به بازیهای گروهی خانوادگی برگردیم
بچههای دههٔ شصت را تقریباً میتوان آخرین نسلی دانست که محل بازیشان، بیرون از خانه بود. خانههای حیاط دار پدربزرگها و کوچههای کم ماشین دقیقاً همانجایی بود که پسرها میتوانستند بساط گلکوچک به پا کنند و دخترها زیر سایهٔ درختانش، خالهبازی. در روزهایی که خیلی از پسربچهها برای خرید توپ پلاستیکی هم باید شریک میشدند و جهیزیهٔ اسباببازی دخترها بهتنهایی کفاف خالهبازی را نمیداد، آتاری آمد. بعدتر میکرو و سگا و کودکی ما رو به پایان بود که پلیاستیشن، محبوب و آرزوی بچهها شد. پدر و مادرها ترجیح دادند بچههایشان بهجای بازی توی کوچه و زیر آفتاب، به داخل خانه بیایند و زیر سقف و در محیطی امن، بهجای خوندماغ شدن و تحرک بالای بدنی، فقط سرانگشتانشان روی دستههای بازیهای کامپیوتری حرکت کند. به همین سادگی معنی بازی عوض شد. گرچه ما دهه شصتیها سن و سال دار نیستیم، اما حالا باید مثل پیرمردها، برای بچهها از بازی بگوییم. دنیای بازی ما و آنها چندان متفاوت شده که ما را شبیه پدربزرگ و مادربزرگها نگاه کنند.
راهی بهسوی همدلی
این اشتباه است که فکر کنیم گذشته بهتر از امروز و فردای ما بوده است. درست است که بساط بازیهای پرهیجان و بدنی یکی دو دههٔ قبل برچیده شده، اما در عوض، بزرگترها این روزها به بازی، نگاهی خوشبینانهتر دارند. سی سال پیش اگر یک پسر دانشجو در یک مهمانی فامیلی از شوهرعمهاش میخواست بیاید و با جمع بازی کند، قطعاً این پاسخ را میشنید که خجالت بکش! مگر هم سن توام که با تو بازی کنم؟ این روزها اما این دیوار، مدتهاست که شکسته و پیشنهاد بازی در جمعهای خانوادگی، معمولاً با استقبال روبهرو میشود.
بازی کردن یک کار گروهی و اجتماعی است و مثل هر تعامل دیگری، منافع بسیار دارد. باید بپذیریم که این ما هستیم که مشخص میکنیم از زندگی خود لذت ببریم یا نه؟ اگر کسی دچار مشکلات روحی نباشد و در دوراهی حضور در یک جمع صمیمی و بانشاط و یک جمع خموده قرار گیرد، انتخابش همان جمع اول است. در دوران گذار یک جامعه، بازیهای دستهجمعی میتواند جمعهای خانوادگی را پررونق و سرزنده کند. به زبان ساده اینکه وقتی به شما خوش بگذرد، میل دارید دوباره در همان جمع حضور داشته باشید و این یعنی تکرار دیدارها. تکرار دیدارها یعنی نزدیک شدن دلها، افزایش صمیمیت و حس وابستگی و تعلق به فامیل و دوستان. میدانید که در منابع دینی ما و در تعریف صلهٔ رحم و فواید آن، هدفی غیر از اهداف بالا دنبال نمیشود. صلهٔ ارحام در پی این است که آدمها به هم نزدیکتر و مهربانتر باشند.
فکر میکنم بد نباشد باهم نگاهی به مزایای بازیهای گروهی در جمعهای خانوادگی و دوستانه بیندازیم که هم بچهها و هم بزرگترها از آن بهرهمند میشوند.
برای بچهها
در دههٔ اخیر، افزون بر تهران و شهرهای بزرگ، حتی در شهرستانها هم معضل تکفرزندی فراگیر شده است.
بچههای دلتنگ، خودشان هستند و دنیای مجازی. همدم و همبازی ندارند و خیلی اوقات جز در جمعهای بزرگ، فرصت پیدا نمیکنند بازی کردن را تجربه کنند. بازیهای دستهجمعی گرچه به دلیل همیشگی نبودن نمیتواند نیاز یک بچه را به بازی برطرف کند، اما دستکم لذت آن را به بچهها میچشاند. افزون بر آن، حضور فعال در جمع میتواند باعث ارتقای اعتمادبهنفس بچهها شود. تمرین کار تیمی برایشان باشد و به تقویت هوش اجتماعی آنها کمک کند.
برای پدر و مادرها
استرس کاری، فشارهای اقتصادی و نگرانی از آیندهٔ تحصیلی و شغلی فرزندان، از بزرگترین دغدغههای پدر و مادرهاست. در این یادداشت نمیخواهیم درستی یا نادرستی این فشارها را بکاویم؛ اما چیزی که به توضیح نیاز ندارد، این است که همین استرسها و فشارها سبب شده افزون بر فرزندان، پدر و مادرها هم روزگاری پرفشار را سپری کنند. یک تئوری روانشناسی میگوید: هر آدم بزرگی، کودکی در درون خود دارد که نیاز است گاهگاهی به او بها دهد. بازیهای گروهی میتواند پدر و مادرها را برای ساعاتی کوتاه، مشغول کودک درونشان کند؛ حتی اگر ماهی دو سه بار بیشتر این فرصت را پیدا نکنند.
برای خانواده
تغییر ساعات کاری، شاغل بودن همزمان پدر و مادر و خیلی از متغیرهای دیگر، باعث میشود تا فرصت همنشینی اعضای یک خانواده کاهشی محسوس داشته باشد. گرچه پدر و مادرها راحتتر با این مسائل کنار میآیند، اما بچهها حس ناخوشایندی دارند. بازیهای گروهی و خانوادگی در ایام استراحت و مهمانیها، حداقل کاری که میکند این است که فرصتی پدید میآورد تا پدر و مادر و بچهها، در یکزمان و یک مکان، در کنار هم فعالیتی مشترک را انجام دهند و بخش مهمی از نیاز عاطفی خود به باهم بودن را برطرف کنند. از طرف دیگر، بازیهای گروهی این فرصت را به پدر و مادرها میدهد تا از روحیات و رفتارهای فرزندشان در جمع آگاه شوند.
اینجا کسی بازنده نیست
انتخاب بازی برای شبنشینیها و جمعهای فامیلی و دوستانه سخت نیست. کافی است جستوجویی مختصر در فضای مجازی بکنید؛ اما بهتر است در انتخابتان، بازیهایی را برگزینید که به حریم شخصی افراد وارد نشود. یادتان باشد رعایت این نکته در جمعهای خانوادگی و فامیلی، بهمراتب مهمتر است. حفظ احترام بزرگترها و رعایت حد و حدود، تنها پاشنه آشیل بازیهای گروهی و خانوادگی است. بزرگترها باید از قبل با بچهها -بهویژه نوجوانان- در میان بگذارند که صمیمیت ناشی از بازی نباید مرز احترام به بزرگترها را کوتاه کند و خدایناکرده باعث دلخوری آنها شود. از سوی دیگر هم باید بازیهایی انتخاب شوند که امکان رخ دادن چنین اوضاعی را کمتر کنند و بزرگترها هم حواسشان باشد که از تحریک بیدلیل کم سن و سالترها بپرهیزند. نباید فراموش کنیم که رقابت در چنین بازیهایی، کماهمیتترین فاکتور است. اینجا کسی بازنده نیست. ما کنار هم هستیم و دورهم جمع میشویم برای زندگی شادتر و صمیمیتر و همدلتر. برندهٔ بازی کسی است که بازتولید این احساسات در درونش بیشتر باشد. اگر شما هم از آن دسته آدمهایی هستید که در جمعهای فامیلی پیشنهاد بازی را رد میکنید، حتی برای یکبار هم که شده، از جلد اجتماعی خود بیرون بیایید و این فضا را تجربه کنید. بعید است تجربهٔ اول و آخرتان باشد.
منبع: ماهنامه خانه خوبان