آسیابت یکطرف افتاده بستر یکطرف
چادر تو یکطرف افتاده معجر یکطرف
هر چه اینجا هست چشمان مرا خون کرده است
رنگ این دیوار خانه یکطرف، در یکطرف
گاه دلخون توایم و گاه دلخون پدر
وای بابا یکطرف ایوای مادر یکطرف
از کنار تو که میآید به خانه ناگهان
با سر زانو میافتد مرد خیبر یکطرف
من چگونه پیرهن کهنه تن یارم کنم
غُصهٔ تو یکطرف داغ برادر یکطرف
مثل آن روزی که افتادی میافتد بر زمین
پیکر من یکطرف او یکطرف سر یکطرف
من دو بوسه میزنم جای تو و جای خودم
زیر گردن یکطرف رگهای حنجر یکطرف
وای از آن لحظه که میریزند بین خیمهها
گوشواره یکطرف خلخال و معجر یکطرف
شاعر: علیاکبر لطیفیان