عزیز دلم! چقدر مهربانی! چقدر خوبی! هر چه من بدی میکنم، تو پاسخ آن را با خوبی میدهی. بهراستیکه من توان شمارش مهرورزیهایت را ندارم، چه رسد به اینکه اراده پاسخگویی به آنها را داشته باشم.
دلدار من! تو از هر دوستی برای من بهتری. از همه به من نزدیکتری – حتی از خودم! –
محبوب ماهم! چه قدر شگفتآور است که من تو را میآزارم اما تو به من لبخند میزنی! من از تو فرمان نمیبرم و تو پیوسته برایم هدیه میفرستی! من با تو و با خودم لج میکنم، اما تو راهت را کج نمیکنی و نگاهت را از من دریغ نمیداری.
نازنین! تو اصلاً به من نیاز نداری، اما هم چنان ناز و نوازشم میکنی و در غمها و شادیها، به من احساسی خوشایند میبخشی. اگر دلداری تو نبود، قامتم در زیر بار انبوه مشکلات توانفرسا تا میشد و میشکست! اگر تو دست محبت بر شانهام نمیکشیدی، هرگز نمیتوانستم زندگی را تاب بیاورم! و اگر لحظهبهلحظه لطف حضور تو را حس نمیکردم، وجودم به پشیزی نمیارزید.
محبوب خوبم! مرا عاشق و شیفته خود کن، بر این عشق پایدارم بدار و با همین عشق مرا بمیران!
منبع: عاشقانههایی برای خداوند، جواد نعیمی