ما خیلی چیزها را توی زندگی کج فهمیدیم. مثلاً فکر کردیم ثروتاندوزی آرامش میآورد درحالیکه اینگونه نبود. یا مثلاً گمان داشتیم اینکه به موفقیت محصول سحر و جادو و ... است، دریغ از اینکه محصول تنبلی خود مرگ هم یکی از آن چیزهایی است که خوب نفهمیدیمش. مرگ را یک ترسناک و شاخدار تصور کردیم که هیچوقت نباید به آن فکر کنیم. هیولا، بالاخره فکرش هم آدم را میترساند و آرامش را از آدمی میگیرد؛ اما آیا واقعاً اینگونه بود؟ آیا فکر و یاد مرگ آرامش میدهد یا میگیرد؟
رسول خدا فرمود: روزگار شما از دو حال خارج نیست؛ یا خیلی زندگی به کامتان نیست و در سختی گذران عمر میکنید. یا وضعتان خوب است، کیفتان کوک است و هیچ غمی به دل ندارید. جزو این دسته یا آن دسته باشید تفاوتی ندارد. هر دو حالت، خارج از تعادل و وضعیت مطلوب است. اگر میخواهید به تعادل برسید، «أکثروا من ذکر هادم اللذات؛ قطع کنندهٔ لذتها را فراوان یاد کنید».۱ وقتی از خود حضرت پرسیدند: «قطع کنندهٔ لذتها» را یاد کنیم، یعنی دقیقاً به یاد چه چیزی باشیم؟ در جواب فرمود: «یاد مرگ».۲ یاد مرگ، برهم زننده لذتهاست. اگر شما جزو افرادی باشید که در تنگنا زندگی میکنید، یاد مرگ لذتها را در چشمتان آنقدر حقیر میکند که از وضعیتتان راضی میشوید. اگر از دسته دوم هم باشید و در توانگری زندگی کنید، یاد مرگ لذتهایی که به آن دل بستهای را در چشمتان مبغوض میگرداند و در عوض رویگردانی از لذتهای گذرای دنیوی تعالی را به شما هدیه میدهد.
آنچه ما باید از مرگ برداشت میکردیم و بکنیم این است؛ یک نسخه درمانی که هر وقت حالمان خوب نبود، هرگاه از تعادل خارج شدیم، هرگاه به دنبال تعالی بودیم، به یادش بیفتیم و به جانمان نفسی تازه بیفزاییم. مرگ، هیولا نیست. یاد مرگ به افراد مؤمن و در جستوجوی ایمان کمک میکند تا حالشان خوب شود.
پینوشت:
1. کنزالعمال، ج15، ح4297.
2. بحارالانوار، ج3، ص167.
منبع: ماهنامه خانه خوبان