کیفر برابر، ولی پاداش چند برابر
جَزَاءً وِفَاقًا (26- نبأ)
این مجازاتی است موافق و متناسب اعمال آنها در آیات قرآن کریم مکرر به چشم میخورد که خداوند متعال پاداش کار خیر را بیش از آنچه هست عنایت خواهد کرد. (1) ممکن است از این حقیقت چنین برداشت شود که پس تبهکاران نیز چند برابر عذاب خواهند شد که این آیه و نظایرش (2) جلوی این توهم باطل را گرفته و بهصراحت اعلام میکنند که آن جزای چند برابر، تنها مخصوص عمل صالح است و کیفر بدی جز به همان میزان نخواهد بود؛ چراکه ذرهای ظلم به ساحت مقدس خداوند متعال راه ندارد. (3)
باید توجه داشت که:
1. این قانون الهی در پاداش و کیفر، اشکالی را متوجه عدالت او نمیکند؛ زیرا وقتی عدالت رعایت نمیشود و ظلم اتفاق میافتد که پاداش کمتر از آنچه باید داده شود و یا فرد، بیش از آنچه که استحقاق دارد عذاب گردد درحالیکه طبق این قانون، نه پاداش کمتری داده میشود و نه عذاب بیشتری اعمال میشود.
کسی که طغیان و سرکشی کرده و زندگی دنیا را [بر زندگی ابد و جاوید آخرت] ترجیح داده؛ پس بیتردید جایگاهش دوزخ است و اما کسی که از مقام و منزلت پروردگارش ترسیده و نفس را از هوا و هوس بازداشته است؛ پس بیتردید جایگاهش بهشت است.
2. این قانون در مورد اعمالی است که در قیامت حاضر شوند (4)؛ پس اگر عمل صالحی با کفر و گناهان دیگری در همین دنیا نابود شد و از بین رفت و یا اگر گناهی در همین دنیا با توبه و اصلاح و جبران اثری از آن باقی نماند دیگر مشمول این قانون نمیشوند؛ زیرا دیگر چیزی باقی نمانده که تا پاداش یا کیفر داده شود.
راهکار دریافت اقامت در بهشت و اسکان در جهنم
فَأَمَّا مَن طَغَی (37) وَ ءَاثَرَ الحَْیَوةَ الدُّنْیَا (38) فَإِنَّ الجَْحِیمَ هِی الْمَأْوَی (39) وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الهَْوَی (40) فَإِنَّ الجَْنَّةَ هِی الْمَأْوَی (41- نازعات)
و اما کسی که طغیان و سرکشی کرده و زندگی دنیا را [بر زندگی ابد و جاوید آخرت] ترجیح داده؛ پس بیتردید جایگاهش دوزخ است و اما کسی که از مقام و منزلت پروردگارش ترسیده و نفس را از هوا و هوس بازداشته است؛ پس بیتردید جایگاهش بهشت است.
در این آیات، حالوروز مردم در قیامت بیان شده است که در آن روز مردم دو دسته میشوند:
عدهای کسانیاند که در برابر پروردگارشان استکبار ورزیدند و از مرز عبادت او خارج شدند؛ درنتیجه مقابل او خاشع و خاضع نشدند و بر طبق اراده او که همان سعادت جاودانه ایشان است عمل نکردند و برعکس با پیروی از هوای نفس به دنبال زینت زندگی این دنیا رفتند و آن را بر زندگی آخرت ترجیح دادند که در نهایت نتیجه کارشان سقوط در جهنم و عذاب در آن شد.
در مقابل کسانی قرار دادند که عکس اینها عمل کردند و نتیجهای دیگر عایدشان شد. این دسته دوم کسانیاند که همواره در برابر پروردگارشان خاضع و خاشع بودند و تلاش میکردند تا هیچگاه از حیطه عبادت او خارج نشوند. این عده با نهی نفس خود از هواپرستی سعی میکردند که تا همیشه طبق خواست خداوند متعال که ضامن سعادت دنیا و آخرت است عمل کنند که در نهایت بهشت منزلگاه آنان شد.
و اگر در مورد بهشتیان فرمود: «نفس را از هوی نهی می کنند» و نفرمود: «پیروی نفس را ترک می کنند» برای این بود که بفهماند انسان بهطورمعمول ضعیف است و چهبسا نادانی او را وادار به معصیت کند؛ بدون اینکه نسبت به خداوند متعال، عناد و استکباری داشته باشد؛ پس او نمیتواند پیروی هوای نفس را بهکلی ترک کند. همینکه او در مقام نهی خود باشد چون خدا واسع المغفرة است (5) جای امیدواری است که در بهشت موعود مأوی گزیند. (6)
مراد از «اعطاء»، انفاق مال در راه رضای خداست و منظور از «وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی» تصدیق وعده حُسنی است که آن، وعده ثوابی است که خداوند متعال در مقابل انفاق به انگیزه رضای او داده است. بیشک چنین انفاقی، تصدیق عملی مبدأ و معاد و رسالت است.
داد و نداد خدا برای امتحان است
فَأَمَّا الْانسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبیِ أَکرَمَنِ (15) وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبیِ أَهَانَنِ (16) کلاََّ ... (17- فجر)
هنگامیکه پروردگار متعال انسان را برای آزمایش، اکرام میکند و نعمت میبخشد، او مغرور شده و میگوید: خداوند مرا گرامی داشته است و هنگامیکه برای امتحان روزی را بر او تنگ بگیرد مأیوس شده و میگوید: پروردگارم مرا خوار کرده است. هرگز چنین نیست که شما خیال میکنید.
در این آیات، مسئله امتحان که معیار ثواب و عقاب الهی است و مهمترین مسئله زندگی انسان محسوب میشود را موردبحث قرار داده است. نخست میفرماید: انسان اینگونه است که چون مورد اکرام الهی قرار گیرد و بر نعمتهای او افزوده شود فوراً این اقبال مادی را بهحساب تقرب خود نزد خداوند گذاشته و از امتحان بودن این وضعیت موجود، غفلت میکند و نیز هنگامیکه برای امتحان، قدری شرایط مادیاش سخت میشود بلافاصله این وضعیت پیشآمده را دلیل بر سقوط ارزش خود، نزد خدا دانسته و باز هم به امتحان بودن آن توجه نمیکند.
در پایان این بخش با کلمه «کلّاً» هر دو پندار را نفی میکند تا انسان را متوجه خطای در برداشتش کند و به او بفهماند که هر دو حالت برای امتحان اوست. (7)
چند نکته
1. دارایی و نداری، نشانه قرب و بعد معنوی نسبت به خداوند متعال نیست. تنها ملاک در این زمینه، تقواست که فرمود: «یا أَیُّهَا النَّاسُ ... إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ؛ ای مردم! بیتردید گرامیترین شما نزد خدا، پرهیزکارترین شماست. یقیناً خدا دانا و آگاه است.»(8)
2. دریافت نعمت و یا از دست دادن آن هر دو برای امتحان است که غفلت از میتواند انسان را به ورطه خطرناک غرور و یا کفر بکشاند.
3. همگان در حال ابتلا و امتحان هستند؛ مثلاً آنکه سلامت است مبتلا به سلامت است و آنکه بیمار است مبتلا به بیماری است؛ هر دو در جلسه امتحان قرار دارند.
اینگونه کارها، سخت و آسان میشوند
فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَ اتَّقَی (5) وَ صَدَّقَ بِالحُْسْنَی (6) فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی (7) وَ أَمَّا مَن بخَِلَ وَ اسْتَغْنَی (8) وَ کذَّبَ بِالحُْسْنَی (9) فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَی (10- لیل)
اما کسی که [ثروتش را در راه خدا] انفاق کرد و پرهیزکاری پیشه ساخت و وعده نیکوتر را [که وعده خدا نسبت به پاداش انفاق و پرهیزکاری است] باور کرد؛ پس بهزودی او را برای راه آسانی [که انجام همه اعمال نیک به توفیق خداست] آماده میکنیم و اما کسی که [از انفاق ثروت] بخل ورزید و خود را بینیاز نشان داد و وعده نیکوتر را تکذیب کرد؛ پس او را برای راه سخت و دشواری [که سلب هرگونه توفیق از اوست] آماده میکنیم.
در این آیات سختی و آسانی و یا اعطای توفیق و سلب توفیق نسبت به انجام کارهای خیر تحلیل شده است. ابتدا در مورد صاحبان توفیق سخن میگوید و بعد، علت بیتوفیقی عده دیگر را بیان میکند.
هر کس ایمان را چاشنی عمل خیر کند و بر آن مداومت داشته باشد؛ رفتهرفته انجام عبادات و کار خیر، بر او آسان میشود و اگر عکس این عمل کرد؛ یعنی نه ایمان داشت و نه اهل کار خیر بود؛ رفتهرفته عبادات و اعمال صالح در نظرش از کندن کوه هم سختتر خواهد شد و هیچ رغبتی به آن در خود نمیبیند.
آنان که توفیق دارند و کار خیر برایشان آسان است
مراد از «اعطاء»، انفاق مال در راه رضای خداست و منظور از «وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی» تصدیق وعده حُسنی است که آن، وعده ثوابی است که خداوند متعال در مقابل انفاق به انگیزه رضای او داده است. بیشک چنین انفاقی، تصدیق عملی مبدأ و معاد و رسالت است.
کلمه «تیسیر» به معنای تهیه کردن و آماده نمودن است و کلمه «یسری» به معنای خصلتی است که در آن آسانی باشد و هیچ دشواری در آن نباشد و منظور از آن این است که توفیق اعمال صالحه را به او میدهد و انجام اینگونه اعمال را برایش آسان میکند؛ بهطوریکه هیچگونه دشواری در آن نباشد و یا منظور این است که او را آماده حیاتی سعید کند؛ حیاتی نزد پروردگارش، حیاتی بهشتی و برای نیل به این هدف توفیق اعمال صالحی را به او میدهد.
آنان که توفیق ندارند و کار خیر برایشان دشوار است
کلمه «بخل» در مقابل کلمه «اعطاء» به معنای ندادن است و کلمه «استغناء» به معنای طلب ثروت از راه ندادن به دیگران و جمعکردن آن است و مراد از «تکذیب به حسنی»، انکار وعده حسنی و ثواب خدا است که انبیاء (علیهمالسلام) آن را به بشر رساندهاند و معلوم است که کفر به آن وعده، کفر به مبدأ و معاد و رسالت است.
و مراد از «تیسیر للعسری»، ندادن توفیق اعمال صالح است به این شکل که اعمال صالح را در نظرش سخت و دشوار جلوه میدهد و تحملش را برای ایمان به خدا زیاد نمیکند و یا او را برای عذاب شدن آماده میکند. (9)
نتیجه اینکه هر کس ایمان را چاشنی عمل خیر کند و بر آن مداومت داشته باشد؛ رفتهرفته انجام عبادات و کار خیر، بر او آسان میشود و اگر عکس این عمل کرد؛ یعنی نه ایمان داشت و نه اهل کار خیر بود؛ رفتهرفته عبادات و اعمال صالح در نظرش از کندن کوه هم سختتر خواهد شد و هیچ رغبتی به آن در خود نمیبیند.
خدا از نفسنفس اسب چه کسی به بزرگی یاد کرده است؟
وَ الْعَادِیَاتِ ضَبْحًا (1- عادیات)
سوگند به اسبان تیزرو که نفسنفس میزنند.
کلمه «عادیات» از مصدر «عدو» است که به معنای دویدن با سرعت است و کلمه «ضبح» به معنای صوتی است که از نفسنفس زدن اسبان در حین دویدن شنیده میشود که معنای آیه این میشود: سوگند میخورم به اسبان تیزتک که نفسنفس میزنند.
در حدیثی آمده است که این سوره بعد از جنگ «ذات السلاسل» نازل شد و ماجرا چنین بود:
در سال هشتم هجرت به پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهواله) خبر دادند که دوازده هزار سوار در سرزمین «یابس» جمع شده و با یکدیگر عهد کردهاند که تا پیامبر (صلیاللهعلیهواله) و علی (علیهالسلام) را به قتل نرسانند و جماعت مسلمین را متلاشی نکنند از پای ننشینند. پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهواله) جمع کثیری از یاران خود را به فرماندهی بعضی از صحابه به سراغ آنها فرستاد؛ ولی بعد از گفتگوهایی بدون نتیجه بازگشتند. سرانجام پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهواله)، علی (علیهالسلام) را با گروه کثیری از مهاجر و انصار به نبرد آنها اعزام داشت. آنها بهسرعت بهسوی منطقه دشمن حرکت کردند و در صبحگاهی، دشمن را در حلقه محاصره گرفتار ساختند. نخست اسلام را بر آنها عرضه داشتند؛ چون نپذیرفتند هنوز هوا تاریک بود که به آنها حمله کردند و آنان را درهم شکستند؛ عدهای را کشتند و زنان و فرزندانشان را اسیر کردند و اموال فراوانی به غنیمت گرفتند.
سوره «و العادیات» نازل شد درحالیکه هنوز سربازان اسلام به مدینه بازنگشته بودند. پیغمبر خدا (صلیاللهعلیهواله) آن روز برای نماز صبح آمد و این سوره را در نماز تلاوت فرمود. بعد از پایان نماز، اصحاب عرض کردند: این سوره را ما تابهحال نشنیده بودیم؟!
فرمود: آری، علی (علیهالسلام) بر دشمنان پیروز شد و جبرئیل دیشب با آوردن این سوره به من بشارت داد. چند روز بعد علی (علیهالسلام) با غنائم و اسیران به مدینه وارد شد. (10)
بر اساس این روایت خداوند متعال، به اسب علی (علیهالسلام) و سپاه او که در حمله و کارزار با دشمن، نفسنفس میزنند قسم یاد کرده است. شگفتا از این قسم! و این نمیشود مگر بهواسطه علوّ مقامی که علی (علیهالسلام) نزد خداوند متعال دارد.
شکر خدا که این مجموعه با «ذِکرُ عَلِیٍ» به پایان رسید. (11)
پینوشتها:
(1) مانند این آیه «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» (160- انعام)
(2) مانند ادامه همان آیه «وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ»
(3) إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ (40- نساء)
(4) آیه 30 آلعمران و نیز آیه 49 سوره کهف
(5) آیه 31 سوره نساء و آیه 32 سوره نجم
(6) المیزان ج 20 ص 192
(7) ر.ک: تفسیر نمونه ج 26 ص 461-462
(8) 13/حجرات
(9) المیزان ج 20 ص 302-303
(10) به نقل از تفسیر نمونه ج 27 ص 240
(11) قَالَ النَّبِیُّ (صلیاللهعلیهواله): «ذِکرُ عَلِیٍّ عِبَادَةٌ» یاد علی (علیهالسلام) عبادت است. الاختصاص، ص 223