اگر گفتند: اینجا چرا آمدی؟
بگو: به کجا روم و به کدام در رو کنم؟
این ره است و دگر دوم ره نیست این در است او دگر دوم در نیست
اگر گفتند: به اذن کی آمدی؟
بگو: شنیدم
بر ضیافتخانه فیض نوالت منع نیست در گشاده است و صلا درداده خوان انداخته
اگر گفتند: تابهحال کجا بودی؟
بگو: راه گم کرده بودم
اگر گفتند: چی آوردی؟
بگو: اولاً دلشکسته که از شما نقل است:
در کوی ما شکستهدلی میخرند و بس بازار خودفروشی از آنسوی دیگر است
و ثانیاً:
جز نداری نبود مایه دارایی من طمع بخششم از درگه سلطان من است
و ثالثاً:
الهی آفریدی رایگان، روزی دادی رایگان، بیامرز رایگان، تو خدایی نه بازرگان
اگر گفتند: برونش کنید
بگو:
نمیروم ز دیار شما به کشور دیگر برون کنید از این در درآیم از در دیگر
اگر گفتند: این جرئت را از که آموختی؟
بگو: از حلم شما
اگر گفتند: قابلیت استفاضه نداری
بگو: قابلیت را هم شما افاضه میفرمایید
باز اگر از تو اعراض نمودند
بگو:
به و الله به بالله به تالله بحق آیه نصر من الله
که من از دامنت دست برندارم اگر کشته شوم الحکم الله
اگر گفتند: مذنبی (گناهکاری)
بگو: اولاً شنیدم شما غفارید و ثانیاً من ملک نیستم آدم زادهام و ثالثاً:
ناکرده گنه در این جهان کیست بگو آنکس که گنه نکرده و زیست بگو
من بد کنم و تو بد مکافات دهی پس فرق میان من و تو چیست بگو
اگر گفتند: این حرفها را از کجا یاد گرفتی؟
بگو:
بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود اینهمه قول و غزل تعبیه در منقارش
اگر گفتند: چه میخواهی؟
بگو:
جز تو ما را هوای دیگر نیست جز لقای تو هیچ در سر نیست
منبع: از نکته 61 کتاب هزار و یک نکته علامه حسنزاده آملی (حفظهالله)