خانواده، نهادی مقدس است که میتواند بهترین مکان برای آسایش و آرامش جسم و روان آدمی باشد. خانواده، سنگ بنای جامعه و سازمان نظامیافته اجتماعی است که در همه جوامع ارزش و اهمیت بسیار دارد. نخستین و پایدارترین نهاد انسانی و بخشی کوچک و مؤثر از جامعه است که عناصر آن بر یکدیگر اثرگذارند. هر بحرانی که اجتماع را فراگیرد، خانواده نیز از آن تأثیر میگیرد و در مقابل، هرگاه خانواده گرفتار تزلزل و کاستی شود، آینده جامعه نیز به خطر میافتد. البته هر چه بنیان اخلاقی و معنوی خانواده محکمتر باشد، بحرانهای احتمالی جامعه، کمتر متوجه آن میشود؛ بنابراین، نقش خانواده در حیات اجتماعی انسانها، انکارناپذیر است.
استواری و تحکیم روابط خانوادگی، نقش مؤثر و مثبتی در بهبود روابط اجتماعی و کم شدن مشکلات جامعه دارد و اساساً برای تحقق یک جامعه پویا و معنوی، پیش از هر چیز باید خانوادهای سالم و معنوی داشته باشیم؛ زیرا اجتماع سالم، درگرو خانوادههای سالم است. خانوادهای که هر یک اعضای آن جایگاه خاصی دارند و چنانچه هر عضو وظایف مربوط به خود را بهدرستی انجام دهد، خانواده بهترین و امنترین نقطه دنیا خواهد بود. چراکه یک خانواده معتدل و سالم، میتواند افرادی را تربیت کند که در آینده وارد اجتماع میشوند و سرمنشأ بیشترین تعاملات و ارتباطات مختلف اجتماعی، به دوران ابتدایی زندگی و کانون خانواده مربوط میشود. فلذا آنچه مهم است اینکه اعضای یک خانواده همانند قطعات پازل، در کنار یکدیگر و در رابطهای تنگاتنگ، میتوانند تصویری کامل و زیبا را بیافرینند. مسلماً اگر قطعات بهدرستی کنار یکدیگر چیده نشوند، نهتنها کارکرد ندارند، بلکه ایجاد کژ کارکرد خواهند داشت.
اساساً برای تحقق یک جامعه پویا و معنوی، پیش از هر چیز باید خانوادهای سالم و معنوی داشته باشیم؛ زیرا اجتماع سالم، درگرو خانوادههای سالم است
همه این مطالب را گفتیم تا به این موضوع برسیم که متأسفانه دنیای مدرن غرب، امروزه تصاویر جدیدی از خانواده برای ما ارائه داده است. با توجه به قدرت و احاطه مستقیمی که در زمینههای مختلف فرهنگی و اجتماعی در دست اینگونه جوامع قرار دارد، ابزارهای مناسبی وجود دارند که هر چه بیشتر در راستای بسط و توسعه این تفکرات عمل کنند. در چنین شرایطی به نظر میرسد کشورهای جهان سوم آسیبپذیری بیشتری در این زمینهها دارند. بهاینترتیب شاهد هستیم که تهمانده تفکرات پوسیده و مخرب غربی، پسازاینکه در جوامع غرب، ثمری جز بیبندوباری، گسترش انواع انحرافات اخلاقی، بیثباتی و انحلال نظام خانواده نداشت، اکنون ردپایی را در جامعه ما بر جای گذاشته است.
همه نگرانی ازاینجهت است که ما دچار تجربه مجدد آزمونهای بینتیجه و مهلک غرب نشویم. اکنون سرنوشت خانواده در جامعه غربی بهجایی رسیده است که وقتی نماینده کلیسای واتیکان به ایران سفر میکند، از ایران تقاضا دارد تا برای احیای دوباره نظام خانواده در غرب، مددرسانی کنند.
همه این عبارات بهمثابه مقدمهای بود برای بیان این مطلب که جنبش فمینیستی و نظریات مربوط به این جنبش، تأثیر مخرب و جبرانناپذیری را بر نهاد خانواده گذاشته و موجب شکلگیری خانوادهای تازه شده است.
آری! نهضت فمینیسم از ابزارهای مهمی بود که تأثیر بسیار زیادی در ارتباط با رویکردهای نظام خانواده داشت. خصوصاً فمینیستهای رادیکال در تحقق چنین جریانی، سهم بسزایی داشتند. از بیمایهترین اقدامات صاحبنظران این جریان، کوچک و سخیف خواندن شریفترین و ارزشمندتری جایگاه یعنی نقش مادری بود که به این واسطه صدمات بسیاری متوجه نهاد خانواده شده است. چراکه مورد تردید قرار دادن نقش مادری یعنی مبارزه مستقیم برای براندازی خانواده؛ بنابراین جای تعجب نیست که سردمداران این تفکر، ازدواج و قبول نقش مادری را اسارت و بردگی زن معرفی میکنند و در کنفرانسهای بینالمللی با نقش پدر و مرد در خانواده به مبارزه برمیخیزند و این مخالفتها تا جایی است که بهطورکلی با هر عبارتی که به کلمه MEN(مرد) ختم میشود، مخالف هستند.
بهاینترتیب به آموزههای دینی حمله میکنند و آن را ساختهوپرداخته دست مردان میدانند و هر بخشی از متون دینی را که مخالف با خواستههای خود بپندارند، آن را اثری مردانه و هر آنچه را که موافق با تفکراتشان است، سخنان خداوند معرفی میکنند.
پس ازدواج با مرد را قرار گرفتن در زیر یوغ او میدانند و راه خلاصی از این اسارت را ازدواج باهم نوع خود معرفی میکنند. از ازدیاد تشکیل خانوادههای نامشروع و بدون وجود پدر، ابراز خرسندی میکنند، چراکه اعتقاد دارند فرزندان پسری که بدون حضور پدر تربیت شوند، در آینده رفتار خوب و مناسبی را با زنان خواهند داشت؛ بنابراین بنیاد خانواده چون بر اساس ظلم بر زنان پایهگذاری شده است، باید از میان برداشته شود و اشکال تازه و نوین، جای آن را بگیرند.
اکنون سرنوشت خانواده در جامعه غربی بهجایی رسیده است که وقتی نماینده کلیسای واتیکان به ایران سفر میکند، از ایران تقاضا دارد تا برای احیای دوباره نظام خانواده در غرب، مددرسانی کنند.
زن، خانواده و اسلام
در متون دینی آمده است که آفرینش انسان بهصورت زوجی از مرد و زن به شکل خانواده بوده است. فلذا تشکیل خانواده پدیدهای فطری و طبیعی است. در تعریف خانواده رابطه قانونی-مذهبی، شرط است و این مسئلهای مشترک میان تمام ادیان است. پس میان خانواده و خانوار تفاوت زیادی وجود دارد چون شرط زوجیت در این میان مطرح است.
از نقاط مهم در ماهیت زناشویی در اسلام، آن است که رابطه بین زوجین، یک رابطه دوطرفه عادی نیست، بلکه عنصر سومی هم دارد و آن حضور خداوند متعال در زندگی است. فلذا اعتقاد به این مهم موجب ایجاد الزاماتی برای طرفین میشود.
چنانچه روابط بر پایه بینش اصیل دینی و فهم واقعی از سخن دین باشد، اختلاف دیدگاهها و سلایق، شکل دیگری به خود میگیرد. اسلام دینی است که حتی در محرمانهترین روابط بین زوجین، آنان را به یاد خدا و ذکر خدا گفتن، دعوت میکند. در هنگام خشم و بلا و تنگناهای زندگی، زوجین را به یاد خدا فرامیخواند و همین مسئله موجب شکلگیری پشتوانهای محکم و استوار در زندگی مشترک میباشد.
زناشویی یک نظم اجتماعی میباشد که مانع شکلگیری روابط بیقاعده و پیامدهای مختلف ناشی از آن، میباشد. فلذا با توجه به متون تاریخی میتوان به این مهم دست یافت که حتی در جوامع متمدن و وحشی که روابط آزاد، بلامانع بوده است، اما زناشویی از ارزش والایی برخوردار بوده و بشر برای آن حرمت خاصی قائل بوده است؛ و در اسلام عملی عبادت آمیز و در راستای بندگی خداوند متعال میباشد که ضامن حفظ شرافت جوانان است. بهگونهای که در قران و روایات بهطور مستقیم و غیرمستقیم، به این موضوع اشاره شده است. فلذا زناشویی در اسلام علاوه بر حفظ تعلقات فردی، دارای ریشهای اجتماعی است و خانواده چنانچه بر اساس موازین اسلامی تشکیل و ادامه حیات دهد، قطعاً نهادی مؤثر در حفظ جامعه و کارکردهای مربوط به آن خواهد بود.
منبع: تبیان