دلنوشته ها
  • 5449
  • 113 مرتبه
تو حاضری بی‌آنکه...

تو حاضری بی‌آنکه...

1399/02/31 12:25:12 ب.ظ

گاهی اگـر با مـــاه صحبــت کرده باشی

از مــا اگر پیشش شکــایت کرده باشی


گاهــــی اگــــر در چـــاه ماننـد پـــــدر آه

اندوه مـــــادر را حکــــایت کـــرده باشی


گـاهــی اگــر زیـــر درختــــان مدیــنــــــه

بعد از زیـــارت استـــراحت کــرده باشـی


گاهــی اگـــر بعد از وضــــو مکثـــی کنی

تا آیینــــه‌ای را غـرق حیرت کرده باشی


در سال‌های ســال دوری و صـــبـــــوری

چشــم‌انتظاری را شفاعـت کرده باشی


حتـــی اگــر بی‌آنکه مشتاقـــان بدانند

گاهی نــمـــازی را امـامـــت کرده باشی


یا در لبــاس ناشناسی در شــب قـــــدر

از خود حدیثـــی را روایت کـــرده باشــی


یا در میــان کوچه‌های تنــگ و خستــه

نان و پنیر و عشـق قسمت کرده باشی


پس بوده‌ای و هستـی و می‌آیی از راه

تا حــــق دل‌ها را رعــایت کرده باشــی


پس مردمک‌های نـگــاه ما عمیق‌اند

تو حاضـری بی‌آنکه غیبت کرده باشی

 

نغمه مستشار نظامی