ای آسمان بخند که روز شکفتن است
حرفی بزن که موقع اسرار گفتن است
از روی ماه یار، خدا پرده باز کرد
این ماه را به ماه رخش سرفراز کرد
ماه رجب مبارک از این نورسیده شد
قرص قمر در اول این ماه دیده شد
این جلوهٔ خداست که روشنگری کند
از عاشقان ماه رجب دلبری کند
این گل که از بهار گلستان احمد است
باشد ز نسل فاطمه، نامش محمد است
این ماه از دو جلوه به خورشید میرسد
این کعبه از دو قبله به توحید میرسد
آیات صبح در رخ او جلوهگر شدند
فرزندهای فاطمه او را پدر شدند
مثل حسن تجلی صبر و کرامت است
مثل حسین آیت عشق و شهامت است
تا باقرالعلوم قدم روی خاک زد
علم از کمال علمی او سینهچاک زد
دریای بیکرانهٔ علم است سینهاش
دل بُرده از پیامبران هم مدینهاش
هم نام احمد است و تجلی حیدر است
بابی دگر ز شهر علوم پیمبر است
اشاره تاریخی
روزی که ضرب سکه به دربار روم بود
یک اعتقاد پوچ به دست عموم بود
بر سکهها خرافهٔ تثلیث خورده بود
این فکر ره به دولت اسلام بُرده بود
هرچند شد خلیفه به فکر مقابله
تدبیر او کشید بهسوی مجادله
شرمنده از پیامد عکسالعمل شدند
با عجز خویش در طلب راهحل شدند
تا آنکه آن امام به فریادشان رسید
آن علم بینظیر به امدادشان رسید
فرمود آن بزرگ که صنعتگران شهر
سازند سکههای طلا با نشان شهر
تدبیر خودکفا شدنِ باقرالعلوم
نابود کرد توسعهٔ پادشاه روم
این اقتدار حاصل فکر جهادی است
او الگوی مقاومت اقتصادی است
دانش غلام مکتب علمش به صبح و شام
بینش گدای خرمن حلمش علیالدوام
کرده است نقل او متحیر عقول را
جابر به او رسانده سلام رسول را
لبخند او حکایتی از صبح صادق است
گفتار او تجلی قرآن ناطق است
هر جا که بحث علمیِ اصحاب منبر است
گلواژهٔ روایت او حرف آخر است
اشاره اخلاقی
مردی بهطعنه جانودلش را مذاب کرد
با حرف زشت مادر او را خطاب کرد
در پاسخ جسارت آن مردک یهود
آن مرد را به مهر و محبت دعا نمود
آن مرد هم که این ادب بینظیر دید
شرمنده، توبه کرده و اسلام برگزید
توسل
ای بهترین که خُلق نکویت زبانزد است
بد بود او ولی تو نگفتی که او بد است
ما را هم ای بزرگ، حقیری حساب کن
در خانهٔ کریم، فقیری حساب کن
ما را دعا کنید مسلمانتان شویم
تا ریزهخوار سفرهٔ احسانتان شویم
ای نور چشم فاطمه هرچند ما بدیم
ما دوست دار مادرتانیم از قدیم
در هیئتیم اگر دلمان دربهدر نشد
بی گریه بر حسین شب ما سحر نشد
روضه
آقا شنیدهایم که تهمت شنیدهاید
در مجلس شراب چه غمها ندیدهاید
آقا بگو به ما که چه شد مجلس شراب
از خندههای حرمله و گریهٔ رباب
آقا شنیدهایم در انظار رفتهاید
با عمههایتان سر بازار رفتهاید
از کودکان نالهکنان روضهای بخوان
از عمهٔ سهسالهتان روضهای بخوان
سید روحالله مؤید