در یکی از این عوالم، خدای تعالی ارواح انسانها را دو هزار سال پیش از آفرینش بدنها خلق کرده است، به این ارواح معرفت اعطا شده و آنها مورد تکلیف و امتحان قرار گرفتهاند، امتحانی خاص که تناسب با همان عالم دارد و طبعاً برخاسته از معرفت است. دربارهٔ جزئیات آن معرفت و امتحان، اطّلاع جزئی زیادی نداریم؛ ولی بههرحال، بر پایهٔ قرآن و احادیث معتبر، میدانیم که درنتیجهٔ این امتحان برای هر روح، بدنی متناسب با آن تقدیر شده است. بدنها در عالم ذر، خلق شده و هر یک با روح خاص خود ترکیب شدهاند و بهاینترتیب، در عالم ذر، انسان، کامل شده یعنی انسان مرکّب از روح و بدن تحقّق یافته است.
بر پایه متون معتبر دینی، انسان پیش از گام نهادن در دنیا، عوالمی را پشت سر گذاشته است. وجود انسان در دو عالم ارواح و ذر، بهروشنی در روایات اهلبیت (علیهمالسلام) بیان شده است. این عوالم ازنظر انسانشناسی و معرفتشناسی اهمیت فوقالعادهای دارند؛ زیرا بهتصریح «قرآن کریم» و روایات معتبر معصومان (علیهمالسلام) خدای تعالی در عوالم پیشین، انسانها را مورد تفضّل قرار داده و معرفت خویش را به آنها عطا فرموده است؛ بنابراین انسانها به هنگام قدم نهادن به این دنیا، از معرفت خداوند برخوردارند؛ بنابراین خداوند از آنها میخواهد که به آن معرفت اقرار آورند و نام این عمل را ایمان نهاده؛ چنانکه سرپوش نهادن بر این معرفت را کفر نامیده است.
در یکی از این عوالم، خدای تعالی ارواح انسانها را دو هزار سال پیش از آفرینش بدنها خلق کرده است. به این ارواح، معرفت اعطا شده و آنها مورد تکلیف و امتحان قرار گرفتهاند؛ امتحانی خاص که تناسب با همان عالم دارد و طبعاً برخاسته از معرفت است. درباره جزئیات آن معرفت و امتحان، اطّلاع جزئی زیادی نداریم؛ ولی بههرحال، بر پایه قرآن و احادیث معتبر، میدانیم که درنتیجه این امتحان برای هر روح، بدنی متناسب با آن، تقدیر شده است. بدنها در عالم ذر، خلق شده و هر یک با روح خاص خود ترکیب شدهاند و بهاینترتیب، در عالم ذر، انسان، کامل شده است؛ یعنی انسان مرکّب از روح و بدن تحقّق یافته است. این انسانها همان ذرّیه حضرت آدم (علیهالسلام) هستند که خداوند، آنها را در صلب آدم (علیهالسلام) قرار داده و در ذر دوم تمام ذریه حضرت آدم (علیهالسلام) را از صلب او بیرون کشیده و آنها را بهصورت ذرات ریز معلّق در هوا پراکنده کرده است. در این عالم که با عناوین مختلفی همچون عالم ذر، عالم عهد و میثاق و عالم الست از آن یاد میشود، خدای تعالی خود را به فرزندان آدم (علیهالسلام) شناسانده، از آنان بر ربوبیت خویش اقرار گرفته و برای استقامت بر این معرفت و اقرار بدان، با آنان پیمان بسته است. خدای تعالی میفرماید:
«وَإِذْ أَخَذَ رَبُّک مِن بنیآدم مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّکمْ قَالُواْ بَلَی شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ یوْمَ الْقِیامَهٔ إِنَّا کنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَک آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَکنَّا ذُرِّیهٔ مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِکنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ؛2
و یادآور زمانی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنها را بیرون کشید و آنان را بر خودشان گواه گرفت، آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: آری. شهادت میدهیم تا اینکه روز قیامت نگویید ما از این غافل بودیم یا بگویید همانا پدران ما پیش از ما مشرک شدند و ما فرزندان بعد از آنها هستیم. آیا ما را به جهت آنچه باطلگرایان انجام دادهاند، هلاک میکنی؟»
این آیه، به آیه «ذر» معروف است. آیات دیگری نیز وجود دارد که ناظر بر خلقت پیشین انسان است؛ ازجمله آیه «هل أتی»3، «آیه 101 سوره اعراف»، آیه «انذار اوّل»4 و آیات یادآوری کننده میثاق.5
همچنین در روایات بسیاری به این بحث پرداخته شده است؛ مانند روایات تفسیری در توضیح آیه «فِطْرَهٔ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا»6، روایات تفسیری در توضیح آیه «فَمَا کَانُواْ لِیؤْمِنُواْ»7 و...
در این نوشتار، برای پرهیز از طولانی شدن کلام، تنها آیه ذر و روایاتی که بهنوعی بیانگر محتوای پیمان الهی با بندگان هستند، مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در ادامه، پس از بررسی معنای لغوی واژههای ذر، الست و عهد به بررسی دلالت آیه ذر، روایات تفسیری در توضیح آیه، محتوای پیمان الهی با بندگان، پیشی گیرندگان در اقرار به ربوبیت خدا و تعدّد عالم ذر خواهیم پرداخت.
واژه پژوهی
الف) ذر
واژه ذر، ازنظر واژه پژوهان در امور زیر به کار رفته است:
مورچه کوچک 8 یا کوچکترین مورچه 9 یا مورچه سرخ کوچک؛10
ذرات بسیار ریزی که در شعاع نور تابیده شده از یک روزنه، قابلرؤیتاند؛11
تفریق و پراکنده ساختن.12
بنابراین ازنظر لغت، در واژه ذر دو جهت وجود دارد: یکی ریز بودن، دیگری پراکندگی و انتشار.
ب) الست
الست اصطلاحی است که از قرآن با مضمون و محتوای اقرار به ربوبیت خداوند گرفته شده که ناظر به توحید فطری است. این کلمه ازنظر لغوی، مرکّب از أ (= ادات استفهام) به معنی آیا است که این استفهام ازنظر ادبی، استفهام اقراری نامیده میشود و لستُ (= متکلّموحده ماضی از لیس) به معنای نیستم میباشد و ترکیب آن، به معنای آیا نیستم؟ میشود. این واژه در استعمال، صورت اسمی یافته و به روزی اطلاق میشود که خداوند، فرزندان آدم را با خطاب ألستُ خطاب کرد.
ج) عهد
واژه پژوهان، معانی متفاوتی برای عهد گفتهاند؛ ازجمله نگهداشتن مودّت،13 پیمان بستن و شرط کردن با کسی، وفای به وعده 14 و مراعات چیزی در حالات مختلف.
در «مفردات» آمده است: عهد به معنای مراعات و حفظ چیزی بهطور پیدرپی و مستمر است و پیمان را ازآنجهت «عهد» گویند که مراعات آن لازم است.
از امر و توصیه به جهت لزوم حفظ آن نیز به عهد تعبیر میشود.
در «اقرب الموارد» میگوید: عهد فلان... الشیء؛ یعنی آن را پیدرپی نگهداری و مراعات کرد.
بررسی دلالت آیه ذر
آیه شریفه ذر، بهروشنی دلالت دارد که خدای متعال، در زمانی خاص، فرزندان بنیآدم را از پشت آنان بیرون کشیده است. ذریه حضرت آدم (علیهالسلام) همه بهصورت ذرّهای کوچک، پس از بهرهمندی از عقل و اختیار، معرفت خدا را به افاضه او دریافت کرده و مورد خطاب مستقیم پروردگار قرار گرفتهاند.
خداوند در برابر این معرفت بخشی، از آنان اقرار میخواهد: «ألَستُ بربِّکُم؛ آیا من خداوندگار شما نیستم؟» و بندگان نیز در برابر این معرفت روشن و آشکار، اقرار میکنند: «قالوا بلی؛ گفتند: بله.»
بدیهی است خطاب پروردگار و طلب اقرار، هنگامی صحیح و رواست که انسان، بهطور کامل خدای خویش را بشناسد و با تمام وجود، حضور او را دریابد. تنها چنین رؤیت و شهودی است که جایی برای تردید باقی نمیگذارد و انسان چارهای جز اقرار و تسلیم ندارد. البتّه انسان مختار، با زبان، توان مخالفت و انکار دارد؛ امّا قلب او با مشاهده حقیقت، نمیتواند آن را از خود دور سازد.
بر پایه دلالت صریح آیه، خطاب الهی عمومیت دارد و همه فرزندان آدم (علیهالسلام) را ـ تا قیامت ـ در برمیگیرد. خداوند متعال نیز با همگان بر این معرفت پیمان بسته و شاهد گرفته تا حجّت را بر ایشان تمام کند و راه هرگونه عذر و بهانه را ببندد.
همه فرزندان آدم (علیهالسلام)، در آن عالم، در عرض واحد و ازهرجهت مساوی بودهاند؛ بنابراین کسی حق ندارد شرک و انکار خویش را در این دنیا، به گردن دیگری نهد. از سویی با توجّه به شدّت و وضوح معرفت و پس از یادآوری آن در این دنیا، احدی نمیتواند مدّعی غفلت از آن شود.
در آیه شریفه، از مراحل بعدی سخن به میان نیامده و بیان نشده که پس از پایان این تعریف و اخذ پیمان، خداوند با فرزندان آدم (علیهالسلام) چه کرده است.
روایات تفسیری آیه ذر
روایات فراوانی در کتب معتبر حدیثی درباره عالم ذر وجود دارد که در اینجا فقط به برخی از روایات مطرحشده در توضیح این آیه اشاره میشود.
امام باقر (علیهالسلام) درباره عالم ذر میفرمایند:
«خدای تعالی ذریه حضرت آدم (علیهالسلام) را تا روز قیامت، از پشت آن حضرت خارج کرد. آنها همچون ذرّههایی خارج شدند. خداوند خودش را به آنها نمایاند و شناساند و اگر این معرفت بخشی نبود، احدی پروردگارش را نمیشناخت.»15
از حضرت امام صادق (علیهالسلام) سؤال شد: انسانهایی که بهصورت ذر بودند، چگونه [مخاطب خدا قرار گرفته و] به او پاسخ دادند؟ حضرت فرمودند:
«جَعَلَ فِیهِمْ مَا إِذَا سَأَلَهُمْ أَجَابُوهُ؛16
در آنها چیزی قرار داد که به هنگام سؤال از ایشان پاسخ دهند.»
در روایت دیگری از امام باقر (علیهالسلام) از وعده بهشت به اصحاب یمین و جهنّمی شدن اصحاب شِمال سخن به میان آمده است. همچنین به اخذ پیمان درباره رسالت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و امامت امامان شیعه (علیهمالسلام) تا حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، تصریح شده است.17
شیخ طوسی در «امالی» خود، ضمن حدیثی، به سخن عمر به هنگام استلام «حجر» اشاره دارد که گفت: تو را میبوسم؛ درحالیکه میدانم تو سنگی هستی که نه ضرر میرسانی و نه نفعی داری... امیرالمؤمنین به وی فرمودند: «به خدا سوگند! او هم ضرر میزند و هم نفع میرساند.» سپس با استشهاد به آیه ذر فرمودند:
«چون خداوند، آدم را آفرید، پشتش را مسح کرد و ذریه او به شکل ذر از صلبش خارج شدند. خداوند، عقل را ملازم آنان ساخت و به آنها معرفت بخشید و اقرار خواست که او پروردگار است. آنان به ربوبیت او اقرار کردند و بر بندگی خویش شهادت دادند؛ امّا ازآنجاکه خداوند میدانست مردم درباره این اقرار درجات گوناگونی دارند، نام بندگانش را در پوستی نوشت و آن را در دهان این سنگ قرار داد. این سنگ در آن زمان، دو چشم و دو لب و زبان داشت. خداوند فرمود: «دهانت را بگشا.» او دهان گشود و خداوند، آن پوست را در دهانش نهاد. سپس به او فرمود: «هرکس بهطور کامل به عهدش وفا کرد، در روز قیامت به نفع او شهادت بده...»18
در روایتی از ابنمسکان از امام صادق (علیهالسلام) آمده است:
درباره [نحوه معرفت بخشی خداوند در] آیه ذر پرسیدم که آیا این معرفت عیانی بوده است؟ فرمود: «بله. پس معرفت تثبیت شد و انسانها موقف را فراموش کردند و بهزودی به یاد خواهند آورد و اگر آن نبود، احدی نمیدانست که خالق و روزی دهندهاش کیست. عدّهای از انسانها در عالم ذر به زبان اقرار کردند؛ درحالیکه به قلبشان ایمان نیاورده بودند.»
روایت دیگری به همین مضمون، از زراره از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است.19
در روایت دیگری از آن حضرت نقل شده است:
«خداوند بر همه خلق حجّت دارد؛ زیرا اینچنین در روز اخذ میثاق، از آنان پیمان گرفته است.»20
در روایتی از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نیز مکالمه خدای تعالی با همه خلق مطرح شده است. اصبغبننباته میگوید:
روزی ابنالکّواء نزد امیرالمؤمنین آمد و پرسید: آیا خداوند، پیش از حضرت موسی (علیهالسلام) با احدی از فرزندان آدم سخن گفته است؟ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «خداوند، با همه آفریدگانش ـ اعم از نیک و بد ـ سخن گفته و آنان به او پاسخ دادهاند.»
در ادامه روایت آمده است:
این سخن بر ابنالکّواء سنگین آمد و او از چگونگی این کار پرسید که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) با استشهاد به آیه ذر فرمودند: «خداوند ضمن معرفی خود و نیز پیامبران و رسولان و اوصیا، از خلق بر تسلیم در برابر خویش و ایشان پیمان گرفت.»21
عرضه ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در عالم ذر
بر اساس روایات اهلبیت (علیهمالسلام) در عالم ذر، ولایت اولیای الهی به خلایق عرضه شده و همه بندگان نسبت به ولایت ایشان معرفت دارند. در ضمن، روایات تفسیری عالم ذر به برخی از این قبیل روایات اشاره شد. در اینجا نیز بهعنوان نمونه، روایتی را از امام صادق (علیهالسلام) نقل میکنیم.
نعیم صحّاف میگوید: از امام صادق (علیهالسلام) درباره آیه شریفه «فَمِنکمْ کافِرٌ وَمِنکم مُّؤْمِنٌ» پرسیدم. آن حضرت فرمودند:
«خداوند ایمان و کفر آنان را به ولایت ما (اهلبیت (علیهمالسلام)) شناخت؛ روزی که در صلب آدم از ایشان پیمان گرفت؛ درحالیکه بهصورت ذر بودند.»22
این روایات، بهصراحت بر عرضه ولایت و معرفت بندگان نسبت به آن دلالت دارد.
تعیین یاران و پیروان امام عصر (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) در عالم ذر
برخی روایات بهروشنی، گویای این حقیقت هستند که خداوند در عالم ذر، درجه بالایی از معرفت اولیای خویش و شناخت حقیقت ولایت را به بندگانش عطا فرموده است. تا آنجا که در همانجا از مؤمنان پیمان گرفته که به هنگام قیام حضرت قائم، روحی و ارواح العالمین له الفداء، ایشان را همراهی کنند. این روایات همچنین بیانگر آن است که یاران حجّتبنالحسن (علیهالسلام) از پیش تعیین شده و با ایشان در قیام حضرتش همپیمان گشتهاند و خدا نیز از آنان بر این امر پیمان گرفته است.
حضرت امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند:
«چون قائم (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) خروج کند، مردم انکارش میکنند. او بهسوی ایشان بازمیگردد؛ درحالیکه جوانی کامل است. پس کسی با او نمیماند؛ مگر مؤمنی که خدای تعالی پیمان او را در ذر اوّل گرفته است.»23
سبقت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در گفتن بلی
پیشتر گفتیم که خدای تعالی همه فرزندان آدم (علیهالسلام) را در عرض واحد و در کنار هم از پشت او خارج کرد و پس از اعطای معرفت، آنها را به اقرار بر ربوبیت خویش تکلیف کرد. کیفیت پاسخگویی بندگان در ایمان و کفر و مراتب آن دو، تأثیر داشته است. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) نیز به جهت سبقت گرفتن از همگان، در پاسخ مثبت به پروردگار، اشرف مخلوقات شده است. امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند:
برخی از قریشیان به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) عرض کردند: به سبب چه عاملی بر پیامبران سبقت گرفتی؛ درحالیکه بعد از همه آنها مبعوث شدی و آخرین آنها هستی؟ فرمودند: «من نخستین کسی بودم که به پروردگارم ایمان آوردم و نخستین کسی بودم که خدا را اجابت کردم؛ آنگاهکه خداوند میثاق پیامبران را میگرفت و ایشان را بر خودش گواه قرار میداد که: «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: آری. پس من نخستین پیامبری بودم که گفت: «بلی.» و بهاینترتیب من در اقرار به خدا بر آنان سبقت گرفتم.»24
اخذ میثاق از اهلبیت (علیهمالسلام) و شیعیان ایشان
بر اساس برخی روایات، خدای متعال در عالم ذر اهلبیت (علیهمالسلام) و شیعیانشان را از مصائب و مشکلات پیش رویشان در دنیا آگاه ساخته و ضمن دعوت ایشان به صبر و شکیبایی و تقوا، از آنان بر این امر پیمان گرفته است. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) نیز با ایشان بر این امر پیمان بسته است.
این روایات، گویای این حقیقت هستند که انسانها در عالم ذر همدیگر را میشناختند و از احوال یکدیگر آگاه بودند. شیعیان نیز بهخوبی جایگاه خود را میدانستند و از امور پیش روی خویش اطّلاع داشتند؛ از پاداش خداوند در برابر ایمان، اعتقاد و اعمال نیک خود باخبر بودند و به ثبات قدم و استواری بر عهد خود، همپیمان شده و با سلام بر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله)، با حضرتش تجدید پیمان کردند و از خدای متعال عمل به وعدهاش را خواسته شدند. داوودبنکثیر رقّی از امام صادق (علیهالسلام) معنای سلام بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را پرسید. حضرت نیز چنین پاسخ دادند:
«خداوند متعال آنگاهکه پیامبرش و وصی او و دختر و دو پسر او و همه امامان و شیعیان ایشان را آفرید، از آنها پیمان گرفت که صبر پیشه سازند و همدیگر را تحمّل کنند، با یکدیگر در ارتباط باشند و راه تقوا پیش گیرند. خداوند در برابر آن به ایشان، وعده داد که زمین مبارک و حرم امن را تسلیم آنها سازد... رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) از همه امامان (علیهمالسلام) و شیعیان ایشان بر این امر پیمان گرفت. سلام بر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) یادآوری همان عهد و تجدید پیمان بر خداوند است تا اینکه خدای متعال در امر خویش تعجیل فرماید و سلام خود را با تمام آنچه در آن است، بهزودی برساند.»
تعدّد عالم ذر
در روایات، تصریحی به تعدّد عالم ذر نشده است؛ امّا در چند روایت، این عالم با صفت اوّل توصیف شده است؛ بهعنوان نمونه در تفسیر آیه «هَذَا نَذِیرٌ مِّنَ النُّذُرِ الْأُولَی»25 سخن از مبعوث شدن پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بر خلق، در ذر اوّل به میان آمده است.26 در روایت دیگری آمده است: «آنگاهکه امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) به هیئت جوانی خروج میکند، فقط مؤمنانی بر ولایت او ثابت و استوار میمانند که در ذر اوّل، از آنها برای ولایت آن حضرت پیمان گرفته شده است.»27
توصیف ذر به اوّل، دلالت دارد که غیر از ذر اوّل، عالم ذر دیگری نیز در کار بوده است؛ زیرا تعلیق اخذ پیمان در عالم ذر اوّل، دلالت بر خصوصیتی در آن عالم دارد که بدون آن خصوصیت، تعلیق به وصف، لغو و بیهوده میشود.
نکته اساسی و مهم در این مقام، آن است که از محتوای روایات میتوان دو عالم ذر به دست آورد؛ در ذر اوّل، پیش از خلق آدم (علیهالسلام)، خداوند همه فرزندان او را تا قیامت از گِلی که دو قسمت شده بود، بهصورت ذر آفرید و از آنها عهد و پیمان گرفت. سپس همه آنها را به حالت سابق- که گل بودند، برگرداند و از آن گِل، آدم (علیهالسلام) را آفرید. ذر دوم بعد از انتقال حضرت آدم (علیهالسلام) به زمین صورت گرفته است. خداوند متعال پسازآنکه حضرت آدم (علیهالسلام) را به زمین منتقل کرد، همه فرزندان آن حضرت را تا قیامت از پشت او بیرون کشید، بار دیگر خود را به آنان شناساند، انبیا و رسولان خویش را بر آنها عرضه داشت و بر ولایت خلفایش از آنها عهد و پیمان گرفت.
امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند:
«آنگاهکه خدا خواست آدم (علیهالسلام) را خلق کند، آب را بر گل جاری کرد. سپس یکمشت از آن را برداشت و به هم مالید. بعد با دست خویش آن را به دو قسمت تقسیم کرد. بعد آنها را پخش کرد و آنها مانند ذراتی بودند که حرکت میکردند. بعد آتشی شعلهور ساخت و اهل شِمال را امر کرد داخل آن شوند. آنان بهسوی آتش رفتند و ترسیدند و داخل نشدند. سپس اهل یمین را امر کرد تا داخل آتش شوند. آنان بهسوی آتش رفتند و داخل آن شدند. خداوند به آتش امر کرد که بر آنان خنک و سلام گردد. وقتی اهل شِمال این امر را دیدند، گفتند: خداوندا! به ما فرصت دیگری بده. خداوند هم فرصت داد و به آنها گفت: داخل شوید. آنها بهسوی آتش رفتند و در مقابل آن ایستادند و داخل آن نشدند. پس خداوند آنها را بهصورت گِل درآورد و از آن، آدم (علیهالسلام) را خلق کرد.»28
در این حدیث شریف، سخنی از اخراج ذریه آدم (علیهالسلام) از پشت او مطرح نشده؛ بلکه حدیث دلالت دارد که همه فرزندان آدم (علیهالسلام) تا قیامت، با خود او از آب و گل که دو قسمت شده بود، بهصورت ذراتی مشخص درآمدهاند و خداوند متعال آنان را از قبل جدا کرده، عدّهای را در طرف راست و عدّهای دیگر را در طرف چپ قرار داده و سپس آنان را تکلیف کرده است. آنان که در طرف راست بودند، اطاعت و گروهی که در طرف چپ بودند، مخالفت کردند. آنگاه خدای تعالی همه را بهصورت اوّل درآورده و بدن حضرت آدم (علیهالسلام) را با آن گل ساخته است.
در این حدیث تصریح نشده است که آیا در آن مجموعه، خود حضرت آدم (علیهالسلام) و سایر پیامبران و اولیا هم بودهاند یا نه؛ ولی با توجّه به اینکه امتحان عمومی است و در این امتحانها اتمام حجّت است، روشن میشود که تمام فرزندان آدم (علیهالسلام) با خود او در آن محفل، مجتمع بودهاند. پس بدن حضرت آدم (علیهالسلام) در آن محفل، بدن ذرّی خاص خود او بود و همه ذریه او در آنجا بهصورت جداگانه و در کنار او حاضر بودند. این محفل، پیش از آن بوده که آدم (علیهالسلام) بهصورت ابوالبشر خلق شود و ممکن است تعبیر ذر اوّل که در برخی روایات به کار رفته است، ناظر به همین محفل باشد. خداوند متعال بعد از اتمام این محفل، همه ذریه آدم (علیهالسلام) را دوباره فشرده کرد و بدن آدم (علیهالسلام) را بهعنوان ابوالبشر از این گل که حاوی مجموع ذرات بود، آفرید.
ذر دوم نیز ناظر به عالم و محفلی است که خداوند متعال بعد از خلق حضرت آدم (علیهالسلام) بهعنوان ابوالبشر، سامان داده، فرزندان حضرت آدم (علیهالسلام) را تا آخرین فرزندش از پشت او بیرون کشیده و در آن محفل گرد آورده است. اکثر روایات عالم ذر، بلکه میتوان گفت همه روایات مربوط به آن عالم، بهجز تعداد اندکی از آنها، ناظر به همین عالم است.
مرحوم ملّا صالح مازندرانی هم در این مورد مینویسد:
از روایات فهمیده میشود که تکلیف اوّل، یعنی تکلیفی که پیش از تکلیف در دنیا و به ارسال رسولان و انزال کتابها صورت گرفته، متعدّد بوده است: اوّل در عالم ارواح خالص؛ دوم موقع خمیر کردن گل، پیش از آنکه آدم (علیهالسلام) از آن خلق شود؛ سوم بعد از خلق آدم (علیهالسلام) موقعی که ذریه آدم (علیهالسلام) را از صلب او بیرون آورد؛ درحالیکه آنان مانند مورچه به راست و چپ میرفتند.29
مرحوم آیتالله مروارید نیز در این زمینه مینویسد:
بهمقتضای جمع بین روایات، ممکن است گفته شود که خداوند متعال بعد از اخذ عهد و میثاق از ارواح... و بعد از اخذ میثاق از ابدان ذرّی که دارای روح و واجد نور علم بودند، جسد آدم (علیهالسلام) را از گل ساخت... و گلی را که مجموع بدنهای ذرّی بوده است، در پشت آدم (علیهالسلام) به هنگام خلق او با بزرگیای که بدن او داشت، قرار داد... سپس او را با نفخ روحی که از پیش خلق شده بود، حیات داد... و بعدازآنکه او به زمین هبوط کرد، خداوند ذریه او را از پشتش در صحرایی بین «مکّه» و «طایف» که «روحاء» نامیده میشود، بیرون آورد و از آنها عهد و میثاق گرفت؛ چنانکه پیش از آن گرفته بود و این ذر متأخّر است.30
میبینیم که مرحوم مروارید در باب تعدّد عالم ذر با کلام مرحوم مازندانی بهرغم تفاوت جزئی، مطابقت دارد.
پینوشتها:
این مقاله برگرفته از سلسله مقالات «انسان در عالم ارواح» و «انسان در عالم ذر» نوشته استاد محمد بیابانی اسکویی است که در شمارههای 15 تا 25 مجلّه «سفینه» منتشر شده است. علاقهمندان به مباحث تفصیلی در این رابطه میتوانند به آن مقالات مراجعه فرمایند.
سوره اعراف، آیه 172- 173.
سوره انسان، آیه 1.
سوره نجم، آیه 56.
سوره یس، آیات 60-61.
سوره روم، آیه 30.
سوره اعراف، آیه 101.
«العین»، ج 8، ص 175؛ «معجم مقاییس اللّغه»، ج 2، ص 343.
«صحاح»، ج 2، ص 663.
«لسان العرب»، ج 4، ص 304.
«النّعایه فی غریب الحدیث»، ج 2، ص 157.
همان؛ «لسان العرب»، ج 4، ص 305.
«منتهی الارب»
«اقراب الموارد»
«الکافی»، ج 2، ص 10، ح 4. بنگرید: «التّوحید»، ص 330، ح 9.
همان، ح 1.
همان، ص 6، ح 1.
«امالی»، ج 2، ص 90؛ «تفسیر العیّاشی»، ج 2، ص 38.
«تفسیر العیّاشی»، ج 2، ص 39، ح 108.
«المحاسن» ص 242، ح 229.
«خصائص الأئمّه»، ص 87؛ «تفسیر العیّاشی»، ج 2، ص 41، ح 116.
«کافی»، ج 1، ص 413.
«بحارالانوار»، ج 52، ص 287.
«کافی»، ج 1، ص 441 و ج 2، ص 10.
سوره نجم، آیه 56.
«تفسیر القمی»، ج 2، ص 340.
«بحارالانوار»، ج 52، ص 287.
«کافی»، ج 2، ص 7.
«شرح اصول کافی»، ج 8، ص 13.
«تنبیهات حول المبدء و المعاد»، ص 222.
منبع: مجله «سفینه»، سال هفتم، شماره 27، تابستان 1389، صص 168-181.