اعتقادات
  • 7521
  • 146 مرتبه
سیاه پوشیدن و سیاه‌پوش کردن

سیاه پوشیدن و سیاه‌پوش کردن

1401/05/24 11:39:01 ق.ظ

تعارض آموزه‌های دینی با یافته‌های علمی در پوشیدن لباس سیاه و سیاه‌پوش کردن تکایا و محافل چه توجیهی دارد؟ یافته‌های علمی حکایت از تأثیر مثبت لباس‌های روشن در نشاط و شادی و ارتقاء فعالیت‌های انسانی و تأثیر منفی لباس سیاه در این امور دارد که با سنت رایج دینی در محافل مذهبی مبنی بر سیاه پوشیدن و سیاه‌پوش کردن در تعارض است به این تعارض چگونه پاسخ می‌دهید؟

تکیه عمده و اساسی این سؤال و ابهام ذهنی، تعارض یافته‌های علمی با آموزه‌های دینی در پوشیدن لباس سیاه و سیاه‌پوش کردن است. در مقام جواب و زدودن ابهام، اولین گام آن است که آیا چنین تعارضی واقعیت دارد و آیا یافته‌های علمی پوشیدن لباس سیاه را به‌صورت کلی و در تمام حالات و موقعیت یک پوشش نامناسب می‌شمارد؟

واقعیت آن است که چنین تعارضی بین یافته‌های علمی و روان‌شناسی با آموزه‌های دینی به چشم نمی‌خورد، و این دو منبع شناخت در این مورد ـ پوشیدن لباس سیاه ـ با یکدیگر ناسازگاری ندارند. درست است که از دیدگاه روان‌شناسی رنگ سیاه به‌خودی‌خود نفی هرگونه رنگ است و نمایان گر مرزهای مطلقی است که در پشت آن‌ها دیگر زندگی وجود ندارد و حیات متوقف می‌شود و رنگ سیاه به معنای انهدام، نیستی و پوچی است و نفی دیگر رنگ‌ها می‌باشد؛1 اما این نظریه، گوشه‌ای از یافته‌های روان‌شناسی است.

یادآوری این نکته لازم است که پذیرش تأثیر رنگ‌ها به این معنا نیست که رنگ‌ها در انسان تأثیری شدید دارند و سریع بر جهت‌گیری ذهنی و رفتاری افراد مؤثر واقع می‌شوند؛ مثلاً اگر رنگ آبی تأثیر تسکینی و آرامش بخشی دارد، نمی‌توان از آن به‌عنوان یک داروی مسکن برای تسکین سریع آن استفاده کرد و یا از رنگ قرمز در ایجاد تحریک سریع بهره جست؛ بلکه تأثیر پذیرفته‌شده رنگ‌ها یک تأثیر جزئی است که در مدت‌زمان طولانی فرصت بروز پیدا می‌کنند.

گوشه‌ای دیگر یافته‌های روان‌شناسی، گویای این حقیقت است که آنگاه رنگ سیاه مفهوم نیستی و پوچی و پایان یافتن را تداعی می‌کند که به‌عنوان انتخاب اول و یا یکی از سه انتخاب اول باشد؛ یعنی در تمام حالات، اولین رنگ انتخاب‌شده و یا یکی از سه رنگ انتخابی اول برای زندگی (اعم از لباس...) باشد و اگر رنگ سیاه در رتبه هشتم قرار بگیرد، یعنی آخرین رنگ انتخابی در زندگی، رنگ سیاه باشد و در موقعیت‌های نادر و استثنایی مورد استفاده قرار بگیرد، یک تمایل طبیعی، نابهنجار را نمایش می‌دهد و نشان‌دهنده مهار اعمال و تصمیم فرد بر کنترل اوضاع 2 و نشان‌دهنده مهار اعمال و تصمیمات فرد در زمانی می‌باشد که بروز اضطراب قطعی است. محرومیت از چیزی و یا از دست دادن شخصی و یا موقعیتی، انسان را در لبه یک تعارض غیرقابل‌انکار قرار می‌دهد و در این حالت، وی برای به دست آوردن موقعیت قبلی و کنترل اوضاع دست به اقدامات کنترلی می‌زند. پوشیدن لباس سیاه، حکایت از تدبیر انسان در چنین موقعیتی دارد؛ یعنی از اقدامات مناسب، طبیعی و بهنجاری است که موجب می‌شود انسان بتواند بر اوضاع کنترل داشته باشد؛ زیرا نوعی سکون، سکوت و کاهش تحریک را در پی دارد.3

بنابراین از دیدگاه علمی، پوشیدن لباس سیاه و استفاده از رنگ سیاه، حتی در غیر پوشش، همیشه نامناسب نمی‌باشد و به معنای رسیدن به پایان زندگی و خط پایان عمر و تسلیم شدن نیست و تأثیر منفی و تخریب روانی را در پی ندارد. ازاین‌رو پوشیدن لباس سیاه در عزاداری‌ها و برای شخص مصیبت‌زده‌ای که احساس غمگینی می‌کند، یک نوع تسکین است و او را در اضطراب ناشی از فقدان شخص محبوب، به سمت سکوت و سکون دعوت می‌کند و افزون بر این موجب هم سو ساختن احساسات درونی با فضای بیرون موجب آرامش می‌گردد.4 شخص غم‌زده در آغاز قطع دل‌بستگی، اگر در فضای شادی‌آفرین قرار بگیرد، بین حالت درونی خود و وضعیت خارجی، تعارض را مشاهده می‌کند و این تعارض هرگز به نفع او نیست. ازاین‌رو باید به سمت هم سویی و هماهنگ ساختن درون و برون برآییم و انتخاب رنگ سیاه در این موقعیت‌های نادر و استثنایی زندگی (یعنی در رتبه هشتم)، چنین تأثیری دارد. این رنگ، اگر در رتبه هشتم و انتخاب پایانی قرار بگیرد، برخلاف رنگ سفید، سکوت و سکون و عدم ایجاد هرگونه تحریک روانی و جسمانی و کاهش سایر فعالیت‌ها و کندی و سستی را در پی دارد 5 که جملگی برای انسان مبتلا به رنج فراق و فرورفته در درد قطع دل‌بستگی مفید است و به او آرامش و سکون می‌بخشد.

پس، از دیدگاه علمی، رنگ سیاه تأثیری منفی و نامناسب بر روان و روح آدمی ندارد و در مصائب، کاهش‌دهنده آلام می‌باشد و این‌گونه نیست که علم آن را کاملاً طرد کند؛ ولی سنت‌های دینی به آن اهمیت داده، دین‌داران را به استفاده از آن توصیه کند.

از جهت دیگر، درباره تعارض موهوم آموزه‌های دینی، باید بررسی کرد که آیا اسلام برای همیشه و در تمام حالات رنگ سیاه را توصیه می‌کند و به تعبیر روان‌شناختی، برای اولین انتخاب‌ها و یا سه انتخاب اول، رنگ سیاه را برمی‌گزیند و مسلمانان را نیز به این انتخاب دعوت می‌نماید؟

باید گفت که نگاه آغازین اسلام به رنگ سیاه، یک نگاه منفی است ازاین‌رو هرگز آن را در حالات عادی و زمینه‌های روزمره زندگی، به‌عنوان یک رنگ برنمی‌گزیند و آن را رنگ شیطان و فرعون و سمبل طغیان گری، ظلم و ظلمت معرفی می‌کند و می‌فرماید: «لباس سیاه نپوشید که لباس فرعون است».6

رنگ برگزیده و انتخاب اول اسلام ـ همانند علم ـ رنگ سفید است که امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرماید: هیچ لباسی بهتر از لباس سفید نیست.7 بعد از رنگ سفید رنگ‌های زرد و سبز از طرف اولیای دین توصیه و از جانب اسلام رنگ‌های برگزیده هستند. درواقع رنگ سیاه نه انتخاب اول و نه یکی از سه انتخاب اول اسلام، بلکه فقط در موقعیت خاص مانند مصائب و به هنگام ابتلا به غم فراق توصیه شده است از نظر اسلام، رنگ زندگی، حیات، حرکت و تلاش رنگ سفید می‌باشد و آرامش بعد از تلاش و کوشش در رنگ سیاه (شب) می‌باشد. رنگ سیاه، یعنی همان رنگ شب، موجب آرامش می‌شود. تا نفوس را از تعب و رنج روز که در پی تلاش و کوشش به آن دچار گشته است، پناه دهد و آرام سازد.8

خداوند نیز در قرآن سیاهی شب را مایه آرامش و روشنایی روز را زمینه تلاش ذکر کرده است.9

رنگ سیاه در مکتب اهل‌بیت، فقط و فقط در مصائب و سوگواری‌ها مورد استفاده قرار گرفته است؛ یعنی یک انتخاب نادر و استثنایی بوده است و نه انتخابی همیشگی. بنا بر نقل ابن‌ابی‌الحدید، امام حسن (علیه‌السلام) در سوگ امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) جامه سیاه بر تن کرد و با همین جامه به میان مردم آمد و برای آن‌ها خطبه خواند.10 در نگاه ابتدایی رنگ سیاه، یک رنگ مکروه و ناپسند تلقی می‌شود در نماز، لباس سیاه پوشیدن مکروه می‌باشد.11

در قطب دوم و جبهه دوم تعارض، یعنی آموزه‌های دینی نیز لباس سیاه نه‌تنها صد در صد مورد پذیرش واقع نشده است و آن را مفید و انتخاب اول نیست و به آن توصیه نمی‌شود، بلکه سیاه تنها در رتبه هشتم و آخرین انتخاب قرار می‌گیرد. ازاین‌رو تنها در عزای ائمه هدی (علیهم‌السلام) پوشیدن این رنگ ممنوع نیست، آن‌هم ازاین‌جهت که به‌واسطه تأثیر روانی آن، موجب سکوت و سکون و آرامش گشته، شخص مضطرب را از مصیبت و حزن به یک آرامش روانی می‌رساند و یا حداقل در این زمینه بسیار تأثیر دارد.


پی‌نوشت:

1. ماکس لوچه، ترجمه منیره روانی پور، 1368.
2. ماکس لوچه، ترجمه منیره روانی پور،1368.
3. اکبر زاده، 1374.
4. رمضان زاده،1371.
5. اکبر زاده،1374.
6. مجلسی، بحارالانوار، ج 83، ص 248.
7. همان، ج 78، ص 330؛ ری‌شهری، میزان الحکمه، ج 8، ص 472.
8. نذیر الحمدان،2002.
9. قصص (28)، آیه 73؛ اسراء (17) آیه 17؛ فرقان (25) آیه 47؛ یونس (10) آیه 67.
10. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 22.
11. طریقه دار،1380.

منبع: مجله پرسمان

اخبار مرتبط