1 ـ کعبه نزدیک
سلام ای صبح آرامش آهوان و ای ستاره روشن سرزمینهای گمشده آسمانی؛
سلام ای درخت بارور که امروز از آستانه آینهها سر برمیآوری و در حریم رضای خداوندی قد میکشی؛
سلام ای آشوب خوابهای مأمون و مأمونیان که امشب در چشمههای آرام قنوت متولّد میشوی؛
سلام ای قرائت گر کلمات مرتفع وحی در فرودگاه جانهای کوتاه؛
سلام ای روشنای چشم مشتاقان در شب بینور ستم وای تقدس ثانیههای دعا؛
سلام ای مولود مبارک...
میخواهم در آستانه دیدارت، در پیشواز چشمهای مهربانت، در کلام روشن گلستانه معرفتت، در ملاقات تنهایی و شکوهت، گلهای شوق را پرپر کنم و در آنهمه نسیم که از سمت مهربان نگاهت میوزد، دامن رها کنم.
میخواهم لرزش اشکهایم را بر آستانه فرود ببینی و نگاه شوقناکم را در پیش پای خویش فرونکنی.
میخواهم مرا به خویش بخوانی و در جذبههای گاه و بی گاهت مهمان کنی؛
میخواهم درخت باشم تا سایهای بر مسیر عبورت به طوس بسازم، یا آب باشم و درشت ناکی تشنگی را از جان مسافر خسته طوس بزدایم.
سلامت میکنم و درودت میفرستم ای هشتمین اشتیاق بزرگ من؛
سپاست میدارم ای مولود تازه تاریخساز که کلمههای بزرگ را به تفسیر خواهی نشست و جانهای مؤمن را پرفروغتر خواهی ساخت و به آنچه در حصارها و دیوارها میگویندت سر فرو نخواهی آورد و در بیپناهی، پناه آهوان خواهی بود؛
سلامت میکنم و در وطن جاودانه محبتت رخت میافکنم.
ای حج اصغر وای کعبه نزدیکتر از حجاز؛
سپاس میدارم و اشک میریزم اشتیاق تولّدت را که در غربت، پناه غریبانی و درختها بر آستانه پاکیات تنفّس میکنند و جانهای مشتاق پروانگان حریم روشن تواند؛
سلامت میکنم ای مولود ذیالقعده؛
ای جان خجسته،
ای رضایت بزرگ الهی، ای رضا...
2 ـ قبله دلهای شیدا
جواد محدثی
قبلهای که مغناطیس دلهای شیفته «ولایت» است، در «خراسان» است.
«غریب طوس»، امروز آشنای هر دور و نزدیک و کوچک و بزرگ است.
«علیبنموسی»، هشتمین قبلهای است که بهانه عشق ورزیدن و دوست داشتن و گریستن است.
«سلطان خراسان»، بر دلهای محبان حکومت میکند.
سرزمین طوس، اینک «طور» ی است که میقات هزاران موسای کلیم است.
خراسان، قبله هشتم است و معبد دلهای شیدا.
درخت ایمان و ولایت، در این مرزوبوم، از چشمهسار مزارش سیراب میشود؛ هر دلی مشهد یقین میشود؛ هر خانهای کانون ولایت میگردد و سرزمین طوس به وسعت ایران گسترده میشود.
کوی رضا (علیهالسلام) مأمن جانهای فریفته و پناهگاه دردمندان و دلسوختگان است.
طوس، مدینه دیگری است که پارهای از پیکر رسول مدنی در آن آرمیده است.
سلام بر آن آشنای غریب و غریب آشنا!
3 ـ السلام علیک یا ابالحسن (علیهالسلام)
ای درگه عشق، بیشکیب آمدهام
از دولت وصل، بینصیب آمدهام
گفتند که سلطان غریبانی تو
سلطانی کن که من غریب آمدهام
السلام علیک یا ابالحسن! یا علیبنموسیالرضا!
ای آشنا سلام!
ای غریبنواز، زیر چلچراغ مرقدت، در پناه گنبد طلاییات، در میان صحن آفتابیات، روح عاشقم نَفَسْ تازه میکند.
ای خورشید خراسانی که بر جهان نور میتابانی، حرم تو مطاف جانهای شیدا است.
تو در مشهورترین خیمه جهان نشستهای و من هنوز کوچکم، امّا نام بزرگ تو مدام بر زبانم میچرخد و از مقابلم میگذرد.
امروز که روز میلاد توست، روی دیوارها و حصارها و زبانها عطر تو پراکنده است.
ای رضای مهربان!
فصلها تکراری شدهاند، من تکراری شدهام، امّا تو هیچگاه تکراری نمیشوی.
هنوز باید گلهای زیادی بیایند و تو را بسرایند.
هنوز باید دریاهای زیادی متولّد شوند و ذکر تو را بگویند.
آقا! دل من ـ این آهوی بیپناه ـ را به بارگاه حضورت پناه ده؛
دوست دارم در حوالی تو زندگی کنم؛ ای دوست! ای پناه!
4 ـ خورشید طوس
جواد محدثی
دمیدن آفتاب امامت از افق خانه امام کاظم (علیهالسلام) جلوهای دیگر از رحمت الهی بر عالمیان بود.
این بار در ذیقعده سال 148 دُرّ «رضای آل محمد» درخشید و خط «ولایت» در وجود او بهعنوان پیشوای حق تداوم یافت.
«امامت» از دیدگاه اهلبیت، کاروانی است که باری از معرفت و تقوا و اخلاص دارد و در راه هدایت و ارشاد ره میسپارد و مقصدش «فلاح امّت» است.
چشممان روشن که در تاریکخانه تاریخ، از خانه ولایت، خورشیدی دیگر سر برکشید و در تداوم راه، از «مدینه» تا «طوس» را پیمود و از برکت این هجرت، ایران برای همیشه در چشمانداز پرتو «امامت» قرار گرفت.
آن پیشوا، هنگام تودیع دردمندانه با «تربت احمد»، گردی از ایمان آن مزار برگرفت و بر این خاک پاشید و سرزمین عجم را با پیام رسول عرب عجین کرد و سرزمین سلمان را بیمه «خط اهلبیت» ساخت.
اینک، خورشید دین از خاک خراسان میتابد.
اینک، میلاد «علیبنموسیالرضا» است.
و... ایران، به اقیانوس «عرفان علوی و رضوی و موسوی» وصل است؛ چراکه مرقد هشتمین امام، بهعنوان یکی از چهار نگین گرانبها در این مملکت محمدی (صلیاللهعلیهوآله) میدرخشد.
هر روز بامداد، خورشید از سمت خاور سر برمیآورد و از فراز گنبد طلایی «سلطان طوس»، نورافشانی میکند و بر این خاک شیعه خیز و تربتِ عاشق پرور، میتابد و زر میافشاند.
خورشید وجود امام هشتم، فروغ بخش آن آفتاب عالمتاب است که در سپهر گردون میگردد.
و کدام شرق، دو خورشید دارد؟
و کدام خاک، مهد دو خاور است؟
اینک شِمایی از سیمای این خورشید:
شجاع و بخشنده و کریم بود.
در علم و عبادت، سرآمد اهل زمان خویش به شمار میرفت.
وارستهای زاهد و دانایی بینظیر بود.
به دانش و تقوای او همه اعتراف داشتند، حتّی دشمن خونیاش ـ مأمون ـ چندین بار و به مناسبتهای گونهگون، از آن امام بهعنوان داناترین، عابدترین و وارستهترین مرد یاد کرده است.
به گفته «ابنجوزی» در بیستوچندسالگی در مسجد رسول (صلیاللهعلیهوآله) مینشست و برای مردم فتوا میداد.
«حضور در زمان» داشت.
برای مسائل فکری و اعتقادی و شبهههای دانشمندان ادیان و مذاهب مختلف، جوابی حاضر و دندانشکن داشت.
اخلاقش نیکو و برخوردش کریمانه بود.
فرزند پیامبر بود و وارث خلقوخوی آنکه برای تکمیل مکارم اخلاق برانگیخته شده بود.
سخن کسی را قطع نمیکرد.
کلامی که موجب رنجش خاطر مسلمانی گردد نمیگفت.
از خدمتکارانش کسی را سرزنش نمیکرد.
در مجلسی که دیگران حضور داشتند، پا دراز نمیکرد؛ تکیه نمیداد؛ خندهاش به قهقهه نمیرسید و از تبسّم فراتر نمیرفت.
هنگام غذا، همه خدمتکاران را سر سفره مینشاند.
به نیازمندان و مسکینان، بسیار کمک میکرد و این دستگیری را نه از سر منّت نهادن، بلکه به شکرانه نعمت الهی انجام میداد.
جلسات بحث و مناظرهاش با دیگران، نقشی حساس در تحکیم ولایت و روشنتر شدن «حق» داشت و حیات سیاسی ـ اجتماعیاش مایه برکات فراوان برای شیعه بود.
عالِم اهلبیت بود و پناه درماندگان و الگوی اسوه جویان.
یک نمونه بود... نمونه «بودن».
و... «امام» بود، امام در اندیشه و اخلاق و ایمان و رهبری.
زادروز میلاد «خورشید هشتم»، بهانهای است که نگاهی به ذخیره معنوی دین و ایمانمان در این سرزمین داشته باشیم و ماه ذیقعده را قدر بدانیم که روز نخست این ماه، ولادت حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) بود و در یازدهم این ماه، زادروز حضرت رضا (علیهالسلام) است.
اینگونه است که «مشهد» و «قم» از وجود مرقد مطهّر این دو اسوه پاکی، برخوردار است:
یکی الگوی مردان شرف خواه دیگری الگوی بانوان عصمت جوی و عفاف گُزین.
«قبله هشتم»، مغناطیس دلهاست که همهروزه و همهساله، انبوهی از قلبهای عاشق و دلهای شیدا را بهسوی خود میکشد.
مشهد، مدفن این آفتاب عترت است و قم در مرکز این دایره جذبه و کشش قرار گرفته است؛ و این خواهر و برادر، کانون جاذبههای معنوی این مرزوبوم شدهاند.
اینگونه است که درخت ایمان و ولایت، در این مرزوبوم از چشمهسار این انوار پاک، سیراب میشود.
اینک نسیم لطف از بارگاه رضوی تا دورترین نقاط این مملکت بال میکشد.
کجای جهان بارگاهی چون «حریم رضا» دارد؟
و کدام ملت در پهنه این جهان خاکی از امامی چون «علیبنموسی» برخوردار است؟
گرامی باد این میلاد خجسته که برکتهایش بیپایان است و شادان باد دلهای شیفته که با مهر این خاندان، آبادان است و با عشق به آرمیدگان این آستان، خرسند.
5 ـ در جاری سخن امام رضا (علیهالسلام)
دوست هر کس خِرد او است و دشمن او نادانیاش.1
مهرورزی به مردم نیمی از عقل است.2
از امام رضا (علیهالسلام) پرسیدند: «بهترین بندگان خدا چه کساناند؟» فرمودند: «آنان که چون نیکی کنند، شاد و خرسند شوند و چون کار زشت از ایشان سر زند، استغفار کند؛ و هرگاه به آنها چیزی عطا شود، شکرگزاری کنند؛ و زمانی که گرفتار شوند، پایداری نمایند؛ و زمانی که به خشم آیند، گذشت کنند».3
از امام رضا (علیهالسلام) پرسیدند: «حدّ و اندازه توکل چیست؟»، فرمودند: «از غیر از خدا نترسیدن».4
از ما نیست کسی که همسایهاش از شر او در امان نباشد.5
هیچچیز نزد خداوند منفورتر و مکروهتر از پرخوری نیست.6
هیچچیز در میزان عمل از حُسن خُلق سنگینتر نیست.7
بهترین شما آنکس است که با خانواده خود به نیکی و مهربانی رفتار نماید.8
در شگفتم از کسی که دنیا را دیده و آزمایش کرده است و بدان دلبسته است.9
در شگفتم از کسی که بهحساب (فردای قیامت) یقین دارد و گناه میکند.10
هدیه دادن موجب از بین بردن کینهها است.11
هر کس اندوه و مشکلی را از مؤمنی برطرف کند، خداوند در روز قیامت اندوه را از قلبش برطرف سازد.12
نزد خدا بعد از انجام واجبات، کاری بهتر از شاد کردن مؤمن نیست.13
به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید.14
هر کس میخواهد، نیرومندترین مردم باشد، باید بر خدا توکل کند.15
1 ـ تحف العقول، ج 2، ص 310.
2 ـ همان.
3 ـ همان، ص 313.
4 ـ همان، ص 314.
5 ـ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 31.
6 ـ همان، ص 36.
7 ـ همان، ص 38.
8 ـ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 40.
9 ـ همان، ص 58.
10 ـ همان.
11 ـ همان.
12 ـ اصول کافی، ج 3، ص 268.
13 ـ بحارالانوار، ج 78، ص 347.
14 ـ همان.
15 ـ اصول کافی، ج 2، ص 57.
منبع: مجله اشارات