در اطراف مدینه قریهای است به نام فدک. در روزگار قدیم ده آباد و پردرختی بوده است. دارای درختان خرمای فروان و چشمههای جوشان و املاک آباد و قابلتوجهی بود. این قریه در تصرف یهود بود. در سال هفتم هجری، که خیبر برای مسلمانان فتح شد، یهودیان فدک، مرعوب فتوحات آن شده شخصی را نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرستاده تقاضای صلح نمودند. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) تقاضایشان را قبول کرد و در میان آنان قرارداد صلح به امضا رسید. بدینوسیله، یهودیان فدک تحتالحمایه مسلمانان قرار گرفتند. یهودیان فدک در مقابل قرارداد صلح، نصف زمینهای فدک را به رسول خدا واگذار نمودند.
به شهادت تاریخ، بر اساس قرارداد، نصف مجموع اراضی، درختان و اموال یهودیان در اختیار رسول خدا قرار گرفت. لذا فدک بدون توسل به جنگ برای مسلمانان فتح شد، و بر طبق قوانین اسلام در جایی که بدون جنگ مفتوح گردد، از اموال خالصه رسول خدا محسوب میشود. (1)
پس در اینکه فدک از اموال خالصه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) بوده است تردیدی نیست. اینگونه املاک از اموال دولت اسلامی محسوب میشد و در اختیار حاکم شرع اسلامی قرار میگرفته و در مورد مصرف آنها اختیار تام داشت. حق داشت در هر موردی که صلاح بداند به مصرف برساند. اگر مصالح عالیه اسلام و حکومت اسلامی اقتضا میکرد حق داشت قطعه یا قطعاتی از آن را به کسی واگذار کند که از عواید آن بهرهمند گردد و حق داشت حق آباد کردن و بهرهبرداری از زمینهای بایر آن را مجانی یا در مقابل پرداخت مالیات به کسی واگذار کند. میتوانست از درآمد آنها به بودجه حکومت اسلامی و تأمین حوایج عمومی کمک کند. حتی حق داشت قطعه یا قطعاتی از آن را برای تأمین مخارج شخصی خودش و خانوادهاش کنار بگذارد و حق استفاده از آن را به خودش اختصاص دهد.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) از جانب خدا مأمور بود که علی (علیهالسلام) را به خلافت و جانشینی خودش تعیین کند و میدانست که مردم بهآسانی زیر بار زمام داری او نمیروند و برای خلافتش کارشکنی خواهند کرد. نیک میدانست که بسیاری از خانوادههای عرب نسبت به حضرت علی (علیهالسلام) عقدههایی دارند؛ زیرا علی (علیهالسلام) مرد شمشیر و عدالت است. نیز میدانست که برای خلافت و اداره ملت بودجه لازم است و با آن اوضاع و شرایط تهیه فوری بودجه کار دشواری بود. میدانست که حضرت علی (علیهالسلام) اگر بتواند به فقرا و درماندگان کمک کند و نیازمندیهای جامعه را برطرف سازد، کدورتها را تا حدی برطرف و دلها به سویش متمایل خواهد شد. از این رهگذر بود که فدک را به فاطمه (علیهاالسلام) بخشید. درواقع در اختیار خلیفه آیندهاش قرار داد تا درآمد سرشارش را در بین فقرا و درماندگان تقسیم کند و در اوضاع بحرانی آغاز خلافت از آن اموال استفاده کند و در راه پیشبرد اهداف رسول خدا از آنها بهرهبرداری نماید.
درواقع، میتوان گفت: فدک را به حضرت فاطمه تنها نبخشید بلکه به خانه ولایت تقدیم فرمود. فدک در زمان حیات رسول خدا در اختیار فاطمه (علیهاالسلام) قرار گرفت. آن حضرت بهقدر قوت لایموتی از آن برمیداشت و بقیه را در راه خدا صرف میکرد و در بین بیچارگان تقسیم مینمود.
هنگامیکه خلیفه اول حکومت مسلمین را قبضه کرد، تصمیم گرفت فدک را مصادره کند. دستور داد عمال و کارکنان فاطمه (علیهاالسلام) را از فدک بیرون کردند و عمالی را در جایشان نصب نمود. (2)
هنگامیکه حضرت فاطمه اطلاع یافت که عمالش را از فدک بیرون کردهاند، اندوهناک شده خودش را در قبال مشکل تازهای دید. زیرا نقشه دستگاه خلافت بر علی (علیهالسلام) و زهرا (علیهاالسلام) پوشیده نبوده و از انگیزه اصلی آن اقدام بیاطلاع نبودند. در اینجا فاطمه یکی از دو راه را میتوانست انتخاب کند: یا اینکه در مقابل دستگاه خلافت سکوت کند و از حق مشروع خود چشمپوشی کند و یا اینکه از حق خودش دفاع کند. البته، انتخاب راه اول برای آن حضرت امکان نداشت؛ زیرا از نقشههای پشت پرده دستگاه خلافت بیاطلاع نبود و میدانست میخواهند بهوسیله فشار اقتصادی و قطع بودجه، نفوذ خلیفه حقیقی اسلام را قطع کنند تا برای همیشه دستش از حکومت قطع شود و از هرگونه اقدامی علیه دستگاه خلافت مأیوس گردد. اگر از حق خودش دفاع نکند، مردم خیال میکند چشمپوشی از حق و زیر بار ظلم و ستم رفتن، کار پسندیدهای است و مسلمانان خیال میکنند زن از تمام حقوق اجتماعی محروم است و حق ندارد برای احقاق حق خودش مبارزه کند.
من تربیتیافته دامن وحی و خانه ولایتم، نمونه زنان اسلام هستم. مرا بهعنوان یک بانوی تربیتشده اسلامی میشناسند، اعمال و رفتار را بهعنوان اعمال و رفتار زیبنده یک بانوی اسلامی میدانند، اگر در این مقام سستی کنم، و از احقاق حق خودم اظهار عجز نمایم. موقعیت و مقام واقعی زن در اسلام مجهول میماند و زن را یک عضو بیکار و بیلیاقت میپندارند.
البته، این کار، چندان سهل و آسان نبود؛ زیرا مقابله یک زن در مقابل دستگاه خلافت بسی خطرناک بود. اما او که خوی فداکاری و شجاعت و بردباری و پایداری را از مادرش خدیجه و پدرش ارث برده بود و در خانه نیرومندترین و فداکارترین افراد زندگی کرده و صدها مرتبه، لباسهای خونآلود شوهرش را شسته و جراحتهای بدنش را پانسمان کرده، از این حوادث جزئی نمیهراسد و مرعوب دستگاه خلافت واقع نمیشد.
حضرت فاطمه (علیهاالسلام) نزد ابوبکر رفته فرمود: چرا کارکنان مرا از ملکم بیرون نمودی؟ پدرم در زمان حیاتش فدک را به من بخشید. ابوبکر پاسخ داد: بااینکه میدانم دروغ نمیگویی، اما باید برای مدعای خودت شاهد بیاوری. زهرا (علیهاالسلام)، امایمن و علی (علیهالسلام) را به عنوان شاهد معرفی نمود.
امایمن به ابوبکر گفت: تو را به خدا سوگند آیا میدانی که رسول خدا درباره من فرمود: امایمن از اهل بهشت است؟ پاسخ داد: آری خبر دارم، در آن هنگام امایمن گفت: اکنون شهادت میدهم هنگامیکه آیه «و آت ذا القربی حقه» نازل شد، رسول خدا فدک را به فاطمه (علیهاالسلام) واگذار نمود. علی (علیهالسلام) نیز بدین موضوع شهادت داد، ابوبکر چارهای ندید جز اینکه فدک را به فاطمه برگرداند. پس نوشتهای دراینباره صادر کرد و به دست او داد.
ناگاه عمربنخطاب وارد شده از جریان پرسید. ابوبکر پاسخ داد: چون فاطمه (علیهاالسلام) مدعی فدک بود و اقامه شهود نمود، فدک را به او واگذار کردم. عمر نوشته را از دست زهرا (علیهاالسلام) گرفت آب دهان بر آن افکند و پاره کرد. ابوبکر هم برای تأیید عمر به فاطمه گفت: یا باید غیر از علی (علیهالسلام) یک شاهد مرد دیگری بیاوری یا علاوه بر امایمن یک زن دیگر شهادت بدهد. فاطمه (علیهاالسلام) با چشم گریان از خانه ابوبکر خارج شد. (3)
روز دیگر علی (علیهالسلام) نزد ابوبکر رفته فرمود: چرا فدکی را که رسول خدا به فاطمه بخشیده از او گرفتی؟ پاسخ داد: باید برای ادعای خودش شاهد بیاورد و چون شهودش ناقص بود پذیرفته نشد. حضرت فرمود: ای ابوبکر، آیا میخواهی درباره ما برخلاف احکام سایر مسلمین قضاوت کنی؟ گفت: نه، سپس فرمود: اکنون از تو سؤال میکنم؛ اگر مالی در دست شخصی بود و من ادعا کردم که این مال از آن من است و برای قضاوت پیش تو آمدیم، آیا از کدامیک از ما مطالبه شاهد میکنی؟ گفت: از تو گواه میخواهم؛ زیرا مال در اختیار شخص دیگری قرار دارد. فرمود؛ پس چرا از فاطمه (علیهاالسلام) مطالبه گواه کردی بااینکه فدک در تملک و تصرف او بود؟ ابوبکر جز سکوت چارهای نداشت. ولی عمر گفت: علی اینگونه حرفها را رها کن. (4)
انصافاً در این محاکمه حق با حضرت زهرا (علیهاالسلام) بود؛ زیرا فدک در تصرف آن جناب بود، بدین ترتیب حضرت علی (علیهالسلام) در یکی از نامههایش مینویسد: «آری از اموال دنیا فدک در اختیار ما بود، لیکن گروهی بدان بخل ورزیدند و گروهی دیگر راضی بودند.» (5)
روزی دیگر حضرت فاطمه نزد ابوبکر رفته راجع به میراث پدر وارد بحث و احتجاج شد و فرمود: ای ابوبکر چرا ارث پدرم را نمیدهی؟ پاسخ داد: پیغمبران ارث نمیگذارند.
حضرت فرمود: مگر خدا در قرآن نمیفرماید: «و ورث سلیمان داود» (6) مگر سلیمان از داود ارث نبرد؟ ابوبکر در غضب گفت: به تو گفتم: پیغمبر ارث نمیگذارد. فرمود: مگر زکریای پیغمبر به خدا نگفت: «فهب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب» (7)
ابوبکر بازهم پاسخ داد: گفتم پیغمبران ارث نمیگذارند. فرمود: مگر خدا در قرآن نمیفرماید: «یوصیکم الله فی اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین.» (8) ای ابوبکر! مگر نه از اولاد رسول خدا نیستم؟ باز ابوبکر که در مقابل منطق استوار حضرت قرار گرفته بود، چارهای جز سخن سابقش را تکرار کند و بگوید: به تو گفتم پیغمبر ارث نمیگذارد. (9)
ابوبکر برای تصحیح عمل غیرمشروعش حدیثی جعل کرد که رسول خدا فرمود: «ما پیغمبران ارث نمیگذاریم.» عایشه و حفصه هم گفتار ابوبکر را تأیید کردند. (10)
چنانکه ملاحظه میفرمایید: در این مباحثه هم زهرا (علیهاالسلام) پیروز شده و بهوسیله برهان و استدلال برای ابوبکر اثبات کرد که حدیثی که تو مدعی آن هستی، برخلاف نص صریح قرآن است. و هر حدیثی که برخلاف نص صریح قرآن باشد، معتبر نیست.
نکته جالب این است که همین عایشهای که در اینجا به صحت حدیث مجعول پدرش گواهی داد، در زمان خلافت عثمان نزد او رفته ارث پیغمبر را مطالبه نمود. عثمان پاسخ داد: مگر تو شهادت ندادی که پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: ما پیغمبران ارث نمیگذاریم؟ و بدینوسیله فاطمه (علیهاالسلام) را از ارث محروم نمودی؟ پس چطور شد اکنون خودت ارث رسول خدا را مطالبه میکنی؟! (11)
حضرت فاطمه در این مبارزه پیروز شد و توانست با منطق و برهان، حریفش را محکوم سازد، با آیات قرآن حقانیت خویش را به اثبات رسانید و رقیب را در مقابل استدلال خود ناتوان نماید. حتی پس از نطق آتشین حضرت زهرا (علیهاالسلام) در مسجد مدینه؛ با حضور مردم ابوبکر استیضاح شد و حقانیت حضرت به اثبات رسید ولی خلیفه با عوامفریبی و تهدید و تطمیع مردم با کمک و مکر عمر توانست افکار عمومی را نسبت به خود تخدیر نموده و بهوسیله ظاهرسازی و طرفداری از دین توانست دلهای مردم عوام را تسخیر کند.
اما حضرت زهرا (علیهاالسلام) بهوسیله مبارزاتش ستمکاری دستگاه خلافت و حاکمیت و حقانیت خودش را برای جهان و مردم به اثبات رسانید. همان فدک برای دستگاه خلافت نقطه انفجاری شد و همانند استخوانی در گلویشان گیر کرد. تا مدتها این موضوع یکی از وسایل تبلیغاتی مهم علیه دستگاه خلافت و یکی از نقاط ضعف آن دستگاه به شمار میرفت که از حل آن عاجز بودند.
پینوشتها
× برگرفته از کتاب بانوی نمونه اسلام، تألیف ابراهیم امینی، چاپ سوم.
1. سوره حشر، آیه 6
2. تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 272
3. احتجاج طبرسی، ج 1، ص 121/کشف الغمه، ج 2، ص 102 در المنثور، تألیف جلالالدین سیوطی، ج 4، ص 177
4. همان، 104
5. نهجالبلاغه، ج 3، کتاب 45
6. سوره نمل، آیه 16
7. سوره مریم، آیه 6
8. سوره نساء آیه 11
9 الی 11. کشف الغمه، ج 2/ص 104 و ص 105
منبع: مجله دیدار آشنا