اهمیت ایمان و تقوا در رفاه مادی
یکی از توصیههای قرآن مجید برای بهرهمندی از رفاه مادی در زندگی فردی و اجتماعی کسب ایمان و تقواست، البته این دو بهتنهایی برای رسیدن به رفاه مادی کافی نبوده و آیات الهی در کنار این دو عامل مهم عوامل دیگری همچون سعی و تلاش و ... را نیز معرفی میکند، اما در کنار تمام عواملی که وجود دارد، تقوا نقش برجسته و مهمتری دارد:
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکنْ کذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکسِبُون [اعراف:96] و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برایشان میگشودیم، ولی تکذیب کردند؛ پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم»
سؤالی که ممکن است با مطالعه این آیه شریفه به ذهن هر فردی خطور کند این است که اگر تقوا میتواند سبب رفاه مادی در زندگی شود، چرا کشورهایی که در کفر مطلق به سر میبرند و زندگی آنها در لجنزار گناهان فرورفته است، از رفاه مادی بیشتری نسبت به کشورهای مسلمان برخوردار هستند و پیشرفت و تکنولوژی و ... در آنها رشد بیشتری دارد؟
در پاسخ به این سؤال مفسرین قرآن مجید جوابهای متعددی بیان کرده است که به چند نمونه اشاره میکنیم:
1- بیشتر کشورهای اسلامی تنها نام اسلام را با خود به یدک میکشند و با اسلام واقعی و دستورات طلایی این دین کاملاً بیگانه و دور هستند، آیا میتوان کشورهای بهظاهر اسلامی مانند عربستان و بحرین و ... را که برای کشتن مسلمانان متحد شدهاند و حتی سوخت هواپیماهای اسرائیلی را برای کشتار مردم بیگناه فلسطین تهیه میکنند، مسلمان نامید؟
2- این عقیده که کشورهای غربی در رفاه مطلق به سر میبرند و هیچ مشکلی ندارد، کمی قابلتأمل است چراکه درست است که ازنظر تکنولوژی و صنعت چند قدمی از کشورهای اسلامی جلوتر هستند، اما مشکلات روحی و روانی و ... در این کشورها نیز وجود دارد و از این مسئله رنج میبرند. [1]
3- در منطق قرآن مجید رفاه مادی به دو دلیل در اختیار انسانها قرار میگیرد، یکی به دلیل کسب تقوا که سبب نزول برکات آسمان و زمین میشود که آیه 96 سوره اعراف به آن اشاره میکند و دیگری به سبب گناه و معصیت و دور شدن از آرمانهای الهی است که قرآن مجید درباره این موضوع میفرماید:
«فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کلِّ شَیْءٍ حَتَّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُون [انعام:44] پس چون آنچه را که بدان پند داده شده بودند فراموش کردند، درهای هر چیزی [از نعمتها] را بر آنان گشودیم، تا هنگامی که به آنچه داده شده بودند شاد گردیدند؛ ناگهان [گریبان] آنان را گرفتیم، و یکباره نومید شدند.»
افراد در برابر امربهمعروف و نهیازمنکر سه دستهاند
در آیات الهی، خداوند متعال سه گروه را در مواجه با امربهمعروف و نهیازمنکر معرفی میکند:
1- قانونشکنان
2- کسانی که بیتفاوت هستند
3-کسانی که امربهمعروف و نهیازمنکر میکنند
در داستان حضرت موسی (علیهالسلام) خداوند متعال این سه گروه را بهخوبی هرچهتمامتر به تصویر میکشد وقتی کسانی که نسبت به انحرافات جامعه کاملاً بیتفاوت بوده و افرادی را که درصدد انجام این فریضه الهی هستند، سرزنش میکنند که قانونشکنان را رها کنید تا دست به هر کاری که میخواهند بزنند ولی پاسخ این گروه شنیدنی است:
«وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِکهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدیداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلی رَبِّکمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ [اعراف:164] و آنگاهکه گروهی از ایشان گفتند: «برای چه قومی را که خدا هلاککننده ایشان است، یا آنان را به عذابی سخت عذاب خواهد کرد، پند میدهید؟» گفتند: «تا معذرتی پیش پروردگارتان باشد، و شاید که آنان پرهیزگاری کنند»
این افراد در پاسخ به سرزنشهای متعدد، دو پاسخ مهم و اساسی را بیان میکردند:
1-اینکه با به وظیفه خود عمل کردهایم و در نزد خداوند متعال معذور خواهیم بود.
2-پاسخ دوم اینکه ما هرگز در برابر انحرافات اجتماعی بیتفاوت نبوده و به وظیفه خود عمل میکنیم تا بتوانیم انحرافات و کجرویها در جامعه را اصلاح کنیم.
در آخر، پیرامون اهمیت این فریضه الهی مطالعه کتاب «امربهمعروف و نهیازمنکر در اندیشه اسلامی» اثر مایکل کوک و داستان خواندنی نوشتن این کتاب توصیه میشود.
پینوشت:
[1] تفاسیر نمونه و نور