صبح که از خانه بیرون میرفت زنش را خیلی دوست داشت.
پشت صندوق فروش نشست و مشغول حسابوکتاب که با بوی مدهوش کنندهای به خود آمد.
سرش را که بالا آورد تابلو رنگروغن زیبا و دلفریبی دید: خط چشم و ریمل با گونههایی برجسته و لبهایی برآمده با رژ قرمز.
(آقا! این جنسها رو برام حساب کنید!)
جنسها را حساب کرد.
بوی مدهوش کنندهٔ اودکلن و صدای پرناز و کرشمهٔ زن هم دلش را برد هم هوش و حواسش را.
شب که مرد به خانه میرفت دیگر زنش را دوست نداشت.
حضرت عیسی (علیهالسلام):
از نظربازی بپرهیزید زیرا که بذر شهوت را در دل میکارد و صاحب خود را در فتنه و فساد میاندازد.