باز صدای نوحه جانان از این وادی به گوش میرسد و ناقوس جانها به لرزه میافتد آنگاهکه با بالا رفتن دستهای حسینیان، اشکهای زینب فرومیریزد.
این چه سرّی است در کالبد هستی که با نام حسین و ناله بر مظلومیتش، تمام گناهان بخشوده میشود؟
پایتختنشینان دیار شور و شعور حسینی، در سرزمینی کوچک با دلی بزرگ به بلندای بیرق حسین همنوا با ناله آسمان و زمین، دوشادوش هم نوای یا لثارات الحسین سر میدهند و یا حسین گویان دل درگرو یار دارند.
یوسف زهرا؛ بیا که حسینیان چشمبهراه دم مسیحاییات به سوگ حسین نشستهاند. بیا و داغ زینب را در غم از دست دادن برادر التیامبخش.
با شمیم روحانی ماه خون و قیام، تکایا و حسینیهها با حضور عاشقان اباعبدالله، جلوهای دیگر از ارادت و اخلاص را به نمایش خواهد گذاشت و چه شیرین است آن زمان که کودک بیمار دیروز با پایبرهنه سر بر آستانش میگذارد تا شکرگزار شفای تنش، نذری قربانی کند و چه شیرینتر است آن زمان که مادری بهرسم شکرگزاری از معبود و شفای فرزندش، خادم همیشگی اهلبیتش میشود.
عزاداران اباعبدالله الحسین ظهری دیگر از غم و اندوه را به نظاره خواهند نشست و وااسفا گویان در میان دسته عظیم حسینیه، واگویههای خود را با حسین و معبودش نجوا خواهند کرد.
آیا آزادهای هست تا مرا یاری کند؟
کجاست آزادمرد دشت نینوا که ببیند آوای بلندش در طنین فریاد عزادارانش به گوش میرسد؟ حسینیان ...
محرم با همه شور و نوایش آمد ...
هر که دارد هوس کربُ بلا بسمالله
کربلا عصاره بهشت است و عاشورا آبروی عشق. اگر کربلا نبود هیچ گلی از زمین نمیرویید و مشام هیچ انسان آزادهای حقیقت را استشمام نمیکرد. اگر کربلا نبود عاشورا نبود و اگر عاشورا نبود امروز عشق بر سر هر کوی و برزنی بیگاری نمیکرد.
حسین آمد و عشق را آبرو بخشید و عباس با دستان بریده و لبان خشکیده با مشکی زخمی عشق را سیراب کرد تا حرفوحدیثی باقی نماند؛ زینب عشق را تداوم بخشید و آن را در گستره زمین و آسمان منتشر کرد تا ازآنپس تمام عاشقان وامدار حماسه عاشورا باشند.
کربلا قبله الهام عاشقان شد و عاشورا میعادگاهی برای آنان که میخواهند نماز عشق را در محرابی به بلندای تاریخ بپا دارند.
از آن روز زندگی معنا یافت که حسین (علیهالسلام) بر کتیبه دلها نقش بست و عاشورا- این راز نهفته- مضمون تمام ناگفتهها شد.