدار زیادی استخوان در جوی ریخت. ترمز کردم، گفتم: چرا ریختی؟ گفت: مگر شما شهردار هستی؟ گفتم: بله من شهردار هستم. وقتی استخوان در جوی میریزی، بارندگی میشود و جوی بند میآید، آب جوی بیرون میریزد، همه شهردار هستند.
یک نظارت عمومی داریم، امربهمعروف است. امتی که از کنار گناه رد میشود و چیزی نمیگوید، این امت بیخیر است. قرآن میگوید: خیر در این است که یک تذکر بدهی. «کنْتُمْ خَیرَ أُمَّة» (آلعمران/۱۱۰) شما وقتی امتتان امت خیر است که «تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوف» یک نظارت عمومی داریم. به من ابلاغ نشده، شرح وظیفه من نیست. ابلاغ چیست؟ شرح وظیفه چه است؟ اینها حداقل است. من بهعنوان دین خودم، بهعنوان وجدان خودم باید تذکر بدهم ولو شرح وظایف من نباشد. شرح وظایفی که دولت و مجلس تعیین میکند، حداکثر نیست، حداقل است. یک نماز حداقلی داریم هفده رکعت است. یک نماز حداکثری هم داریم. «فمن شاء استقلّ و من شاء استکثر» (بحارالانوار/ج ۸۲/ص ۳۰۸) نافله هرچه میخواهی بخوان. حضرت امیر بعضی از شبها هزار رکعت نماز میخواند. هفده رکعت حداقل است. این کارهایی که مأمورین دولت میکنند، اینها حداقل است. حداکثر چیست؟ همه باید دلمان بسوزد. چرا فرشتهها به ما دعا میکنند؟ آیهاش را بخوانم. «وَ یسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِی الْأَرْض» (شوری/۵) آیهٔ قرآن است؛ یعنی فرشتهها در آسمان برای شما دعا میکنند. باید دید مگر به آنها ابلاغ شده است؟ مگر ما با فرشتهها رابطهای داریم؟ چرا ما باید به فرشتهها ایمان بیاوریم؟ «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیه...» (بقره/۲۸۵) و که و که... «وَ مَلائِکتِه» در قرآن چند آیه داریم که شما باید به فرشتهها ایمان بیاورید. حالا فرشتهای که من با او کار ندارم و با هم رابطه نداریم، چرا من باید به او ایمان بیاورم و او باید به من دعا کند؟ این میخواهد بگوید: بین زمین و آسمان بده و بستان است. به من ابلاغ نشده و او کجاست و من کجا هستم و من و او را در یک قبر نمیگذارند. عیسی به دین خود و موسی به دین خود! اینها همه حرفهای بیخود است! همه به هم بند هستیم.
یک آیه داریم که دلم میخواهد همه ایرانیها این آیه را حفظ کنند، «بَعْضُکمْ مِنْ بَعْض» (آلعمران/۱۹۵) یعنی من از تو هستم و تو هم از ما هستی. این بنیآدم اعضای یکدیگر هستند، یک حدیث است که سعدی شعرش کرده است. حدیث داریم که تمام افراد جامعه مثل عضو یک بدن هستند، یکجا درد بگیرد، همهجا درد میگیرد.
یک نظارت عمومی داریم، حدیث داریم کسانی که نظارت عمومی نمیکنند، یعنی از کنار خیر و شر رد میشوند. نه کاری به خیر دارند، نه کاری به شر دارند. اینها مرده هستند، منتهی مرده عمودی هستند. چون دو رقم مرده داریم. مرده افقی اینهایی که در قبرستان هستند. مرده عمودی راه میرود، هوا هم در ریه و غذا هم در معدهاش میرود؛ اما این «فهو میت بین الاحیاء» (وسایلالشیعه/ج ۱۶/ص ۱۳۲) این نظارت عمومی است.
منبع: سایت مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن