به نظر من، جهان یک آیینه بسیار بزرگ است که هر چه در آن دیده میشود، جلوه قدرتی یگانه است. در این آیینه زیبا، باید بهدقت نگریست. نباید گذاشت غبار غفلت بر روی آن بنشیند و پدیدهها را تیره و رنگپریده و ناجور نشان بدهد. به هر آنچه در این آیینه میبینی، باید به آیین دقت و ریزبینی بنگری. باید تا میتوانی هزارتوی هر پدیدهای را بهخوبی وارسی کنی. آنوقت است که عظمت آن خالق یکتا را درمییابی و به او عشق میورزی!
آن یگانه، آن محبوب، نگاههای عاشقانهای به همگان دارد و از نگاههای عاشقانه بندگانش به او و به هم نوعان، خرسند میشود!
البته محبوب یگانه ما، نیازی به نگاه ما ندارد. این ماییم که محتاج یک نگاه و یک اشاره اوییم. این ماییم که پیوسته باید او را بجوییم و با سر، در کوی او بدویم، عطر رحمت بیانتهایش را ببوییم و صورت ماه آفریدههایش را ببوسیم.
او مُنتهای آرزوی همه عاشقان و پایان نقطه نگاه عارفان است! همه دوستش دارند و هرکسی بهگونهای مراتب عشق و ارادت خود را به ساحت والایش ابراز میکند. این مهم نیست که چگونه او را بخوانی و چه چیزهایی از او بخواهی. مهم این است که در نگاهت صداقت و اخلاص موج بزند و نیاز و خلوص و عشق، غوغا کند!
ای برتر از همه معشوقها و ای بالاتر از همه محبوبها! بسیار دوستت داریم. دست ما را رها نکن!
منبع: عاشقانههایی برای خداوند، جواد نعیمی