خانواده آسمانی
  • 3760
  • 130 مرتبه
مرد و مدیریت خانواده

مرد و مدیریت خانواده

1399/03/31 10:12:20 ب.ظ

خانواده و چیستی

خانواده، کوچک‌ترین و بنیادی‌ترین واحد اجتماع است که سنگ زیربنای جامعه و بستر رشد و خلاقیت و پویایی، به شمار می‌رود. این نهاد کوچک اجتماعی، عامل انتقال فرهنگ و ارزش‌ها و کانونی برای شکل‌دهی شخصیت اعضای خود و منبع اصلی بهداشت جسمی و روحی آن‌ها به شمار می‌آید. برای خانواده تعریف‌های گوناگونی ارائه شده است که اگر بخواهیم تعریفی کلاسیک از خانواده داشته باشیم، باید گفت: «خانواده به معنی واقعی، اجتماعی از حضور مادران، پدران و فرزندان در یک مکان و فضای اجتماعی و فرهنگی مشترک تشکیل می‌شود.» (آزاد ارمکی، 1386: 11) نهاد خانواده، نظام و سازمانی مانند بسیاری از نهاد و سازمان‌هایی است که معلول گروهی از عواملی است که سبب می‌شود آن نهاد و سازمان، خوب عمل کند و بهترین بازدهی را داشته باشد و نیز عواملی سبب رکود و سقوط این سازمان شود، با این تفاوت که این سازمان بسیار حساسیت دارد. اگر در محیط خانواده، پدر و مادر موفق شوند فرزندی صالح تربیت کنند، این فرزند صالح یک امت است. (مجموعه مقالات و بیانیه‌های ارائه‌شده در مراسم ملی دهمین سالگرد روز جهانی خانواده، 1383: 166)

خانواده شامل انواع مختلف است که دو گونه کلی آن، خانواده گسترده و خانواده هسته‌ای است. خانواده گسترده، قدیم‌ترین نوع خانواده است که به صورت‌های متعدد بروز می‌کند، ولی متداول‌ترین گونه آن، حضور والدین یعنی پدربزرگ و مادربزرگ، پدران و مادران، همراه با فرزندانشان در یک مکان است. خانواده هسته‌ای، متشکل از والدین با فرزندان یا بدون فرزندان است.

با تحولات دنیای امروز، خانواده از وضعیت گسترده به هسته‌ای تبدیل شده است. در خانواده هسته‌ای، پیوند مردان، زنان و کودکان در مقایسه با خانواده گسترده، تغییرات عمده‌ای داشته است. در دوران جدید، اصلی‌ترین مسائل خانواده هسته‌ای، ساختار قدرت، شیوه گزینش همسر، فرزند آوری، اجرای مراسم خانوادگی، تقسیم‌کار در خانواده، شیوه مشارکت در کارهای خانه و جامعه و آینده‌نگری درباره فرزندان است. (آزاد ارمکی، 1386: 13 و 14)

اگر در طول تاریخ به نهاد خانواده بنگریم، انواع گوناگون خانواده‌ها را می‌بینیم که به‌تدریج دگرگونی‌هایی در ساختار خود ایجاد کرده‌اند. همواره در دوران معاصر، شکل‌های نو و متباین خانواده رشد می‌کند که این تنوع و دگرگونی، بازتاب پایداری از تکثر فرهنگی افرادی است که آن جوامع را تشکیل می‌دهند.


قدرت در خانواده

از دیرباز در بیشتر جوامع و تقریباً در بیشتر خانواده‌ها، مرد در رأس هرم قدرت خانواده قرار داشته است. این ویژگی، درباره خانواده ایرانی، به‌صورت بارزتری دیده می‌شود. البته در دوران معاصر، در جامعه و خانواده در جهان و ایران تغییراتی صورت گرفته و تا حدود زیادی، ساختار قدرت در درون خانواده دگرگون شده است. به نظر می‌رسد در مقایسه با گذشته، کمتر مردان به‌تنهایی در مرکز تصمیم‌گیری‌های خانواده و جامعه‌اند. آن‌ها می‌کوشند در کنار زنان و دیگر اعضای خانواده، در امور متعدد تصمیم بگیرند. باوجوداین، «بررسی پژوهشگران نشان می‌دهد که هنوز در بیش از نیمی از خانواده‌ها، پدران، تصمیم گیر به‌حساب می‌آیند (6/61 درصد)، در مقابل، 32 درصد، مادر و 4/6 درصد، سایر افراد هستند». (همان:73)

در دوران معاصر، نهاد خانواده با تغییرهای ساختاری روبه‌رو شده که روابط موجود میان اعضا را دگرگون کرده است. به دنبال این دگرگونی، هنوز هنجارها به‌مثابه قواعد رفتاری که موردپذیرش همگان باشند، به صحنه اجتماعی نیامده‌اند و به همین علت، رفتارها در محیط خانوادگی پراکنده است. ازاین‌رو، همچنان در برخی خانواده‌ها، ساخت مستبدانه پایدار است و در برخی نیز به سمت ایجاد خانواده دموکراتیک پیش می‌رود؛ چراکه روابط درون خانواده، نقش مهمی در پرورش روحیه دموکراتیک و استبدادی افراد دارد. خانواده و روابط درونی آن از نظام اجتماعی، اقتصادی و سیاسی حاکم بر آن جامعه، اثر پذیرفته است، ولی خانواده در تجدید، تولید و مشروعیت بخشیدن به این مناسبات، سهم دارد. ازآنجاکه میان ساختار اجتماعی و شکل‌گیری روابط و نقش‌ها در خانواده، ارتباط مستقیمی وجود دارد، آنچه نوع مناسبات زن و مرد در خانواده را شکل می‌دهد، شرایط عینی و ذهنی حاکم بر جامعه است. در جامعه‌ای که مردان در شرایط اجتماعی و در سلسله‌مراتب بالاتری از قدرت قرار دارند و ایدئولوژی‌های رایج در جامعه نیز به شیوه‌های گوناگون به این امر دامن می‌زند، طبیعی است که خانواده این نابرابری‌ها را در خود منعکس کند.

بنابراین تا هنگامی‌که زندگی خانواده بر اساس اقتدار مردان شکل می‌گیرد، می‌توان انتظار داشت اِعمال قدرت اجتماعی از میان برود و تا زمانی که افراد در طول دوران جامعه‌پذیری خود، با روابط اقتدارگرایانه آشنا می‌شوند و نوع دیگری از مناسبات میان انسان‌ها را نمی‌شناسند، نمی‌توان از بازتاب روابط اقتدارگرایانه در سطح جامعه جلوگیری کرد؛ چراکه اقتدارگری فرد سبب می‌شود به فایده‌های مشارکت و ضرورت‌های اجتماعی که تخفیف بار سنگین مسئولیت از دوش یک فرد و افزایش کارآمدی خانواده است، توجه نکند. البته این مشارکت از عوامل بسیاری اثر می‌پذیرد که شامل رویکردهای اجتماعی، میزان و شدت جامعه‌پذیری اعضای خانواده از ارزش‌های اجتماعی و ابعاد دیگری همچون مشارکت فکری، عاطفی و روانی و رفتاری است که نتیجه آن، همکاری، ارتقای فکری و فرهنگی همسران و فرزندان و کاهش ناهنجاری‌ها بر اثر افزایش عواطف خواهد بود. (شجاعی، «ضرورت رشد خانواده به‌سوی مشارکت واقعی»، 1383: 39 و 40)


منشأ توزیع قدرت در خانواده

زنان در جوامع و دوره‌های تاریخی گوناگون، در مقایسه با مردان، همواره قدرت کمتری داشتند. باوجوداین، گسترش خانواده‌های مساوات طلب یا دموکراتیک در جوامع صنعتی معاصر، نشانه وقوع زمینه‌های گوناگون حیات خانوادگی، به‌ویژه در تصمیم‌گیری‌ها، کنترل درآمدهای خانواده و مشارکت در منابع است. پژوهشگران به این مسئله از دیدگاه‌های گوناگون نگریسته و کوشیده‌اند منشأ قدرت و اقتدار مردان در خانواده را بررسی کنند. دراین‌باره، هرکدام از دیدگاه خاص به تبیین مسئله پرداخته‌اند. دراین‌باره سه نظریه مرور می‌کنیم، سپس به دیدگاه اسلام می‌پردازیم.

نظریه زیست‌شناختی: گاه تبیین‌های زیست‌شناختی بر دخالت هورمون‌های جنسی در سلطه مردان تأکید می‌کنند. برحسب این دسته از تبیین‌ها، هورمون مردانه (تستوسترون) میل به سلطه و کنترل دیگران را به‌شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد. گاهی نیز برتری مردان بر زنان را ازنظر قدرت بدنی، منشأ سلطه و اقتدار بیشتر مردان می‌دانند.

نظریه روان‌شناختی: این نظریه، ویژگی‌های خاص روانی مردان را بررسی می‌کند که سبب حس اقتدار مردانه می‌شود؛ ویژگی‌هایی مانند داشتن برخی مهارت‌های ذهنی و جسمی که در جهت رسیدن به اهداف گروه خانوادگی قرار می‌گیرد، مانند حس ماجراجویی سلطه‌طلبی و...

نظریه‌های جامعه‌شناختی: این دیدگاه، سلطه مردان را ازنظر تأکید بر عوامل اقتصادی، فرهنگی یا تلفیقی از این عوامل با عوامل زیستی بررسی می‌کند. در این نظریه، عامل اقتصادی و منشأ ثروت خانواده بودن و کار مرد، عامل قدرت توصیف شده است.

دیدگاه اسلام: به‌طور مستقیم، متون مقدس اسلامی به تبیین سلطه مردان با معیارهای علمی نپرداخته، ولی با تأمل در نوع احکام و سفارش‌های دینی و مفروضات و ملزومات، می‌توان دیدگاهی را استنباط کرد که دربردارنده تبیینی چند علتی است که یکی از آن‌ها، نقش عامل زیستی است. در احادیثی به ناتوانی جسمانی نسبی زن تصریح شده است. همچنین به تفاوت زن و مرد، در پاره‌ای از ویژگی‌های روان‌شناختی، مانند غلبه عقلانیت بر عواطف در مردان و غلبه عواطف بر عقلانیت در زنان که در روایات اسلامی به آن اشاره شده است که می‌تواند در بیشتر موارد مردان را برای احراز سمت رهبری در خانواده سوق دهد. باوجوداین، نباید عوامل زیستی و روان‌شناختی را نیازمند پذیرش دیدگاهی جبرگرایانه در باب سلطه مردان دانست؛ چراکه بی‌گمان، متغیرهای دیگری نیز در این موضوع، دخالت دارند که هرگونه تغییر یا جای گزینی در آن‌ها می‌تواند موازنه قدرت میان زن و شوهر را بر هم زند. احتمالاً عوامل اقتصادی و فرهنگی را باید مهم‌ترین این متغیرها دانست. البته اگر از جنبه ارزشی به این مسئله بنگریم باید گفت در اسلام مسائلی مانند قدرت و سلطه مطرح نیستند که در دیدگاه‌های سکولاریستی دیده می‌شود، یعنی چنین نیست که به این مسائل اصالت داده و مسائل دیگر در پرتو آن‌ها تحلیل و ارزیابی شود. این مسائل تحت‌الشعاع امور مهم‌تری مانند مصالح فرد، خانواده و جامعه و نیز وظایف و ارزش‌های دینی هستند که در آن مصالح ریشه دارند. ازاین‌رو، هرگاه مصالح حقیقی فردی و جمعی، الگوی خاصی از نقش‌ها و مناسبات را اقتضا کرده، آن الگو در اسلام مطلوب دانسته شده است.

به‌طورکلی، اگر از منظری صرفاً سکولاریستی به احکام و ارزش‌های دینی بنگریم، دست‌کم، برخی شاخص‌های پدرسالاری را در آن‌ها می‌بینیم، ولی اسلام هرگونه اعمال قدرت را در خانواده و قلمروهای دیگر اجتماعی، به رعایت عدل مشروط می‌داند. افزون بر آن، اسلام کوشیده از راه تلفیق قدرت با ویژگی‌های اخلاقی، همچون فروتنی، مهرورزی و گذشت، پیوند زن و شوهر را تا جایی که امکان دارد، تلطیف کند تا به رابطه‌ای زورمدارانه تبدیل نشود. (بستان (نجفی)، 1385: 149 ـ 158)


ریاست یا قیمومیت؟

به‌طورکلی، آنچه در فقه و حقوق اسلامی به نام ریاست و قوامیت شوهر بر زن آمده، برگرفته از آیه شریفه «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاء» است. واژه‌های «قوام»، «قوامه» و «قیمومیت» که در متون اسلامی، برای بیان ریاست شوهر به کار رفته، از این آیه برخاسته است. فارغ از برخی برداشت‌های نه‌چندان عمیق درباره این آیه که آن را به سلطه، ریاست و ولایت تعبیر کرده‌اند، بسیاری از مفسران و متفکران اسلامی، ریاست شوهر را با تحلیلی دقیق و برداشتی مناسب و مأنوس با این آیه شرح داده‌اند. برای نمونه، شیخ طوسی بی‌آنکه به مزیت و حاکمیت مردان اشاره داشته باشد، درباره واژه «قوام» چنین می‌گوید: «قوام بر دیگری کسی است که متفکل و عهده‌دار امور دیگری، همچون نفقه، پوشاک و سایر نیازمندی‌های او می‌باشد». (مقدادی، 1385: 38 ـ 48)

دراین‌باره گروهی از اندیشمندان و نویسندگان اسلامی که با دیدی ژرف این مسئله را بررسی کرده‌اند، کوچک‌ترین اشاره‌ای به برتری و اشراف مرد نکرده و حتی برخی آن را مردود دانسته‌اند؛ تا جایی که قوام بودن مرد را به‌نوعی تکلیف و مسئولیت تبیین، چیرگی، رهبری و ریاست او را برای پیشبرد بهتر این هدف توجیه کرده‌اند.2

با توجه به دیدگاه‌های گوناگون و گاه متفاوت دراین‌باره، اگر ازنظر منطقی به مسئله بنگریم، به نظر می‌رسد دیدگاهی که ریاست و قوام بودن مرد را حکومت و سلطه و ولایت ندانسته و آن را به مسئولیت و تکلیف و حمایت برگردانده، پسندیده‌تر است؛ چراکه با معنای لغوی قوامه به معنای قیام به امر و حمایت و سرپرستی و حفظ و رعایت، سازگارتر است. افزون بر این، با مبانی عقلی و ادله ریاست مرد بر خانواده، هماهنگ و به‌خوبی با اوضاع و شرایط و مقتضیات خانواده و اعضای آن مطابق است. ازاین‌رو، گروهی به‌جای عبارت ریاست شوهر، واژه سرپرستی و مدیریت را به کار برده یا پیشنهاد کرده‌اند.

درواقع، ریاست و مدیریت مرد در خانواده، بر عهده گرفتن کارهای اجرایی و مدیریتی خطیر و مسئولیتی تکلیف آفرین است و اختیارات و امتیازات و موقعیت نظارتی شوهر بر زن نیز ناشی از همین مسئولیت و در جهت اجرای مطلوب این سِمت و وظایف ناشی از آن است. بدین ترتیب، ریاست شوهر با برتری‌جویی، سلطه‌طلبی و مردسالاری ناسازگار است و مرد نمی‌تواند به استناد آن، خود را فرمان روا و سرور خانه و زن را فرمان‌بر خود بداند. ریاست شوهر هیچ‌گاه مایه کمال و فضیلت مرد و دستاویز اجحاف به زن و کاستی ارزش و کرامت انسانی او نیست؛ بلکه تمهیدی برای حمایت و حراست از خانواده و حفظ و رعایت مصالح زن و دیگر اعضای خانواده است؛ (مقدادی، 1385: 45 ـ 48) زیرا خانواده، میدان جنگ نیست که طرفین بخواهند به اثبات برتری خود به دیگری بپردازند. خانواده‌ای که موازنه قدرت در آن بر مبنای درستی قرار نگرفته است، در پیشبرد اهداف این اجتماع کوچک، موفق نخواهد بود و ازنظر شخصیتی فرزندان سالمی به جامعه تحویل نخواهد داد.

درصورتی‌که نهاد خانواده بر مبنای درستی استوار شده باشد و فرزندان در فضایی صمیمی و زیر سایه حمایت پدر و مادری پرورش یابند که به نقش‌ها و وظایفشان آگاه هستند، به‌درستی برای ورود به اجتماع و ساختن جامعه خود آماده خواهند شد.


مرد در نقش پدری

جایگاه پدر در خانواده برای پرورش فرزند، نه‌تنها ازنظر تأمین مالی که ازنظر تأمین شخصیتی، فکری، روحی و نیز ازنظر اجتماعی، اهمیت بسیاری دارد. کودک از همان آغاز یاد می‌گیرد رفتارهایی را تکرار کند که پدر و مادر آن‌ها را تأیید می‌کنند و رفتارهایی را که والدین نهی می‌کنند، انجام ندهد. دراین‌باره، اگر رفتار پدر و مادر متناقض باشد، کودک دچار سردرگمی در انتخاب می‌شود. دراین‌باره، به‌ویژه رفتار پدر ـ به دلیل جایگاه مدیریت و اقتدار او در خانواده ـ اثرگذاری بیشتری دارد.

پژوهشگران بر این باورند که پدرها در تقویت رفتار فرزندان خود قدرتمندند. آن‌ها آگاهانه یا ناآگاهانه رشد جنسی را در دخترهایشان تقویت می‌کنند. برای نمونه، ممکن است پدری بدون آنکه بیندیشد، مشوق دخترهایش باشد که به‌جای فعالیت درزمینهٔ ورزش، در کارهایی که جنبه تهاجمی یا رقابت‌آمیز آن‌ها کمتر باشد، مانند نمایش و موسیقی شرکت کنند.

بچه‌ها درباره رفتار پدر و مادر نسبت به هم بسیار هوشیار و حساس‌اند. والدین در نقش پدر و مادر که بر عهده آنان است، همواره روی صحنه و در برابر چشم فرزندانشان، قرار دارند. فرزندان با ریزبینی بسیار به کوچک‌ترین رفتارهای پدر و مادر دقت می‌کنند. چگونگی رفتار پدر نسبت به مادر، به‌ویژه بر رشد صفات زنانه دخترها اثر می‌گذارد. اگر مردی متعهد و دوست دار و تکیه‌گاه خانواده باشد و قدر زحمت‌های همسرش را بداند، نه‌تنها از مردانگی و پدری، تعریف بهتری به دخترش ارائه می‌دهد، بلکه بر ارزش زنانگی او در چشم خودش می‌افزاید. (سیرز، 11374: 108 و 109) به‌طورکلی، محیط خانوادگی سالم، محیطی است که در آن، مرد در مقام جنس مذکر خانواده و در نقش پدر، در برابر فرزند و همسرش، نقش پرورنده و رفتاری با عطوفت و همدلی و با دیگر اعضا، رفتاری همراه با اقتدار مردانه دارد.

 

 

منابع

آزاد ارمکی، تقی، جامعه‌شناسی خانواده ایرانی، تهران، سمت، 1386.

سیرز، ویلیام، پدر و پرورش فرزند، ترجمه: پروین فرهادی، تهران، کتاب ماد، چاپ اول، 1374.

مقدادی، محمدمهدی، ریاست خانواده: بررسی ماده 1105، تهران، روابط عمومی شورای فرهنگی اجتماعی زنان، 1385.

بستان (نجفی)، حسین، اسلام و جامعه‌شناسی خانواده، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1385.

شجاعی، زهرا، «ضرورت رشد خانواده به‌سوی مشارکت واقعی»، مجموعه مقالات و بیانیه‌های ارائه‌شده در مراسم ملی دهمین سالگرد روز جهانی خانواده، تهران، شرکت انتشارات سوره مهر، چاپ اول، 1383، صفحات 38 ـ 44.

1. خوانندگان ارجمند، برای استفاده بیشتر از مناسبت میلاد امام علی 7، شایسته است به مقاله «شیوه‌های تربیت فرزند از دیدگاه امام علی 7» نوشته سید محمود طاهری، اشارات، ش 1، پیاپی 142، صص 119 ـ 148 مراجعه فرمایند.

2. برای آگاهی بیشتر نک: عبدالله جوادی آملی، زن در آیینه جمال و جلال، ص 366.

منبع: مجله اشارات

اخبار مرتبط