خیلیها میگفتن قرآن نور داره و گیراست؛ اما من حسش نمیکردم. تا اینکه یه سری دلتنگیها و بعدش یه سری نشونهها اومدن سراغم. با خودشون تشنگی آوردن. تشنهٔ خدا شدم. دوست داشتم ذکر بگم؛ اما میترسیدم از هرکسی ذکر بگیرم. تو دلم افتاد تو قرآن بگردم دنبال ذکر. من به قرآن رو آوردم؛ ذکرها هم به من.
این پول چیه؟
این پول چیه که اینهمه براش حرص میزنیم؟ طرف هرچی پول در میاره و جمع میکنه، سیر نمیشه! یه موقع به خودش میاد، میبینه عمودی بود، افقی شده و یه عده دارن میبرنش! چه سخته اون موقع دل کندن از خونه و ماشین و ویلا و گاوصندوق و حسابهای بانکی و دستهچک و طلا و سهام شرکتها و لباسهای آنچنانی و زرقوبرق این دنیا و ....
قرآن چه عالی گفته:
«أَحرَصَ النّاسِ (بقره، ۹۶) حریصترین آدمها».
اینهمه بلا
کسی نیست که از بدبختیهاش نناله. همه میگن خدایا! این بلاها چیه سر ما میاری؟ نمیدونن که علت بیشتر بدبختیها و گرفتاریها، خودمون هستیم. از طرفی، ما بندهها متوجه نیستیم که گرفتاریها، دل آدمو صیقل میده و باعث رشد میشه. ممکنه خیلی از این چیزهایی که به ظاهر بد هستن، باعث خیر بشن. خدا تو قرآن گفته:
«وَ عَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَکُمْ (بقره، ۲۱۶) خیلی چیزها هست که شما از آن بدتان میآید؛ درصورتیکه به نفع شماست».
آدم نورانی
آدم نورانی کمیابه! همیشه همینطوری بوده؛ ولی تو همین دنیای شلوغ امروز، بعضی وقتها یه آدمهایی رو میبینی که میخکوبت میکنن! وقتی نزدیکت هستن، اینقدر انرژی مثبت بهت میدن که فکر میکنی از بهشت اومدن. آرومن، مؤدبن، استرس ندارن، اهل نمازن، اهل دعا و ذکرن. با خودت میگی حاضرم همه چیزمو بدم، مثل اینا بشم. میپرسی اینا کی هستن؟ خدا جوابتو میده:
«أُولٰئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ (بقره، ۵) آنها از طرف خدایشان هدایت شدهاند».
خدایا شکرت
خیلیها غر میزنن. زیاد هم غر میزنن! همش از زندگی مینالن. هی میگن اینو کم دارم، اونو کم دارم. اینجام ایراد داره، اونجام ایراد داره. همش نیمهٔ خالی لیوان رو میبینن. یکی نیست بگه آخه باانصاف! آگه به خاطر چیزهایی که نداری غر میزنی، لااقل برای چیزهایی که داری هم شکر کن! تازه یه مدت که بگذره، متوجه میشی آگه چیزی هم نداشتی، مقصر خودت یا اطرافیانت بودن، یا اصلاً به صلاحت نبوده که داشته باشی. اونوقت دوست داری برای داشته و نداشتهات بگی:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (فاتحه، ۲) ستایش مخصوص خدایی است که خدای همه دنیاست».
فراری از نور
بعضیها هر روز بیشتر از دیروز غرق زرقوبرق دنیا میشن؛ طوری که دیگه فرصت فکر کردن هم ندارن. تا صحبت از خدا و معنویت میشه، سرشونو میکنن تو وسایل دوروبرشون و اصلاً نمیخوان نور الهی بهشون بخوره. نور الهی همیشه بوده و هست؛ ولی اهل دنیا ازش فرار میکنن. اهل دنیا دوست دارن بیراهه برن و تو گمراهی بمونن. قرآن خیلی وقت پیش، این آیه رو در مورد این آدمها گفته:
«أُولٰئِکَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى (بقره،۱۶) آنها کسانی هستند که هدایت را به گمراهی فروختند».
ببخشید
میگن اگه چیزی از خدا میخواهی، خودت اول سعی کن اون کارو در توان خودت انجام بدی. آگه از خدا روزی بیشتر میخواهی، اول خودت به بقیه کمک کن. آگه رحم خدا رو میخواهی، اول گودت به دیگران رحم کن. حالا آگه میخواهی خدا تو رو ببخشه و از گناهات بگذره، خب اول خودت بقیه رو ببخش و ازشون بگذر.
«فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا (بقره، ۱۰۹) پس ببخشید و گذشت کنید».
بچههای فرعون
یه عده هستن که جای خدا حرف میزنن! یه جوری حرف میزنن که یعنی ما از خدا هم بیشتر میدونیم! روشون نمیشه بگن ما از خدا بیشتر میدونیم؛ ولی یه جوری رفتار میکنن که یعنی ما دست کمی از خدا نداریم! همش میخوان حرفای خدا رو رد کنن. قرآن میگه:
«أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ (بقره، ۱۴۰) شما بهتر میدانید یا خدا»؟
خدایا کمک!
تو زندگی روزایی هست که واقعاً از همهجا گرفتاری و بدبختی میرسه. حتماً برای شما هم پیش اومده. تو خونه مشکل پیدا میشه، سر کار گرفتاری پیش میاد، تو خیابون دعوات میشه، یکی از اعضای خونواده مریض میشه و .... آدم واقعاً نمیدونه چی کار باید بکنه؛ جز اینکه بپرسه: کی کمک خدا میرسه؟
«مَتَى نَصْرُ اللَّهِ (بقره، ۲۱۴) کمک خدا کی میرسد؟»
حیف شد یا نشد؟
این دختره خیلی نجیب بود. کاش زن من شده بود! این پسره خیلی سربهزیر بود. کاش شوهر من شده بود! کاش یه ماشین تو قرعهکشی بانک برنده میشدم! کاش بچه داشتم! حیف شد نتونستم آپارتمان بخرم! حیف شد به من وام ندادن!
از این کاشها و حیفها، تو زندگی همه ما هست. بعضی وقتها تو همین دنیا متوجه میشیم که این چیزای بهظاهر خیر، برامون شر بوده. بعضی وقتها هم باید صبر کنیم تا اون دنیا بفهمیم اینا شر بودن و ما خبر نداشتیم.
«وَ عَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ (بقره، ۲۱۶) خیلی از چیزهاست که شما دوست دارید؛ درصورتیکه به ضرر شماست».
خدای آرامش
خدا که ولکن ما نیست. هرچی ما بد باشیم، باز هم به موقع میاد و یه دستی به سر و روی بندههاش میکشه و میره. حالا چطوری؟ یهو میبینی به کسی رو میفرسته سراغت. دوستی، آشنایی با یه چیزی میفرسته سراغت. کتابی، سخنرانی، آیه قرآنی. خلاصه به چیزی که میاد و آب خنک میریزه رو همه دردها و بدبختی و بیکسیهات و ... و یهو میبینی آروم شدی. به همین راحتی. باور کن خودش گفته:
«فِيهِ سَکِينَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ (بقره، ۲۴۸) در آن، آرامشی است از طرف خدای شما.»
منبع: ماهنامه خانه خوبان (چند انتخاب از کتاب «قرآن خودمونی»)