1- اخلاق
الف) عبادت و پارسایی
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «پدرم، امام محمدباقر (علیهالسلام) همواره مشغول ذکر خدا بود. هنگام خوردن غذا ذکر خدا میگفت. وقتی با مردم صحبت میکرد، از یاد خدا بازنمیماند و کلمه «لااله الاالله» همواره بر زبانش جاری بود. (سحرگاهان) ما را به عبادت و شبزندهداری تا برآمدن آفتاب فرا میخواند. به آن دسته از اعضای خانواده که قرائت قرآن میدانستند، خواندن قرآن را دستور میداد و بقیه را به گفتن ذکر خدا سفارش مینمود.» (1)
«افلح» خدمتکار امام، میگوید:
«با محمدبنعلی (علیهالسلام) برای انجام مناسک حج بار سفر بستم. وقتی رسیدیم و امام داخل مسجدالحرام شد و نگاهش به کعبه افتاد، شروع به اشک ریختن کرد. او با صدای بلند میگریست. تا جایی که شگفتی من برانگیخته شد (که چرا امام معصوم اینگونه میگرید؟!) گفتم: پدر و مادرم به فدایت باد! مردم دارند شما را نگاه میکنند. اگر ممکن است کمیآهستهتر گریه کنید، امام فرمود: وای بر تو! چرا صدایم را به گریه بلند نکنم تا شاید (مورد بخشایش و مهرورزی پروردگار قرار گیرم و) در من نظر لطف کند و فردای رستاخیز به مهربانی و لطفش درآویزم.
سپس مشغول طواف خانه خدا شد و نزد مقام به نماز ایستاد. (هنگامیکه نمازش پایان یافت) به سجده رفت و آن هنگام که سر از خاکساری درگاه خدا برداشت، سجدهگاهش از اشکتر شده بود. (2) او در هر شبانه روز صدوپنجاه رکعت نماز میگزارد.»(3)
امام صادق (علیهالسلام) در بیان خداترسی پدر بزرگوارش میفرماید:
«پدرم نیمههای شب خدا را با سوز و گداز چنین میخواند؛ بارالها! خواندی، کوتاهی کردم، رماندی، سرباز زدم، ببین، اینک منم، بنده تو، سرافکنده به درگاهت و هیچ عذر خواستهای ندارم». (4)
ب) دوری از دنیا
زندگی فردی امام (علیهالسلام) به دور از زیور و زینت دنیایی بود. اتاق امام بسیار ساده و کوچک بود، ولی هرگز به زنان خویش سخت نمیگرفت و هرگز خاطر خویش را از اندیشه در امور دنیایی نمیآشفت.
«جابربنیزید جعفی» میگوید:
«روزی محمدبنعلی (علیهالسلام) به من فرمود: ای جابر! اندوهگینم و دلم گرفته است. گفتم: اندوهتان به خاطر چیست؟ فرمود: ای جابر! کسی که لذت شراب ناب الهی در دلش باشد، از غیر خدا روی برتافته و دلش گرفتار او میشود. ای جابر! مگر این تحفه دنیا چیست. مگر دنیا جز مرکبی که بر آن سوار میشوی یا لباسی که میپوشی و یا همسری که اختیار میکنی چیز دیگری هم هست؟
ای جابر! خداجویان بر این دنیا تکیه نمیکنند و به آن دل نمیبندند و خیال خود را از آخرت (او سختی آن) خوش نمیدارند. دلفریبیهای دنیا، دل آنان را هرگز از یاد خدا بازنمیدارد، گوش آنان را بر ذکر خدا نمیبندد، و زرقوبرق دنیا چشمشان را از دیدن نور الهی کور نمیکند. ازاینروست که نیکان پاداش، دریافت میکنند و رستگار میشوند... پس بکوش آنچه خدا نزد تو از دین و حکمتش به امانت گذاشته، پاس داری.» (5)
همچنین میفرمود: «دنیا را مانند کاروان سرایی فروگذار که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: مثل من و دنیا مثل سواری است که ساعتی زیر سایه درختی فرود میآید و بر میخیزد و از آنجا میرود». (6)
ج) دانش و بینش
آوازه دانش امام (علیهالسلام) بر تمامی سرزمینهای اسلامی سایه افکنده بود و مردم، بهویژه دانشوران، شیفته نام و آوازه او بودند و این شیفتگی در بین مردم عراق بیشتر به چشم میخورد و دوست و دشمن زبان به ستایش دانایی او گشوده بودند. نقل است: هشامبنعبدالملک- خلیفه وقت- او را در مسجدالحرام دید و درحالیکه بر دست غلامش تکیه کرده بود، پرسید: «آیا او همان کسی است که مردم عراق شیفته و بهت زده (علم) اویند؟» پاسخ دادند: «آری». سپس به غلامش دستور داد تا نزد او برود و امام را برای پاسخ به پرسشهای خلیفه فراخواند. خلیفه پرسشهایی را مطرح کرد و امام بهگونهای پاسخ داد که هشام خاموش ماند و هیچ نتوانست بگوید. (7)
آوازه شهرت او تا دوردستهای سرزمینهای اسلام رسیده بود؛ همچنان که راوی میگوید:
«دیدم در حلقه درس او مردم خراسان حضور دارند و اشکالات علمیخود را مطرح میکنند». (8)
د) پاکیزگی و آراستگی
رعایت بهداشت فردی، نقش مهمی در زندگانی امام باقر (علیهالسلام) داشت. هرچند در آن دوران امکانات بهداشتی و پزشکی، بسیار محدود بود، امام در همان روزگار بسیار بدان اهمیت میداد و رعایت آن را به پیروان خویش نیز سفارش میکرد. امام، همواره محاسن و ناخنهای خود را حنا میکرد، لباسهای تمیز میپوشید، و ناخنهایش را کوتاه میکرد و میفرمود: «ناخنهای خود را کوتاه کنید؛ زیرا آنها محل جمع شدن شیطان هستند». (9)
امام (علیهالسلام) پیرایشگری مخصوص خود داشت که موهای سروصورت ایشان را اصلاح میکرد و اصحاب، امام را همواره با موهایی مرتب و پیراسته میدیدند. (10)
همچنین به مسواک زدن اهمیت بسیاری میداد و میفرمود: «اگر مردم میدانستند که مسواک زدن چه فواید مهم و فراوانی دارد، آن را، حتی در بستر خواب نیز از خود جدا نمیکردند.» (11)
امام، همواره در محیطهای عمومی با لباسهای برازنده و تمیز حاضر میشد؛ بهگونهای که نزدیکان در مورد ایشان میگفتند: ظاهر او بیشتر به جوانان میماند. (12)
2- امام و خانواده
خانواده، بهعنوان اولین و پایدارترین نهاد جامعه، بیشترین اهمیت را در شکلگیری شخصیت و روحیات فردی اعضای آن برعهده دارد و بزرگترین نقش را در سالمسازی جامعه ایفا میکند. بنیان خانواده بر پایه محبت اعضا به یکدیگر، بنا نهاده شده است؛ بهگونهای که میتوان محبت را مهمترین عامل در بهداشت و سلامت روحی و روانی خانواده به شمار آورد.
الف) ایجاد پیوند عاطفی با همسر
یکی از نکات ارزنده و جالب توجه زندگانی امام باقر (علیهالسلام) در این راستا، اهتمام امام در جلب محبت افراد خانواده و فراهم آوردن لوازم تحکیم خانواده است.
«حسن زیات بصری» به همراه یکی از دوستانش به حضور امام شرفیاب میشود تا برای پرسشهای خود پاسخی از امام دریافت کند. وی پس از ورود به اتاق امام با صحنهای روبهرو میشود که تعجب او و همراهش را برمیانگیزد. او امام و اتاقش را در حالتی بسیار آراسته مشاهده میکند. بههرحال، پرسشهایش را مطرح میکند و پاسخ میشنود. هنگام برخاستن و خارج شدن، امام به او میفرماید: «فردا همراه دوستت نزد من بیا». روز بعد به منزل امام میآیند، ولی ایشان را در اتاقی خاکی که فقط حصیری در آن پهن بود، پشمینه بر تن یافتند.
امام به او فرمود: «ای برادر بصری! اتاقی را که دیشب مشاهده کردی، اتاق همسرم بود و اسباب و اثاثیهای هم که در آن بود، به او تعلق داشت. او خودش را برای من زینت کرده بود و من هم باید خود را برای او زینت میکردم. بنابراین، گمان بد به دل خویش راه مده». او گفت: «فدایت شوم! سوگند که در مورد شما بدگمان شده بودم، ولی اینک خدا بدگمانی را از دلم بیرون کرد و دریافتم که حقیقت، همان است که شما فرمودید». (13)
آشکار است که امام برای جلب رضایت و خشنودی همسر خود بسیار تلاش میکرد تا با ارتباط عاطفی بیشتر، بنیان خانواده خویش را استحکام بیشتری ببخشد.
ب) ارتباط عاطفی با فرزندان
یکی از فرزندان حضرت، بیمار بود و وضع وخیمی داشت و امام از این موضوع بسیار ناراحت بود. سرانجام بیماری او بهبود نیافت و به مرگ وی انجامید. امام از درگذشت او بسیار متأثر شد. صدای شیون و زاری اهل خانه بلند شد، امام به بالین فرزند خود رفت، ولی لحظاتی بعد با چهرهای گشاده بیرون آمد که موجب تعجب برخی از حاضران شد و در این مورد از ایشان پرسیدند، حضرت فرمود: «ما دوست داریم آن که دوستش داریم (فرزندمان) سلامت باشد، ولی وقتی خواست خدا در مورد ما نازل شد، به آنچه او دوست دارد، گردن مینهیم.»
امام با این رفتار و گفتار نیکو، چارچوب محبت واقعی و اصیل را به همگان آموخت و یادآور شد که دوستیهای دنیایی، حتی محبت به فرزند، نباید مانع فرمانبرداری و روی برتافتن از خواست الهی شود.
3- اخلاق اجتماعی
الف) دستگیری از نیازمندان جامعه
کمک به محرومان، نیازمندان و ستمدیدگان جامعه، اصل بزرگی در زندگانی امام باقر (علیهالسلام) بود و برطرف کردن نیازهای مادی و روحی آنان را مهمترین فعالیتهای اجتماعی خود به شمار میآورد. امام، آنان را دور خود جمع میکرد، سخنانشان را میشنید و دردهایشان را آرامش میبخشید. امام صادق (علیهالسلام) دراینباره میفرماید:
«روزی نزد پدرم رفتم، در حالی که مشغول تقسیم هشت هزار دینار به نیازمندان مدینه بود و یازده غلام را آزاد ساخت.»
امام روزهای تعطیل، بهویژه جمعهها، را به دستگیری و انفاق به مستمندان اختصاص میداد و دیگران را نیز به آن برمیانگیخت. در روایتی دیگر از امام صادق (علیهالسلام) آمده است:
«با وجود اینکه پدرم از نظر بنیه مالی ضعیفتر از سایر افراد خاندانش و نیز مخارج زندگیاش بیشتر از بقیه بود، ولی در هر روز جمعه به نیازمندان کمک میکرد، حتی اگر کمک او به اندازه یک دینار بود و میفرمود: پاداش صدقه و کمک به نیازمندان در روز جمعه برتری دارد؛ همان گونه که روز جمعه نسبت به دیگر روزهای هفته دارای برتری است.»
ویژگی برجسته امام در دستگیری از مستمندان این بود که هرگز آنان را «سائل؛ گدا» خطاب نمیکرد و همواره به دیگران میفرمود: «آنان را به بهترین نامهایشان صدا بزنید.»
ب) زندگی مردمی
امام باقر (علیهالسلام) دراینباره اهتمام ویژهای داشت و دیگران را نیز از آموزههای سودمند اخلاقی خود در این زمینه بهرهمند میکرد. «زرارهبناعین» روایت میکند:
«روزی امام باقر (علیهالسلام) برای شرکت در مراسم تشییعجنازه فردی از طایفه قریش حضور یافت. من نیز به همراه ایشان شرکت کردم. مردی به نام «عطاء» نیز با ما بود. در این هنگام، زنی از تشییعکنندگان شروع به شیون و فریاد کرد. عطاء به او گفت: یا ساکت شو یا همگی بازمیگردیم. ولی زن همچنان فریاد میزد و میگریست، عطاء (ناراحت شد) و بازگشت. من به امام رو کردم و گفتم: عطاء بازگشت (چه کنیم؟) امام فرمود: به راه خودت ادامه بده، اگر بنا باشد به خاطر دیدن یک اشتباه از دیگران (داد و فریاد زن) عمل شایستهای را کنار بگذاریم، حقوق برادر مسلمان خویش را بهجا نیاوردهایم.
پس از تشییع، جنازه را بر زمین نهادند و امام بر آن نماز گزارد. سپس شخصی (گویا صاحب عزا) جلو آمد و ضمن سپاسگزاری از امام، عرض کرد:
خداوند، شما را رحمت کند. دیگر بازگردید، پیادهروی برای شما دشوار است. ولی امام از بازگشتن، طفره رفت. پیش آمدم و به امام گفتم: از شما خواستند که بازگردید، پرسشی دارم که میخواهم در مورد آن توضیح بدهید. امام فرمود: به کار خودت ادامه بده؛ زیرا ما با اجازه او نیامدهایم تا حال با اذن او بازگردیم، بلکه ما به خاطر برتری و پاداشی که تشییع و خاکسپاری مؤمن دارد، آمدهایم و هراندازه که انسان به تشییع و دیگر مراسم ادامه بدهد، از خداوند پاداش میگیرد.»
ج) احترام به مالکیت اجتماعی
ضرورت احترام به حقوق مالی و داراییهای مردم، حتی اقلیتهای دینی، از مسائلی است که اسلام به آن توجه ویژهای دارد. اسلام، صرف نظر از رعایت حقوق مسلمانان، رعایت حقوق دیگرکسانی را که با مسلمانان زندگی میکنند، ضروری میداند و حتی تجاوز به حقوق مالی و داراییهای فرقهها و گروههایی را که معصومین آنها را لعن و نفرین کردهاند، برنمیتابد و مالکیت آنها را محترم میشمارد. «ابو ثمامه» دراینباره میگوید:
«روزی خدمت امام باقر (علیهالسلام) رسیدم و عرض کردم: فدایت شوم! من قصد دارم در مکه اقامت گزینم و ساکن آنجا باشم، ولی به یکی از پیروان فرقه مرجئه بدهکارم و به او مدیون هستم، حال میخواهم نظر شما را بدانم. امام در پاسخ فرمود:
نزد طلبکار خود بازگرد و طلبش را بپرداز و بهگونهای زندگی کن که وقتی به دیدار پروردگارت شتافتی، از سوی کسی دینی برگردن تو نباشد؛ زیرا مسلمان هرگز خیانت نمیکند.»
د) خوشرویی
اسلام، اهمیت زیادی به خوش خلقی و برخورد نیکو با مؤمنان داده و آن را یکی از ارزشهای والای اخلاقی میداند. امام باقر (علیهالسلام) میفرماید:
«لبخند مرد به روی برادر مؤمنش بسیار پسندیده است و ستردن غبار (اندوه) از چهره او حسنه است و خدا به چیزی برتر از شاد کردن دل مؤمن پرستش نشده است.»
امام از زبان جد بزرگوارش رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) این روایت را برای مردم میخواند که: «هرکس مؤمنی را شاد کند، مرا شاد کرده و هر کس مرا شاد کند، خدای را خشنود ساخته است.»
امام از شاد کردن دیگران خشنود میشد و گاه اطرافیان را به شوخیهای ستوده و در حد اعتدال- که موجب سرور و خوشحالی افراد میشود- تشویق میکرد و به آنها میفرمود:
«همانا خداوند آنکس را که در میان جمعی شوخی (ستوده) میکند، دوست میدارد؛ در صورتی که مزاح او آمیخته با سخنان ناروا نباشد.»
هـ) ابراز صمیمیت در معاشرت با دوستان
از دیگر سجایای اخلاقی که اسلام بر آن تأکید کرده است، ابراز محبت دو مؤمن به هم است؛ زیرا محبت اگر ابراز شود، صمیمیت طرف مقابل را نیز به همراه دارد و او پس از آگاهی از محبت، میکوشد تا به آن پاسخ گوید که این تلاش، به تحکیم رابطه دوستی و ایجاد صمیمیت بیشتر بین آنها میانجامد. همچنان که در احادیث و سخنان امامان معصوم (علیهالسلام) نیز رویکرد گستردهای به موضوع نشان دادن محبت به دوستان و دوری از مخفی کردن آن، شده است.
این موضوع نمود فراوانی در رفتار امام باقر (علیهالسلام) دارد، «ابیعبیده» میگوید:
«من (در سفری) با امام محمدباقر (علیهالسلام) هم کجاوه بودم. نخست من سوار میشدم و سپس او سوار میشد و به محض سوارشدن سلام و احوالپرسی میکرد؛ درست مانند کسی که مدتهاست دوست خود را ندیده، سپس دست میداد و مصافحه میکرد... آن حضرت دراینباره فرمود:
هرگاه دو مؤمن به هم برسند و باهم دست بدهند و حال یکدیگر را بپرسند، خداوند گناهان آنها را میریزد و پیوسته به آن دو نظر میکند تا هنگامیکه از هم جدا شوند... هرگاه دو مؤمن باهم دست بدهند خداوند دست خود را در میان دست آنها درمیآورد و با آنکس که بیشتر دست دیگری را بفشارد، دست میدهد.»
گاه امام به کسانی که برای خداحافظی پیش از مسافرت نزد او میآمدند، سفارش میکرد که سلام او را به یکیک دوستان و آشنایانش در آن شهر برسانند.
و) حضور در اجتماعات
تابناکی علم و ایمان، چهره امام باقر (علیهالسلام) را آن گونه دلربا ساخته بود که هرگاه در جمعی حضور مییافت، غریبه و آشنا، ناخواسته محو دیدار او میشدند.
«ابوحمزه ثمالی» میگوید:
«سالی اباجعفر (علیهالسلام) به حج رفت. او مشغول انجام مناسک حج بود و حاجیان شیفته شکوه و فریفته هیبت و جمال او شده بودند. هشامبنعبدالملک- حکمران وقت- نیز در آن جا حضور داشت و با دیدن توجه احترام آمیز مردم به امام، شگفت زده شد. شخصی از اطرافیان او پرسید: این شخص کیست که تابش علم و دانش از سیمای او پیداست؟ (و مردم او را نور علم نامیده اند) تا او را مجازات کنم؟! ولی هنگامیکه امام در برابر او قرار گرفت، هیبت امام، او را ترساند و گفت: ای پسر رسول خدا! من مجالس زیادی را از خاندان عباس دیده بودم، ولی استفاده ای که در محضر آنان میبردم، هرگز به اندازه آنچه در محضر شما میآموزم، نیست. امام پاسخ داد: وای بر تو که تربیت شده شامیان هستی! تو اکنون در برابر پرورش یافته ای (از کانون ولایت و مهد امامت) هستی که خدا خانههای آنان را به بلند مرتبگی و یاد و نام خود برافراشت و برگزید.»
پینوشتها:
1- اعیان الشیعه، ج 1، ص. 651
2- بحارالانوار، ج 46، ص. 290
3 و 4- ائمتنا، ج 1، ص. 342
5- کشف الغمه، ج 2، ص. 324
6- همان؛ تذکره الخواص، سبط ابنالجوزی، نجف، مکتبه النینوی الحدیثه، بی تا، ص. 338
7- همان، ص 234؛ بحارالانوار، ج 46، ص. 332
8- بحارالانوار، ج 42، ص. 357
9- مکارم الاخلاق، الطبرسی، ص 72، گویا در آن روزگار مردم میکروب را شیطان میپنداشتند که عامل بیماری یا مرگ انسانها میشود و امام برای تفهیم موضوع، از این تعبیر بهره بردهاند.
10- بحارالانوار، ج 46، ص. 299
11- همان، ج 76، ص. 130
12- همان، ص 299؛ حلیه الابرار، سید هاشم البحرانی، ج 2، ص. 121
13- همان، ص 293؛
منبع: روزنامه کیهان